- 4 -
الإمام ناصر محمد اليماني
21 - 08 - 1428 هـ
03 - 09 - 2007 مـ

۱۲-شهریور-۱۳۸۶ه.ش
02:35 صــباحاً
ــــــــــــــــــــــ


ناصر یمانی تفسیر قرآن براساس شماره آیات را رد می‌کند....

بسم الله الرحمن الرحيم، والصلاة والسلام على جميع الأنبياء والمرسَلين ومن تبِعهم بإحسانٍ إلى يوم الدّين، ثمّ أمّا بعد...
برادر حلمی و تمام حق‌جویان! برشماست که بدانید تأویل قرآن در حقیقت معنایی است که مورد نظر خداوند سبحان و تعالی در نفس خود است؛ و می‌بینم به خود جرأت می‌دهید ندانسته به خدا نسبت دهید و این کار شیطان است. آیا خداوند و رسولش به شما فرمان داده‌اند که کلام خدا را با شماره آیات تفسیر کنید؟ آیا در این مورد برهان قاطعی نزد شماست یا ندانسته به خدا نسبت می‌دهید؟ آیا می‌بینید مهدی منتظر حقّ- اگر که می‌دانستید او مهدی منتظر حق است...- کلام خداوند را با شماره و رقم آیات تفسیر می‌کند؟ حاشالله؛ ما اگر وارد موضوع ارقام می‌شویم از ارقام و شماره‌هایی سخن می‌گوییم که در نصّ قرآن عظیم آمده‌اند؛ مثل این فرموده خداوند تعالی:
{وَلَبِثُوا فِي كَهْفِهِمْ ثَلَاثَ مِائَةٍ سِنِينَ وَازْدَادُوا تِسْعًا ﴿٢٥﴾} صدق الله العظيم [الكهف].
قبلاً برایتان این -آیه- را بیان کردیم که خورشید و ماه دو حساب -جداگانه – دارند و با دقت بسیار زیاد این موضوع را توضیح دادیم و خردمندانی که به سخنان گوش فرا داده و از بهترین آنها پیروی می‌کنند؛ آن توضیحات را درک کرده و می‌فهمند. همچنین مقصود از "الألف شهر" هزار ماه و "الألف سنة"و هزار سال را بیان کردیم و سرّ دقیق حساب که از اسرار قرآن است را به شما آموختیم و همین طور ارتباط آن با طول ایام ۲۴ ساعته شما را با منتهای دقت روشن ساختیم و این که چگونه سیصد ماه قمری بعد از تبدیل برابر نه هزار سال بر اساس محاسبات ماه و سال و تقویم شما می‌گردد. همچنین رقم دیگری را برایتان بیان کردیم:
{وَازْدَادُوا تِسْعًا}
این بر اساس سال شمسی و محاسبات زمانی در خود خورشید است. براساس محاسبات زمان در خورشید؛ فقط نه سال است و بعد از تبدیل بر اساس حساب ایام در زمین برابر نه هزار سال می‌شود؛ همان حساب ایام ۲۴ ساعت شما که بر اساس آن می‌خوابید و کار می‌کنید و ...و از این راه امور و اسرار زیادی برای خردمندان روشن می‌گردد.
برادر حلمی! می‌بینم حق‌جویانی که در حال خواندن مباحث هستند را درگیر و مشغول مطالبی می‌کنی که نه تنها سودی برایشان ندارد و قلب‌هایشان را روشن و نورانی نمی‌کند؛ بلکه باعث تشویش و به هم‌ریختگی ذهنشان می‌شود. برادر گرامی اگر به دستوری که به ابن عمر( با نام کاربری رجل من أقصی المدینة یسعی) داده بودم به عنوان جوابم به یکی از نوشته‌هایش نگاه می‌کردی می‌دیدی به او گفته بودم اگر می‌خواهد مطلبی بگذارد حتما باید به گذاشتن برهان برای آن ملتزم باشد و تازه او ابن عمر است و چه می‌دانید ابن عمر کیست؛ همانا که او از پیشتازان برگزیده است. اما تو؛ نه تصدیق می‌کنی و نه تکذیب! آن چه که برایت اهمیت دارد این است که مطلبی خطاب به ما بنویسی. ای برادر بیا و اگر امر من را باطل می‌بینی آن را رد و انکار کن و من تو و تمام علمای مسلمین را با حدیث پروردگار عالمیان-قرآن عظیم- به چالش می‌کشم. یا من با حدیث خداوند بر همگان غالب می‌شوم یا آنها با حدیث پروردگار عالم مرا خاموش می‌سازند؛ و چه حدیث و سخنی راست‌تر از حدیث خداوند است؟ معنی این سخن این نیست که من سنّت محمد رسول الله -صلی الله علیه و آله و سلم- را قبول ندارم؛ بلکه همان طور که به قرآن پای‌بندم، به احادیث سنت نیز متمسک هستم؛ ولی نسبت به هر حدیثی که برخلاف قرآن عظیم باشد؛ کافرم. چون می‌دانم هرچیزی که برخلاف قرآن باشد و بین آن و قرآن اختلاف زیادی باشد؛ از نزد خداوند نیست. خداوند به شما آموخته که قاعده مرجعیت سنّت حق این است که باید به قرآن عرضه شود. اگر حدیث از نزد خداوند نباشد؛ حتماً اختلاف زیادی به قرآن خواهد داشت. مهدی منتظر بیش از همه مردم به کتاب خدا و سنّت حق رسولش پای‌بند و ملتزم است. این دو جزء با هم بوده و قابل جدا شدن نیستند و من بین خدا و رسولش تفرقه و جدایی نمی‌اندازم. حق و باطل را برایتان شرح می‌دهم باشد که تقوا کنید.
