- 4 -
الإمام ناصر محمد اليماني
10 - 04 - 1432 هـ
16 - 03 - 2011 مـ
۲۵-اسفند-۱۳۸۹ه.ش.
05:39 صباحاً
ــــــــــــــــــ


تفاوت بین "شورا" و "دمکراسی"...

بسم الله الرحمن الرحيم.. والصلاة والسلام على محمد وآله الأطهار و جميع أنصار الله الواحد القهار في الأولين وفي الآخرين إلى يوم الدين.

سلام الله عليكم ورحمته وبركاته، درمورد قضیه "شورا" در کتاب خداوند؛ این فرمان خدا به ولی امر دولت است که تا زمانی که درباره مسائلی که در ارتباط با مصلحت عموم مردم است با مجلس شورا ملاقلات نکرده و تمام نظرات آنها را نشنیده باشد؛ تصمیمی نگیرد. اما مجلس شورا از خود اختیاری ندارد و در صورتی که اتخاذ تصمیم بر عهده یک نفر نباشد بی شک و تردید اختلاف پیش می‌آید .برای همین نیز خداوند تعالی می‌فرماید:
{ وَشَاوِرْهُمْ فِي الأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِين } صدق الله العظيم [آل عمران:۱۵۹]
و بیان حق این فرموده خداوند تعالی: { فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِين } این است که بعد از این که رای مناسب را اتخاذ کرده و تصمیم گرفتی؛ به خداوند توکل کن . دمکراسی همان شورا نیست ؛ دمکراسی همان چیزی است که شاهد آن هستیم و می‌بینیم مردم همه روزه به صورت عیان با یکدیگر اختلاف دارند. در حالی که "شورا" به معنی مشورت کردن در امور است به شرط اینکه تصمیم گیری برعهده یک نفر باشد و او کسی است که امیر آنان است.
به راستی که برای مجلس شورا تنها حق مشورت وجود دارد و اجازه و حقی برای گرفتن تصمیم ندارند؛ حق آنها تنها مشورت دادن است. سپس نوبت امیر می‌رسد تا تصمیمی را اتخاذ نماید که عقل و قلب او از آن راضی
باشد آن طور که خداوند راه را به او نشان می‌دهد اگر از صالحان باشد ... و در حد توان برای اصلاح وضعیت کشور و بندگان تلاش نماید. شورا ؛ همان دمکراسی نیست ؛ بلکه تصمیم گیری تنها در اختیار یک نفر که امیر آنهاست ، قرار دارد . برای آنکه اختلافی پیش نیاید باید تصمیم گیری در دست یک نفر باشد که او امیرآنهاست از پایین ترین تا بالاترین . منظور من از پایین تا بالا تعداد است چه دو نفر باشند چه ملیون ها و ترلیون ها نفر؛ تصمیم گرفتن در دست یک نفر از آنان است و هیچ یک از افراد تحت رعایت و مراقبت او حق تصمیم گیری ندارند تا اختلاف پیش نیاید. مجلس شورا حق دادن مشورت دارد و خداوند امیر را از گرفتن تصمیم در مسائل دولتی عمومی؛ بدون مشورت با شورا نهی نموده است بعد از مشورت آنگاه تصمیم گیری با امیر است و شرط هم این نیست که نظر اکثریت را بپذیرد و این طور نیست که به این اعتماد نماید که اکثریت چنین نظری دارند .
شورا مثل دمکراسی نیست و حتی اگر تمام مجلس شورا بر روی یک امر توافق داشته باشند؛ امیر مجبور نیست طبق آن عمل نماید مگر اینکه آن را مناسب ببیند. ای ابوبکر آیا نمی‌دانی که حتی خداوند واحد قهار اگر شریکی برای تصمیم گیری داشت ؛ آسمان‌ها و زمین به فساد و تباهی کشیده می‌شد و اختلاف پیش آمده و هر خدایی بدنبال مخلوقات خود می‌رفت؟ تصدیق فرموده خداوند تعالی:
{ مَا اتَّخَذَ اللَّهُ مِنْ وَلَدٍ وَمَا كَانَ مَعَهُ مِنْ إِلَهٍ إِذًا لَذَهَبَ كُلُّ إِلَهٍ بِمَا خَلَقَ وَلَعَلا بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا يَصِفُونَ }صدق الله العظيم [المؤمنون:۹۱]
چون اگر خداوند کسی را در حکم خود شریک می کرد ؛ اختلاف پیش می آمد و برای همین خداوند تعالی می‌فرماید:
{ أَبْصِرْ بِهِ وَأَسْمِعْ مَا لَهُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَلِيٍّ وَلا يُشْرِكُ فِي حُكْمِهِ أَحَدًا }صدق الله العظيم [الكهف:۲۶]
چون اگر در گرفتن تصمیم و دادن حکم؛ احدی در جهان با او شریک می‌بود ؛ اختلاف پیش می‌آمد و این مثالی برای شماست ؛ برترین توصیف برای اوست که خداوند سبحان و تعالی و بسیار والامرتبه است.
برادر گرامی حتی اگر دو یا سه نفر با هم مسافرت بروند و قرار بر دموکراسی باشد؛ اگر اختلافی پیش بیاید، هرکسی نظر شخصی خود را در نظر می‌گیرد و هر یک به راهی می‌رود. ضمانت عدم اختلاف این است که یکی از آنها امیر باشد و دو نفر دیگر فقط حق دادن مشورت داشته باشند و اختیاری به دست آنها نباشد تا بینشان اختلاف پیش نیامده و از هم جدا نشوند. برای همین محمد رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم فرموده است:
