الموضوع: فتواهای امام ناصر محمد يمانی و پاسخ به سؤالات اهل سنت ..

النتائج 1 إلى 2 من 2
  1. افتراضي فتواهای امام ناصر محمد يمانی و پاسخ به سؤالات اهل سنت ..

    فتواهای امام ناصر محمد يمانی و پاسخ به سؤالات اهل سنت ..

    بسم الله الرحمن الرحيم، والصلاة والسلام على خاتم الأنبياء والمُرسلين والتابعين للحقّ إلى يوم الدين:
    سؤال اول:
    اقتباس المشاركة :
    علمای اهل سنت؛ یعنی علمای مذاهب چهارگانه‌ی آنها با هم اختلاف دارند؛ اما هیچ یک از آنان ادعا نكرده كه از همه‌ی مردم داناتر است و مهدی منتظر است؛ لذا اختلاف میان آنها وارد است و حتی در خود اسلام مذاهب وجود دارد. توضیح و تحلیل شما چیست؟
    انتهى الاقتباس

    جواب به سؤال اول:
    برادر حق‌جو؛ ما عهد تو در مورد اینکه تنها و تنها به دنبال حق هستی را باور کردیم و حال این جواب حق است و سزوار نیست جز حق به خداوند نسبت دهم و -تنها- حق شایسته پیروی است. در مورد سخنت که گفتی هیچ یک از علمای مذاهب چهارگانه نگفته‌اند که مهدی منتظر هستند؛ به حق چنین فتوا می‌دهم: چون قادر نیستند با علم و برهان ثابت کنند امام مهدی هستند. چون اگر یکی از آنان امام مهدی حق بود، می‌توانست در موارد اختلافاتشان حکمیت کند و حکم خود را از کتاب خدا بیاورد تا در سینه‌شان نسبت به قضاوت حقی که میانشان شده؛ حرجی احساس نکنند و کاملاً تسلیم آن گردند و سپس مذاهب و فرقه‌ها را یکی کرده و آنها را در مسیر و منهاج نبوت حق و کتاب خدا و سنت حق رسولش گرد هم آورد و بعد از حق، فقط گمراهی است. چرا که امام مهدی رهبر و مَلِک امت است؛ اگر وی واقعاً کسی باشد که خداوند به عنوان خلیفه‌ی مردم برگزیده و او را مَلِک و امام قرار داده باشد تا در میانشان عادلانه حکم کرده و سخنش بیهوده و هزل نباشد بلکه حرف آخر و فیصله دهنده را بر زبان آورد. لذا باید خداوند با برهان برگزیده‌ بودنش، او را یاری کند و این برهان عطا کردن دانشی فراتر از دانش تمام علمای امت است؛ همان طور که خداوند ملک طالوت را برگزید و او را رهبر و امام و مَلِک بنی اسراییل قرار داد. خداوند تعالی می‌فرماید:
    {وَقَالَ لَهُمْ نَبِيُّهُمْ إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَكُمْ طَالُوتَ مَلِكًا قَالُوا أَنَّىٰ يَكُونُ لَهُ الْمُلْكُ عَلَيْنَا وَنَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْكِ مِنْهُ وَلَمْ يُؤْتَ سَعَةً مِّنَ الْمَالِ قَالَ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاهُ عَلَيْكُمْ وَزاده بسطةً فِي الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ وَاللَّهُ يُؤْتِي مُلْكَهُ مَن يَشَاءُ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ} صدق الله العظيم [البقرة:٢٤٧].
    ای جماعت علمای امت و گروه‌‌های مختلف پیروانشان! اگر شما هنوز در مسیر هدایت قرار داشتید، زمان مقدر برای من و دوران ظهورم فرا نمی رسید، آیا می‌دانید امام مهدی در چه دوره‌ای برانگیخته می‌شود؟ در امت آخر الزمان، در دورانی که اسلام تنها مانند یک ملیت شده که به آن منسوب هستید و تنها اسمی از آن باقی مانده است و انسان از شرّ دست و زبان کسی که نام مسلمان را دارد در امان نیست. مسلمان کسی است که مردم از شرّ دست و زبانش در امان باشند. افراد قویشان به ضعیفان ظلم می‌کنند و از اسلام تنها نامش برایشان مانده و از قرآن تنها نوشتارش در دستانشان است در حالی که به حجت اینکه تأویل آن را تنها خدا می‌داند؛ قرآن را مهجور و رها کرده‌اند! همانا که مقصود خداوند آیات متشابه قرآن است. ولی آنها از آیات محکم و واضح و بینه؛ از آیات ام الکتاب رو می‌گردانند و پیرو متشابه می‌شوند؛ آیات محکمی که تنها کسانی از آنها رومی‌گردانند که قلبشان از حق تنگ و ناخشنود است.