جناب حلمی ۳۳۳؛ اگر واقعا به دنبال حق باشی؛ حق و باطل برایت روشن می‌شود؛ سؤالاتت را طوری مطرح کن که به درد مسلمانان بخورد. ولی تو حرفی را می‌زنی و گمان می‌کنی ساده و آسان است؛ در حالی که نزد خداوند امری بسیار بزرگ به حساب می‌آید. این فتوا که می‌گویی مسلمان تنها یک بار به رسالت محمد رسول الله شهادت می‌دهد و همین یک بار کفایت می‌کند و این که در ندا برای نماز این شهادت داده نشود و گفتن لا اله الا الله کافی است! این حرف سنگین را چه کسی برایت آورده است؟ محمد صلى الله عليه وآله وسلم، رسول الله است؛ آیا می‌خواهی از تکرار به شهادت "وأنَّ محمداً رسولَ الله"بعد از گفتن لا اله الا الله استنکاف کنی؟ این سخن حقی است - شهادت به رسول الله بودن ایشان- که بعد از قول ثقیل
"اشهد ان لا اله الا الله" بر محمد رسول الله، برای تمام مردم نازل شد و بدان خداوند رسولش-صلّى الله عليه وآله وسلّم – را دوست دارد و هر کس که او را دوست داشته باشد ، مورد محبت خداوند و هرکس نسبت به ایشان بغضی داشته باشد؛ مورد غضب خداست و این فرموده خداوند سبحان است:
{إِنَّ اللَّـهَ وَمَلَائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ ۚ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِيمًا ﴿٥٦﴾} صدق الله العظيم [الأحزاب].
برادر گرامی؛ بر اساس نظر خود در دین خدا سخن نگو، این امر جایز نیست و باعث می‌شود بار گناه خود و کسانی که ندانسته گمراهشان کردی بر گردنت بیفتد. نمی‌خواهم با تو با شدت برخورد کنم اما می‌بینم جرأت می‌کنی فتوای ناحق بدهی؛ نقل قولی از سخنت را برایت می‌آورم. آن چه که در ادامه می‌آید نقل قول از حلمی است:
اقتباس المشاركة :
برداشت و باور من این است که ما یک بار به رسالت ایشان شهادت می‌دهیم؛ تمام. سپس به کتاب خدا عمل می‌کنیم و این بزرگ‌ترین شهادت است ما به رسول ایمان داریم و می‌دانیم او رسول الله است... عمل به قرآن بزرگ‌ترین شهادت برای پیروی از رسول است و ما به رسول ایمان داریم... موضوع این نیست که شب و روز و در مساجد شهادت بدهیم محمدا رسول الله...
انتهى الاقتباس
پایان نقل قول از نوشته جناب حلمی
و می‌گوییم: جناب حلمی از خدا بترس؛ همانا که دومین شهادت بعد از کلمه توحید؛ مختص قرآنی است که رسول فرستاده شده از سوی پروردگارش، محمد رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم؛ آورده است و به جای آن که بگویی شهادت می‌دهم قرآن از نزد خداست؛ به این اکتفا می‌کنی که محمد رسول الله است و از این راه شهادت می‌دهی قرآن از نزد خداوند آمده است. این شهادت دوم مربوط به قرآن است که رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم آورده است. من تو را از عالمان نمی‌یابم. تو فقط دوست داری زیاد بخوانی و زیاد بنویسی وجناب حلمی ۳۳۳! تا زمانی که علمت نفعی به جامعه‌ات نرساند؛ نه در نجواهای بسیارت خیری هست؛ نه در قلمت. من نمی‌خواهم به تو اهانت کرده یا جریحه‌دارت کنم بلکه از خدا می‌خواهم هدایتت فرماید و حق را به تو حقّ نشان داده و پیروی از آن را روزیت نماید و باطل را، باطل به تو نشان دهد و دوری از آن روزیت گردد و از خدا می‌خواهم مورد تکریمش قرار گیری و به راه راست هدایت گردی و هم خودت و هم ذریه‌ات عامل خیر زیاد برای اسلام و مسلمین گردید که خداوند سمیع و علیم است. از این که گاهی با شدت با تو برخورد کردم عذرخواهی می‌کنم؛ شاید خیر تو در آن باشد و غرور و تعصب تو را به گناه نکشاند و از من پیروی کنی تا به راه راست هدایتت گردانم.
برادرت امام ناصر محمد یمانی