[ إِذا كانُوا ثَلاَثَةً فِي سَفَرٍ فَليُؤَمِّرُوا عَلَيهِم أَحَدَهُم ]صدق عليه الصلاة والسلام
[ اگر سه نفر باهم مسافرت می‌کنند یک نفر امیرشان باشد]
من دقیقا می‌دانم ابو بکر چه سؤالی دارد.می‌خواهد بداند آیا تصمیم گیری بر اساس نظر اکثریت خواهد بود و حاکم حق ندارد نظر اقلیت را برگزیند؟ در جواب او به حق می‌گوییم : خیر اینطور نیست ابو بکر؛ گرفتن تصمیم بر اساس نظر اکثریت نیست چون ممکن است نظرشان غلط باشد و نظراقلیت صواب‌تر باشد. پس اتخاذ تصمیم بر اساس عقل حاکم است که به آراء و نظرات و پیشنهادات آنها گوش می‌دهد و سپس تصمیمی را می‌گیرد که عقلش به او توصیه می‌کند و لازم نیست بر اساس نظرات اکثریت باشد؛ بلکه بر اساس عقل و منطق است و ممکن است اکثریت۹۹٪ هم باشند و تنها یک رای مخالف وجود داشته باشد، ولی آن فرد دارای علم و تجربه بوده و نظرش صواب‌تر باشد؛ این باز می‌گردد به استفاده حاکم از عقلش و ممکن است آن کسی که نظر مخالفی داشته چیزهایی را ببیند که آنها قادر به دیدن آن نیستند؛ ممکن است علم و تجربه و خبرگی بیشتری نسبت به تمام آن گروه داشته باشد. اگر پیشنهاد او درست و سلیم باشد؛ عقل حاکم نسبت به آن مطمئن خواهد شد چون آن را منطقی می‌یابد. برایت مثالی می‌آورم . سه برادر بودند که از پدرشان باغ انگور به ارث بردند؛ پدرشان در زمان حیاتش حقی را که خداوند در مالش معین نموده بود (زکات) می‌پرداخت. بعد از مرگش سه فرزندش باغ را به ارث بردند تا زمان جمع آوری محصول شد و برای مشورت جمع شدند چون باید محصول چیده می‌شد. بزرگ‌ترینشان گفت پدرمان هربار که انگورها را می‌چید سهم مسکینان را می‌پرداخت و به نظر من به اندازه کافی به آنها داده شده است و ما در استفاده از باغ بر آنها ارجحیت داریم؛ پس دیگر به آنها چیزی ندهیم؛ نظرتان چیست؟ کوچک‌ترین برادر به برادر بزرگ‌تر گفت: من با سخن درست تو موافقم؛ پس صبح زود قبل از اینکه مسکینان برسند برای چیدن محصول بیاییم. اما برادری که از نظر سنی وسط آنها و بعد از برادر بزرگ‌تر بود، گفت: اما نظر من مخالف نظر شماست و فکر می‌کنم ما باید همانند پدرمان عمل کنیم و هر بار حق مسکینان را از محصولات باغ بدهیم. او حق مسکینان از باغ را به آنها می‌داد چون حق آنها در حقیقت حق خداوند است و پروردگار به سهم ما برکت خواهد داد. اما برادربزرگ‌تر و کوچک‌تر با وجود اینکه عقلشان می‌گفت رای برادر وسطی رای بهتری است و خداوند و رسولش از آن راضی هستند؛ اما آن را نپذیرفتند و حرص و طمع و بخل نفس مانع شد نظر برادر شان را بپذیرند و گفتند ما دو نفر هستیم و تو یک نفر، پیرو نظر غالب باش و تک روی نکن و او طبق مثل شیطانی که می گوید: ((بين إخوتك مخطئ ولا وحدك مصيب)) (( با برادرانت باش هرچند بر خطا باشند که بهتر از تنها بودن برحق است))عمل کرد و با وجودی که قانع نشده بود از رای برادران پیروی نمود و ابوبکر می‌دانی که چه اتفاقی افتاد؟ جواب را مستقیم به خداوند می‌سپاریم که در آیات محکم قرآن عظیم می‌فرماید :
{ فَطَافَ عَلَيْهَا طَائِفٌ مِّن رَّ‌بِّكَ وَهُمْ نَائِمُونَ ﴿١٩﴾ فَأَصْبَحَتْ كَالصَّرِ‌يمِ ﴿٢٠﴾ فَتَنَادَوْا مُصْبِحِينَ ﴿٢١﴾ أَنِ اغْدُوا عَلَىٰ حَرْ‌ثِكُمْ إِن كُنتُمْ صَارِ‌مِينَ ﴿٢٢﴾ فَانطَلَقُوا وَهُمْ يَتَخَافَتُونَ ﴿٢٣﴾ أَن لَّا يَدْخُلَنَّهَا الْيَوْمَ عَلَيْكُم مِّسْكِينٌ ﴿٢٤﴾ وَغَدَوْا عَلَىٰ حَرْ‌دٍ قَادِرِ‌ينَ ﴿٢٥﴾ فَلَمَّا رَ‌أَوْهَا قَالُوا إِنَّا لَضَالُّونَ ﴿٢٦﴾ بَلْ نَحْنُ مَحْرُ‌ومُونَ ﴿٢٧﴾ قَالَ أَوْسَطُهُمْ أَلَمْ أَقُل لَّكُمْ لَوْلَا تُسَبِّحُونَ ﴿٢٨﴾ قَالُوا سُبْحَانَ رَ‌بِّنَا إِنَّا كُنَّا ظَالِمِينَ ﴿٢٩﴾ فَأَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلَىٰ بَعْضٍ يَتَلَاوَمُونَ ﴿٣٠﴾ قَالُوا يَا وَيْلَنَا إِنَّا كُنَّا طَاغِينَ ﴿٣١﴾ }صدق الله العظيم [القلم]
ابو بکر اگر بخواهیم به دموکراسی عمل کنیم باید حرف اکثریت را بپذیریم آیا در اینجا اکثریت نظر درستی داشت که دو نفر با آن موافق بودند؟ یا نظر صواب نظری است که برادر وسطی مطرح کرد؟ معلوم است جوابت چیست؛ نظر درست و صواب نظر برادر وسطی است و برای همین به آنها می‌گوید:

{قَالَ أَوْسَطُهُمْ أَلَمْ أَقُل لَّكُمْ لَوْلَا تُسَبِّحُونَ ﴿٢٨﴾ قَالُوا سُبْحَانَ رَ‌بِّنَا إِنَّا كُنَّا ظَالِمِينَ ﴿٢٩﴾ فَأَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلَىٰ بَعْضٍ يَتَلَاوَمُونَ﴿٣٠﴾ قَالُوا يَا وَيْلَنَا إِنَّا كُنَّا طَاغِينَ﴿٣١﴾ }
صدق الله العظيم [القلم]
چه کسانی رو به هم کرده و یکدیگر را سرزنش کردند؟ آنها دو نفری بودند که اکثریت را تشکیل می‌دادند ؛ کسانی که تصمیم نامناسب را گرفته بودند و پیشنهاد حق؛ از جانب وسطی بود که تنها مانده بود و اگر نظر خود را حق و درست می‌دانست و آنقدربر سر آن ایستادگی می‌کرد تا با عقل و منطق برادرانش را قانع نماید و اگر حاضر به پذیرش نمی‌شدند؛ می‌گفت اگر چنین است پس باغ را سه قسمت کنیم قسمت شرقی مال تو و قسمت غربی مال دیگری و قسمت وسطی را من بر می‌دارم و حق خداوند را از سهم خود می‌دهم...آن بلا بر قسمت شرقی و غرب باغ فرود می‌آمد و قسمت وسط در امان می‌ماند. لذا ابو بکر، باید در همه امور عقل را بکار برد نه اینکه به دنبال اکثرت افتاد و برای همین هم خداوند تعالی می‌فرماید:
{ وَإِنْ تُطِعْ أَكْثَرَ مَنْ فِي الأَرْضِ يُضِلُّوكَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلا الظَّنَّ وَإِنْ هُمْ إِلا يَخْرُصُونَ }صدق الله العظيم [الأنعام:۱۱۶]
ما هنوز درمورد چگونگی شورای اسلامی مطالب حق و عاری از عیوب زیادی داریم ولی هر چیز در وقت خود باید بیاید و ما تصمیم نداریم قوانین دولت جهانی امام مهدی را اعلام کنیم زیرا هنوز مجلس وزرای امام مهدی تشکیل نشده است ونمی‌خواهیم بر خلاف فرمان خداوند به بنده‌اش در باره شورا عمل کنیم؛ خداوند فرمان داده است قبل از اتخاذ تصمیم مشورت انجام شود. تصدیق فرموده خداوند تعالی:
{ فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنْ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنْتَ فَظّاً غَلِيظَ الْقَلْبِ لانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِي الأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِين }صدق الله العظيم [آل عمران:۱۵۹]
و منطقی نیست که قبل از تمکین و فتح مبین درباره دولت امام مهدی مشورت کنیم بلکه بعد از ظهور و تمکین؛ درامور خلافت جهانی اسلام که بر اساس حقی است که خالی از عیوب باشد مشاوره خواهیم کرد...
وسلامٌ على المُرسلين والحمدُ لله رب العالمين.
خليفة الله وعبده الإمام المهدي ناصر محمد اليماني.