    و اما سنت محمدی؛ سنت را بدعت و بدعت را سنت می‌بینند؛ یعنی مطالب حقّ آن را باطل دانسته و احادیث باطل مجعول را که مخالف محکمات قرآن هستند؛ حق می‌دانند! علمای امت از راه حق دور شده و سپس امتشان را هم گمراه کرده‌اند تا جایی که از اسلام تنها نام آن باقی مانده ولی به آن عمل نمی‌کنند و از قرآن تنها نوشتار در دستانشان است ولی مهجور رهایش کرده‌اند. و اگر بخواهند آن را یاد بگیرند؛ یادگیریشان بدون تدبر است و تنها به روش خواندن و تلفظ آن و مخارج حروف و ... اهمیت می‌دهند و موضوع اساسی که همان تدبر در معنی کلمات قرآن عظیم است را رها می‌کنند. تا جایی که علمای مسلمین از راه راست- صراط مستقیم- خارج شده و امتشان را نیز از این راه خارج کرده‌اند و بر اساس مبانی دینی با هم رفتار نمی‌کنند و کافران در تعاملات میان یک‌دیگر؛ از آنان عادل‌تر شده‌اند. و حتی مسلمانان پندها و تذکرهای آن را فراموش کرده و علمایشان گمراه شده و امتشان را گمراه کرده‌اند؛ امت آخر الزمانی که در دوران آنها خورشید از مغرب طلوع خواهد کرد. و آنگاه خداوند امام مهدی را به سویشان می‌فرستد تا آنان را هدایت کند و به راه راست بازگردانده شوند یعنی مسیر و منهاج اولیه نوبت. او آنها را به حکمیت براساس کتاب خدا و سنت حق رسول- که مخالف محکمات قرآن عظیم نباشد- دعوت می‌کند. اما علما از او روگردانده و حاضر نمی‌شوند بر اساس آیات محکم قرآن حکمیت شود؛ چون برخلاف احادیث و روایات باطلی خواهد بود که پیرو آن هستند؛ احادیث مجعولی که بر خلاف آیات محکم قرآن عظیم بوده و از نزد خدا نیامده‌اند. آنها با وجود آگاهی از اینکه این احادیث مخالف آیات محکم قرآن هستند؛ از آن پیروی می‌کنند. آنها از کتاب خدا و سنت حقّ رسولش روگردانند و حق را باطل دیده و باطل را حق می‌دانند. اینها بدترین علما -ازهمه‌ی مذاهب- در میان علمای امت محمد صلى الله عليه وآله وسلم هستند. مَثَل آنها مانند علمای یهود و نصاری است که به چیزی متمسک هستند که از نزد خدا نیامده، بلکه از جانب شیطان رجیم طاغوت آمده است. و از جمله‌ی آنها علمای امروزین و امتشان است؛ و امت آنها آخرین امت اسلام در دوران گفتگوی مهدی منتظر؛ قبل از طلوع خورشید از مغرب است. علمای این امت و پیروانشان؛ همان کسانی هستند که محمدٌ رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم در موردشان فرموده است:
    [سيأتي زمان علي أمتي يحبون خمسا وينسون خمسا، يحبون الدنيا وينسون الآخرة، ويحبون المال وينسون الحساب، ويحبون الخلق وينسون الخالق، ويحبون الذنوب وينسون التوبة، ويحبون القصور وينسون القبور‏. قالوا : وسيأتي هذا الزمان يا رسول الله؟ قال : بل سيأتي أعظمُ منه، قالوا : وما هو؟ قال : لا يأمرون بالمعروف ولا ينهون عن المُنكر. قالو : وسيأتي هذا الزمان يا رسول الله على أمة محمد؟ قال : بل سيأتي أعظمُ منه . قالوا : وما هو؟ قال : يرون الحق باطلاً والباطل حقاً] صدق عليه الصلاة والسلام.