اقتباس المشاركة 6468 من موضوع أجوبة الإمام على أسئلة العضو حلمي ..


- 4 -

الإمام ناصر محمد اليماني
21 - 08 - 1428 هـ
03 - 09 - 2007 مـ
02:35 صــباحاً
ــــــــــــــــــــــ



ناصر اليماني ينفي تفسير القرآن بأرقام الآيات ..

بسم الله الرحمن الرحيم، والصلاة والسلام على جميع الأنبياء والمرسَلين ومن تبِعهم بإحسانٍ إلى يوم الدّين، ثمّ أمّا بعد..
الأخ حلمي وجميع الباحثين عن الحقيقة، عليكم أن تعلموا بأنَّ تأويل القرآن هو المعنى المراد في نفسه تعالى علواً كبيراً، وأراكم تتجرّأون أن تقولوا على الله ما لا تعلمون وذلك من عمل الشيطان، فهل أمركم الله ورسوله أن تُفسِّروا كلام الله بأرقام الآيات؟ فهل عندكم سلطانٌ بهذا أم تقولون على الله ما لا تعلمون؟ فهل تجدون المهديّ المنتظَر الحقّ لو كنتم تعلمون يُفسِّرُ كلام الله بأرقام الأيّام؟ حاشا لله؛ بل إذا خُضت في الأرقام فتجدوني أُبيِّن لكم بأرقام ذُكرت بنصّ القرآن العظيم، كمثل قول الله تعالى:
{وَلَبِثُوا فِي كَهْفِهِمْ ثَلَاثَ مِائَةٍ سِنِينَ وَازْدَادُوا تِسْعًا ﴿٢٥} صدق الله العظيم [الكهف].

فقد بيَّنا لكم ذلك بأنّ الشمس والقمر بحسبانٍ وفصَّلنا ذلك تفصيلاً في منتهى الدِّقة يعقله أولو الألباب من الذين يستمعون القول فيتّبعون أحسنه، وكذلك الألف شهر وكذلك الألف سنة، وعلَّمناكم سرّ الحساب الدقيق الذي يخصّ أسرار القرآن، وأنّ لذلك علاقة بيومكم 24 ساعة في منتهى الدِّقة، إذ كيف تكون ثلاث مائة سنين قمريّة فتصير بعد التحويل تسعة آلاف سنة بحساب يومكم الذي تحسبون به شهور سنينكم؟ وكذلك بينّا لكم الرقم الآخر {وَازْدَادُوا تِسْعًا}، بأنّ ذلك بالسّنة الشّمسيّة لذات الشمس تسع سنوات فقط، وبعد التحويل فتعطينا أيضا نفس الرقم تسعة آلاف سنة بحساب يومكم الذي في منامكم ومعاشكم والذي عدد ساعاته 24 ساعة، ومن خلال ذلك يتبيّن لأولي الألباب أموراً كثيرةً وأسراراً كبيرةً.

وأراك يا أخ حلمي تُشِغل القُرّاء الباحثين عن الحقيقة بما لا ينفعهم ولا ينير صدورهم لا وبل ويشوِّش عقولهم! فيا أخي الكريم لو نظرت إلى أمري لابن عمر (رجل من أقصى المدينة يسعى) كردٍّ على أحد خطاباته فقلت له أن يلتزم بالبرهان إذا أراد أن يضع خطاباً وهو ابن عمر وما أدراك ما ابن عمر؛ إنَّه لمن السابقين الأخيار، أما أنت فلا أراك صدّقت ولا أراك كذّبت! بل المهم لديك أن تضع لنا خطاباً، فيا أخي أنكِر أمري إن كنت تراه باطلاً وإنّي لأتحدّاك وجميع علماء المسلمين بحديث ربّ العالمين، فإما أن أغلبهم بحديث الله وإما أن يلجموني بحديث ربّ العالمين، ومن أصدق من الله حديثا؟ وليس معنى ذلك بأنّي لا أعترف بسُنّة محمدٍ رسول الله - صلّى الله عليه وآله وسلّم؛ بل أستمسك بها كما أستمسك بالقرآن العظيم ولكنّي أكفر بما خالف منها القرآن العظيم نظراً لأني علمتُ بأنّ ما خالف القرآن وكان بينه وبين القرآن اختلافاً كثيراً فإنَّ ذلك من عند غير الله، فقد علَّمكم الله بهذه القاعدة في مرجعية السُّنّة الحقّ بأن تردّوها إلى القرآن، فإذا كان هذا الحديث من عند غير الله فحتماً سوف تجدون بينه وبين القُرآن اختلافاً كثيراً، والمهديّ المنتظَر من أشدّ الناس استمساكاً بكتاب الله وسُنّة رسوله الحقّ جُزءان لا يتجزّءان ولا أفرِّقُ بين الله ورسوله وأبيّن لكم الحقّ من الباطل لعلكم تتّقون.