اقتباس المشاركة 13079 من موضوع من المهديّ المنتظَر إلى الرئيس اليمني علي عبد الله صالح وكافة قادات العرب وعلماء المسلمين..

- 4 -
الإمام ناصر محمد اليماني
10 - 04 - 1432 هـ
16 - 03 - 2011 مـ
05:39 صباحاً
ــــــــــــــــــ


الفرق بين الشورى والديمقراطيّة ..

بسم الله الرحمن الرحيم، والصلاة والسلام على محمد وآله الأطهار وجميع أنصار الله الواحد القهار في الأولين وفي الآخرين إلى يوم الدين..

سلام الله عليكم ورحمته وبركاته، بالنسبة لأمر الشورى في الكتاب فهي أمر من الله إلى ولي أمر الدولة أنه لا يقطع أمراً في المصلحة العامة حتى يلقيه على مجلس الشورى لسماع آرائهم جميعاً، ولكن ليس لمجلس الشورى من الأمر شيئاً، إذاً لصار هناك اختلاف لا شكّ ولا ريب إذا لم يكن العزم على اتخاذ القرار بيد رجلٍ واحدٍ. ولذلك قال الله تعالى:
{وَشَاوِرْهُمْ فِي الأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِين} صدق الله العظيم [آل عمران:159]، والبيان الحقّ لقول الله تعالى: {فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِين}؛ أي فإذا اتخذت القرار وهو بالأخذ بالرأي المناسب فتوكل على الله.