    [ زمانی برای امت من فرا می‌رسد که پنج چیز را دوست داشته و پنج چیز را فراموش می‌کنند. دنیا را دوست داشته و آخرت را فراموش می‌کنند. مال و اموال را دوست داشته و -روز- حساب را از یاد می‌برند. مخلوق را دوست داشته و خالق را فراموش می‌کنند. گناهان را دوست داشته و و توبه را فراموش می‌کنند. قصرها را دوست داشته و قبرها را فراموش می‌کنند. گفتند: یا رسول الله! واقعاً چنین زمانی فرا خواهد رسید؟ فرمود: بله و بزرگ‌تر از آن خواهد آمد؟ گفتند؟ آن چیست؟ فرمود: امر به معروف و نهی از منکر نمی‌کنند. گفتند: یا رسول الله؛ آیا چنین روزگاری برای امت محمد فرا خواهد رسید؟ فرمود: از این بزرگ‌تر هم خواهد آمد. گفتند: آن چیست؟ فرمود: حق را باطل و باطل را حق می‌بینند]
    و محمدٌ رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم در موردشان فرموده است:
    [سيأتي زمان على أمتي لا يبقى من القرآن إلا رسمه، ولا من الإسلام إلا اسمه يسمون به، و هم أبعد الناس منه، مساجدهم عامرة، وهي خراب من الهدى، فقهاء ذلك الزمان شر فقهاء تحت ظل السماء، منهم خرجت الفتنة، وإليهم تعود].
    [ بر امتم زمانی می رسد که از قرآن جز رسمش و از اسلام جز اسمش باقی نمی ماند، خود را به آن می خوانند ولی آنها دورترین امت از آن هستند، مسجدهای آنها آباد و مزین، ولی خالی از هدایتند. فقهای آن زمان بدترین فقهایی هستند که آسمان بر آنها سایه افکنده، فتنه از آنها خارج می شود و به آنها باز می گردد]
    و رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم فرموده است:
    [يأتي على الناس زمان بطونهم آلهتهم ونساؤهم قبلتهم، ودنانيرهم دينهم، وشرفهم متاعهم، لا يبقى من الإيمان إلا اسمه، ومن الإسلام إلا رسمه، ولا من القرآن إلا درسه، مساجدهم معمورة، وقلوبهم خراب من الهدى، علماؤهم أشر خلق الله على وجه الأرض . حينئذ ابتلاهم الله بأربع خصال: جور من السلطان، وقحط من الزمان، وظلم من الولاة والحكام، فتعجب الصحابة وقالوا : يا رسول الله أيعبدون الأصنام؟ قال : نعم، كل درهم عندهم صنم].
    [زمانى براى مردم فرا رسد که شکمهاشان خدایانشان است و زنانشان قبله آنان و دینارهایشان دینشان؛و شرف و افتخارشان کالاهایشان است. از ایمان فقط نامى و از اسلام تنها نشانى و از قرآن فقط درسى باقى می ‏ماند ساختمان مساجدشان آباد و قلبهایشان از هدایت خراب و ویران است.علمای شان بدترین مردمان روى زمینند. در این هنگام خداوند آنان را به چهار خصلت آزمایش و مبتلا می کند، ستم سلطان و قحطى دوران و ظلم والیان و حکمرانان و قاضیان.پس صحابه تعجّب کردند و گفتند: اى رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله! آیا آنان بتها را می‌پرستند فرمود: آرى، هر درهمى نزد آنان بتی است]

    و رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم فرموده است:
    [سيأتي على أمتي زمان تخبث فيه سرائرهم، و تحسن فيه علانيتهم، طمعاً في الدنيا، لا يريدون به ما عند الله عز وجل، يكون أمرهم رياء، لا يخالطه خوف، يعمهم الله منه بعقاب، فيدعونه دعاء الغريق فلا يستجاب لهم].
    [به زودی زمانی بر امت من می آید که درون هایشان پلید است و ظاهرشان را نیکو می سازند و انگیزه شان در این ظاهرسازی طمع دنیاست، نه کسب آنچه که نزد خداوند عزوجل است. کارشان ریایی است و خوفی (از خدا) با وجود آنها آمیخته نیست. خداوند کیفری از خود را شامل حال همه آنها می کند و آنها او را مانند دعای غریق می خوانند، اما دعایشان به اجابت نمی رسد.]