ويا (حلمي 333)، إن كنت باحثاً عن الحقيقة فسوف يتبيّن لك الحقّ من الباطل، واجعل الأسئلة ذات نفعٍ للمسلمين، ولكنّك تقول شيئاً تحسبه هيِّناً وهو عند الله عظيم؛ تلك الفتوى منك أن لا ينطق المسلم بالشهادة لمحمدٍ رسول الله إلا مرةً وتكفي، وأن لا يقولوا ذلك في نداء الصلاة بل تكفي لا إله إلا الله! ولكن من الذي جاءك بهذا القول الثقيل؟ إنّه محمد رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم، فهل تريد أن تستنكف عن تكرار الشهادة بعد لا إله إلا الله أن تقول "وأنَّ محمداً رسولَ الله"؟ فذلك قولُ حقٍّ بعد القول الثقيل الذي نزّل على محمد رسول الله إلى الناس كافة، واعلم بأنَّ الله يحبّ رسوله - صلّى الله عليه وآله وسلّم - ويحبّ من يحبّه ويبغض من يبغضه، قُل إن كنتم تحبون الله فاتّبعوني يُحبِبكم الله، وكذلك قول الله سبحانه:
{إِنَّ اللَّـهَ وَمَلَائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ ۚ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِيمًا ﴿٥٦} صدق الله العظيم [الأحزاب].

فلا تقُل يا أخي الكريم في الدين برأيك فلا يجوز، وسوف تحمل وزرَك ووزرَ من تُضِلُّهم بغير علمٍ، ولا أريد أن أكون فظّاً عليك غليظ القلب ولكني أراك تجرّأتَ على الفتوى بغير الحق، وإليك الاقتباس من خطابك، وما يلي اقتباس من خطاب حلمي..
اقتباس المشاركة :
المفهوم لى هو انشهد للرسول مرة وانتهى الامر ثم نعمل بكتاب الله وهذة اكبر شهادة اننا مؤمنيين بالرسول انة رسول الله..مجرد اداء العمل بالقران فهذة اكبر شهادة لاتباع الرسول واننا مؤمنين بالرسول..وليس الموضوع شهادة ليلا ونهار ونداء فى المساجد ان محمدا رسول الله
انتهى الاقتباس
انتهى الاقتباس من خطاب حلمي، فنقول: فاتَّقِ الله يا حلمي، وإنّما الشهادة الثانية بعد كلمة التوحيد تخُصّ القرآن الذي جاء به المُرسَل من ربّه؛ محمدٌ رسولُ الله صلى الله عليه وآله وسلم، فبدلاً أن تقول وأشهد أنّ القرآن من عند الله تكتفي بالشهادة بأنّ محمداً رسولُ الله وهنا عبَّرت عن شهادتِك بأنّ القرآن من عند الله بقولك للشهادة الثانية التي تخصّ القرآن الذي جاء به الرسول صلّى الله عليه وآله وسلّم، وإنّي لا أراك عالماً بل تحبّ أن تقرأ كثيراً وتكتب كثيراً ولا خير في كثيرٍ من نجواك يا (حلمي 333) ولا من قلمك ما لم ينفع علمُك مُجتمعَك، ولا أريد أن أجرحك ولا أهينك بل أريد من الله أن يهديك ويريك الحقّ حقّاً ويرزقك اتّباعه ويريك الباطل باطلاً ويرزقك اجتنابه ويكرمُك تكريماً ويهديك صراطاً مستقيماً ويجعل فيك خيراً كثيراً للإسلام والمسلمين وفي ذريتك أجمعين إنّه هو السميع العليم، واعذرني إن قسوتُ عليك بعض الشيء ربّما ذلك خيرٌ لك فلا تأخذك العزّة بالإثم واتَّبِعني أهدِك صراطاً مستقيماً.

أخوك الإمام ناصر محمد اليماني.
_____________