وليست الديمقراطيّة هي الشورى، والديمقراطيّة هذه التي نراها لدى الناس اليوم هي الاختلاف بعينه؛ بل الشورى هي التشاور في الأمر شرط أن يكون القرار بيد شخص واحد وهو الأمير عليهم، وإنما لمجلس الشورى حقّ الشورى وليس لهم الحقّ في اتخاذ القرار بل لهم حقّ الشورى، ومن ثم يأتي دور الأمير في اتخاذ القرار الذي يقنع عقله وقلبه كما يريه الله إذا كان من الصالحين لا يريد إلا الإصلاح للبلاد والعباد ما استطاع. وليست الشورى هي الديمقراطيّة؛ بل القرار لا ينبغي أن يكون إلا بيد واحدٍ وهو الأمير عليهم حتى لا يصير هناك اختلاف فلا بدّ أن يكون اتخاذ القرار ليس إلا بيد واحدٍ وهو الأمير من الأدنى إلى الأعلى. ومعنى قولي من الأدنى إلى الأعلى أي من اثنين إلى ألف إلى مليون شخص إلى ترليون شخص فلا بدّ أن يكون اتخاذ القرار بيد شخصٍ واحدٍ فيهم لا يشاركه في اتخاذ القرار أحدٌ من رعيته حتى لا يحدث الاختلاف. وإنما لمجلس الشورى حقّ الشورى ونهى الله الأمير باتخاذ القرار في الشؤون العامة للدولة إلا من بعد تنفيذ الشورى، ومن ثمّ يعود القرار للأمير، وليس شرطاً أن يأخذ بالأكثريّة فيعتمد الاقتراح حسب الأكثريّة.

فليست الشورى ديمُقراطية وحتى ولو اجتمع مجلس الشورى على رأيٍ واحدٍ فالأمير ليس مجبراً على الأخذ به إلا أن يراه مناسباً، أفلا تعلم يا أبا بكر أنّه حتى الله الواحد القهار لو كان معه أحد يشاركه في اتخاذ القرار لفسدت السماوات والأرض واختلفوا وذهب كل إله بما خلق؟ تصديقاً لقول الله تعالى:
{مَا اتَّخَذَ اللَّهُ مِنْ وَلَدٍ وَمَا كَانَ مَعَهُ مِنْ إِلَهٍ إِذًا لَذَهَبَ كُلُّ إِلَهٍ بِمَا خَلَقَ وَلَعَلا بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا يَصِفُونَ} صدق الله العظيم [المؤمنون:91].

كونهم سوف يختلفون لو كان الله يشرك في حكمه أحداً، ولذلك قال الله تعالى:
{أَبْصِرْ بِهِ وَأَسْمِعْ مَا لَهُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَلِيٍّ وَلا يُشْرِكُ فِي حُكْمِهِ أَحَدًا} صدق الله العظيم [الكهف:26].

كونه لو كان يشاركه في الحكم والقرار أحدٌ في الكون لاختلفوا، وهذا ضرب مثلٍ ولهُ المثل الأعلى سبحانه وتعالى علوَّاً كبيراً؛ بل يا أخي الكريم حتى لو كانوا اثنين أو ثلاثة سافروا مع بعضٍ فإذا كانت ديمقراطيّة وكلٌّ يأخذ برأيه الشخصي إذاً لاختلفوا وذهب كلٌّ منهم في طريق، ولضمان عدم الاختلاف فلا بدّ أن يكون أحدهم هو الأمير والآخرين لهم حقّ الشورى فقط وليس لهم من الأمر شيء في اتخاذ القرار حتى لا يحدث الاختلاف بينهم فيتفرقوا، ولذلك قال محمدٌ رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم:
[إِذا كانُوا ثَلاَثَةً فِي سَفَرٍ فَليُؤَمِّرُوا عَلَيهِم أَحَدَهُم] صدق عليه الصلاة والسلام.