    و رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم فرموده است:
    [يأتي على الناس زمان وجوههم وجوه الآدميين، وقلوبهم قلوب الشياطين، كأمثال الذئاب الضواري، سفّاكون للدماء، لا يتناهون عن منكر فعلوه، إن تابعتهم ارتابوك، وإن حدثتهم كذّبوك، وإِن تواريت عنهم اغتابوك، السُّنة فيهم بدعة، والبدعة فيهم سُنة، والحليم بينهم غادر، والغادر بينهم حليم، والمؤمن فيما بينهم مستضعف، والفاسق فيما بينهم مشرّف، صبيانهم عارم، ونساؤهم شاطر، وشيخهم لا يأمر بالمعروف ولا ينهى عن المنكر، الالتجاء إليهم خزي، والاعتزاز بهم ذل، وطلب ما في أيديهم فقر، فعند ذلك يحرمهم الله قطر السماء في أوانه، وينزّله في غير أوانه، يسلط عليهم شرارهم فيسومونهم سوء العذاب] صدق مُحمد رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم.
    [
    زمانى براى مردم فرا رسد که صورت‌هایشان به شکل‏ آدمى است و قلب‌هایشان قلب‌هاى شیطانى است همچون گرگ‌هاى گرسنه خونریزند، از انجام کارهاى منکر دست برنمى‏‌دارند اگر از آنان پیروى کنى به تو شک می‌کنند و اگر با آنان سخن گویى تو را تکذیب کنند و اگر از آنان غائب شوى تو را غیبت کنند.سنّت در میان آنان بدعت است و بدعت، سنّت. صبور و حلیم نزد ایشان حیله‏ گر و خائن است و خائن نزد ایشان حلیم و صبور، مؤمن در میان آنان مستضعف است و بدکار، بلند مرتبه است، جوانانشان شرورند و زنانشان خبیث و بدجنس و پیرشان امر به معروف و نهى از منکر نمى‏ کند.پناه بردن به آنان خوارى است و تکیه کردن به آنان ذلت و زارى است. و طلب کردن از آنچه در دستانشان است فقر و نادارى است. به همین جهت، خداوند بارش آسمان را در زمان مناسب بر ایشان حرام کرده و در زمان غیر مناسب باران مى‏ بارد و بدترینشان را بر ایشان مسلّط گرداند تا عذابى سخت بر آنان وارد سازند].
    ای علمای امت! به خداوند واحد قهار که دیده‌ها را درک می‌کند، ولی چشمی قادر به درک او نیست؛ قسم می‌خورم؛ به خداوندی که جن را از شراره‌ی آتش و انسان را از خاک سفالین‌گون آفریده؛ که من امام مهدی حق پروردگارتان هستم و خداوند مرا به سوی شما فرستاده تا شما و علمایتان را به سوی کتاب خدا و سنت حقّ رسولش هدایت کنم. سزاوار نیست جز حق به خدا و رسولش نسبت دهم و شما را به اموری فرمان دهم که خداوند ورسولش فرمان نداده باشند و از اموری نهی کنم که خداوند و رسولش شما را از آنها نهی نکرده باشند. خداوند مرا با دینی جدید برنیانگیخته است؛ بلکه برای بازگرداندن شما به کتاب خدا و سنت حقّ رسولش آمده‌ام؛ همان مسیر و منهاج نبوت حقّی که امت اولین بر آن بودند. و از آنجا که من امام مهدی حقّ پروردگارتان هستم؛ سزاوار حق نیست که از امیال و خواست شما پیروی کند. من در پی کسب رضایت شما نبوده و به هیچ وجه هراسی از شما ندارم. حقّ آمده از نزد پروردگار را می‌گویم و هرکس می‌خواهد ایمان بیاورد و هرکس می‌خواهد کافر شود؛ خداوند میان من و او به حق حکم خواهد کرد که او بهترین حاکم است و در طی یک شب با عذاب بسیار شدید از نزد خود؛ مرا بر آنان غالب خواهد کرد در حالی که همگی خوار و ناتوان هستند.
    ای علمای امت؛ همانا که من امامی هستم که بعد از گمراه شدنتان؛ برای هدایت کردنتان آمده است؛ اگر شما در مسیر هدایت بودید؛ زمان مقدر شده برای آمدنم و دوران ظهور من فرا نمی‌رسید.