وأعلمُ ما يسأل عنه أبو بكر بالضبط وهو: "هل اتخاذ القرار يكون حسب الأكثريّة ولا يحقّ للحاكم أن يأخذ باقتراح الأقليّة؟". ومن ثمّ نردّ عليه بالحقّ ونقول: كلا يا أبا بكر! فليس اتخاذ القرار حسب الأكثريّة فقد يكونون خاطئين في رأيهم والرأي الأصوب مع الأقليّة؛ بل يعود القرار إلى تحكيم العقل لدى الحاكم فيستمع إلى أرائهم ومقترحاتهم ومن ثم يأخذ بالاقتراح الذي يستصوبه عقله وليس شرطاً أن يكون حسب الأكثريّة بل حسب العقل والمنطق فقد يكون الأكثريّة خاطئين حتى لو كانوا 99% غير واحدٍ له اقتراح يخالفهم كون لديه علمٌ وتجربةٌ فقد يكون هو صاحب الاقتراح الأصوب، فهذا يعود إلى استخدام العقل لدى الحاكم فهل الذي خالفهم يرى ما لا يرون لربما أنه لديه علمٌ وخبرةٌ وتجربةٌ في الحياة أكثر من تلك المجموعة، وإذا كان اقتراحه هو السليم فسوف يطمئن إليه عقل الحاكم كون اقتراحه منطقي. وأضرب لك على ذلك مثلاً الثلاثة إخوة الذين ترك لهم أبوهم جنةً من أعناب وكان أبوهم يؤتي حقّ الله فيها في حياته وبعد مماته ورِثَ الجنة أولاده الثلاثة حتى إذا جاء حصاد جنة العنب فاجتمعوا للشورى كونهم يريدون أن يقطفوا ثمرها فقال كبيرهم: "لقد كان أبونا يؤتي المساكين في كل مرةٍ من أعناب جنّتنا وأرى أنه يكفيهم عطاء من جنتنا فنحنُ أولى بجنتنا فلا نعطيهم منها شيئاً، فماذا ترون؟". فقال أصغرهم لأخيه الكبير: "وأنا معك في هذا الاقتراح السديد فسوف نغدوا لقطف ثمارها مصبحين في وقتٍ مبكرٍ من قبل أن يحضر المساكين"، ولكن أوسطهم في السن وهو الذي يلي الأخ الأكبر قال: "ولكن رؤيتي مخالفة لرؤيتكم تماماً، فإني أرى أن نفعل كما كان يفعل أبونا ونعطي المساكين كما عودهّم أبونا في كلّ مرةٍ أنه يؤتيهم حقّهم من جنة الأعناب كون حقّ المساكين في جنتنا هو حقّ الله وسوف يبارك الله لنا فيها". ولكنّ أخاه الأكبر والأصغر لم يستصوبوا رأي أوسطهم برغم أنّ عقولهم مقتنعةٌ أنّ رأي أوسطهم هو الرأي السديد ويرضي الله ورسوله ولكن الطمع والجشع وشحّ أنفسهم منعهم من قبول رأي أخيهم وقالوا: "فنحن اثنان وأنت واحدٌ فاتبع الأغلبية ولا تنفرد برأيك". ومن ثم طبّق المثل الشيطاني ((بين إخوتك مخطئ ولا وحدك مصيب)) فاتّبع إخوته برغم عدم قناعته بقرارهم؛ فماذا حدث يا أبا بكر؟ ونترك الرد من الله في محكم القرآن العظيم:
{فَطَافَ عَلَيْهَا طَائِفٌ مِّن رَّ‌بِّكَ وَهُمْ نَائِمُونَ ﴿١٩﴾ فَأَصْبَحَتْ كَالصَّرِ‌يمِ ﴿٢٠﴾ فَتَنَادَوْا مُصْبِحِينَ ﴿٢١﴾ أَنِ اغْدُوا عَلَىٰ حَرْ‌ثِكُمْ إِن كُنتُمْ صَارِ‌مِينَ ﴿٢٢﴾ فَانطَلَقُوا وَهُمْ يَتَخَافَتُونَ ﴿٢٣﴾ أَن لَّا يَدْخُلَنَّهَا الْيَوْمَ عَلَيْكُم مِّسْكِينٌ ﴿٢٤﴾ وَغَدَوْا عَلَىٰ حَرْ‌دٍ قَادِرِ‌ينَ ﴿٢٥﴾ فَلَمَّا رَ‌أَوْهَا قَالُوا إِنَّا لَضَالُّونَ ﴿٢٦﴾ بَلْ نَحْنُ مَحْرُ‌ومُونَ ﴿٢٧﴾ قَالَ أَوْسَطُهُمْ أَلَمْ أَقُل لَّكُمْ لَوْلَا تُسَبِّحُونَ ﴿٢٨﴾ قَالُوا سُبْحَانَ رَ‌بِّنَا إِنَّا كُنَّا ظَالِمِينَ ﴿٢٩﴾ فَأَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلَىٰ بَعْضٍ يَتَلَاوَمُونَ ﴿٣٠﴾ قَالُوا يَا وَيْلَنَا إِنَّا كُنَّا طَاغِينَ ﴿٣١﴾} صدق الله العظيم [القلم].

فهل يا أبا بكر لو قلنا ديمقراطيّة فنتخذ القرار حسب الأكثريّة فهل يا ترى الاقتراح الأصوب هو مع الأكثريّة الذي اجتمع عليه الاثنان أم أن الاقتراح الأصوب هو الذي اقترحه أوسطهم؟ ومعلوم جوابك أنّ الاقتراح الأصوب والحقّ هو الذي اقترحه أوسطهم. ولذلك قال لهم:
{قَالَ أَوْسَطُهُمْ أَلَمْ أَقُل لَّكُمْ لَوْلَا تُسَبِّحُونَ ﴿٢٨﴾ قَالُوا سُبْحَانَ رَ‌بِّنَا إِنَّا كُنَّا ظَالِمِينَ ﴿٢٩﴾ فَأَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلَىٰ بَعْضٍ يَتَلَاوَمُونَ ﴿٣٠﴾ قَالُوا يَا وَيْلَنَا إِنَّا كُنَّا طَاغِينَ ﴿٣١﴾} صدق الله العظيم [القلم] .

فمن هم الذين أقبل بعضهم على بعضٍ يتلاومون؟ ألا وإنهم الاثنان الأكثريّة أصحاب القرار الأعوج، والحقّ هو الاقتراح الذي تفرّد به أوسطهم لو أصرّ عليه ما دام مقتنعاً أنه الحقّ والرأي السديد فيحاول اقناع إخوته بالعقل والمنطق وإن أبَوا فيقول: "إذاً فلنتقاسمها الثلاثة أثلاث، فلك يا فلان الجزء الشرقي ولك يا فلان الجزء الغربي ولي أوسطها كوني سوف أعطي حقّ الله في نصيبي"؛ إذاً لطاف الطائف من ربك على الجزء الشرقي والغربي ويبقى أوسطها. إذاً يا أبا بكر فلا بدّ من تحكيم العقل والمنطق في كل الأمور وليس حسب الأكثريّة، ولذلك قال الله تعالى:
{وَإِنْ تُطِعْ أَكْثَرَ مَنْ فِي الأَرْضِ يُضِلُّوكَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلا الظَّنَّ وَإِنْ هُمْ إِلا يَخْرُصُونَ} صدق الله العظيم [الأنعام:116] .

[ ولا يزال لدينا العلم الكثير عن كيف سيكون حكم الشورى الإسلاميّ بالحقّ الخالي تماماً من العيوب، ولكن كلّ شيء في حينه لا يسبق أوانه فلا نريد الآن أن نقوم بتنزيل قوانين دولة الإمام المهديّ العالميّة كوني لن أقطع أمراً حتى يشهده مجلس الوزراء للإمام المهديّ حتى لا أخالف أمر الله إلى عبده بالشورى التي أمرنا الله بها فهي قبل اتخاذ القرار. تصديقاً لقول الله تعالى:
{فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنْ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنْتَ فَظّاً غَلِيظَ الْقَلْبِ لانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِي الأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِين} صدق الله العظيم [آل عمران:159] .

وليس من المنطق أن نقوم الآن بالتشاور في أمر دولة الإمام المهديّ من قبل التمكين والفتح المبين بل بعد الظهور والتمكين سوف يتمّ التشاور في أمور حكم الخلافة الإسلاميّة العالميّة على الأسس الحقّ الخالية من العيوب ].


وسلامٌ على المُرسلين، والحمدُ لله ربّ العالمين..
خليفة الله وعبده؛ الإمام المهديّ ناصر محمد اليماني.
_________________

اضغط هنا لقراءة البيان المقتبس..