    ای علمای امت! من قادرم ثابت کنم شما گمراه شده و گمراه کننده‌اید؛ من اهلیت آن را دارم که به حقّ برشما مهیمن گردم، علم را از نزد خداوند علیم و خبیر دریافت می‌کنم و با برهان مبینی که از محکمات قرآن عظیم برایتان می‌آورم؛ -حکم- را آغاز کرده و فتوا می‌دهم که کتاب خدا و سنت حقّ رسولش را رها کرده‌اید و به آنچه که مخالف فرمان خدا در آیات محکم قرآن است تمسک جسته و پیرو فرمان شیطان شده‌اید و آنچه که نمی‌دانید به خدا نسبت دادید. احادیثی که از نزد شیطان رجیم آمده‌اند شما را به فتنه انداخته؛ احادیثی که از نزد خدا و رسولش نیستند؛ بلکه از جانب شیطان و بر زبان اولیایش که به شما گفته‌اند
    "اختلاف امت من رحمت است"! جاری شده است. پس شما پیرو فرمان شیطان شده و از امر خداوند الرحمن که در آیات محکم قرآن عظیم آمده است سرپیچی کردید:
    {أَقِيمُوا الدِّينَ وَلَا تَتَفَرَّقُوا فِيهِ} صدق الله العظيم [الشورى:١٣].
    و هم چنین خداوند، شما علمای مسلمین و پیروانتان را از اینکه مانند اهل کتاب گشته و در دین گروه گروه شوید؛ نهی فرموده است. فرمان صادر شده‌ی خداوند را در آیات محکم کتاب در این فرموده خداوند تعالی پیدا می‌کنید:
    {فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا ۚ فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا ۚ لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ۚ ذَٰلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَٰكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ ﴿٣٠﴾ مُنِيبِينَ إِلَيْهِ وَاتَّقُوهُ وَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَلَا تَكُونُوا مِنَ الْمُشْرِكِينَ ﴿٣١﴾ مِنَ الَّذِينَ فَرَّقُوا دِينَهُمْ وَكَانُوا شِيَعًا ۖ كُلُّ حِزْبٍ بِمَا لَدَيْهِمْ فَرِحُونَ ﴿٣٢﴾} صدق الله العظيم [الروم].
    و هم چنین فرمان صادر شده‌ی خداوند در این کلام:
    {شَرَعَ لَكُم مِّنَ الدِّينِ مَا وَصَّىٰ بِهِ نُوحًا وَالَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ وَمَا وَصَّيْنَا بِهِ إِبْرَاهِيمَ وَمُوسَىٰ وَعِيسَىٰ أَنْ أَقِيمُوا الدِّينَ وَلَا تَتَفَرَّقُوا فِيهِ كَبُرَ عَلَى الْمُشْرِكِينَ مَا تَدْعُوهُمْ إِلَيْهِ اللَّهُ يَجْتَبِي إِلَيْهِ مَن يَشَاءُ وَيَهْدِي إِلَيْهِ مَن يُنِيبُ} صدق الله العظيم [الشورى:١٣].
    و هم چنین در این فرموده:
    {إِنَّ الَّذِينَ فَرَّقُوا دِينَهُمْ وَكَانُوا شِيَعًا لَّسْتَ مِنْهُمْ فِي شَيْءٍ إِنَّمَا أَمْرُهُمْ إِلَى اللَّهِ ثُمَّ يُنَبِّئُهُم بِمَا كَانُوا يَفْعَلُونَ} صدق الله العظيم [الأنعام:١٥٩].
    و هم چنین فرمان صادر شده‌ی خداوند در آیات محکم کتاب در این فرموده:
    {وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَلَا تَفَرَّقُوا وَاذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُم بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا وَكُنتُمْ عَلَىٰ شَفَا حُفْرَةٍ مِّنَ النَّارِ فَأَنقَذَكُم مِّنْهَا كَذَٰلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ} صدق الله العظيم [آل‌ عمران:١٠٣].
    و هم چنین فرمان صادر شده‌ی خداوند در آیات محکم کتاب در این فرموده:
    {وَلَا تَنَازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَتَذْهَبَ رِيحُكُمْ} صدق الله العظيم [الأنفال:٤٦].
    اما علمای مسلمین پراکنده شدند و سپس ناتوان شده و قدرتتان از بین رفت؛ همان طور که امروز وضعتان این است ای علمای مسلمین! و قدرت و عزت به دست دشمنانتان افتاد و آنها به بهانه تروریسم با مسلمانان با قدرت و دشمنی بسیار در حال ستیزه‌اند و رهبرانتان در این امر به آنان کمک کردند و علمایی که مردم را به سوی حق دعوت می‌کنند در حالت ضعف قرار گرفته و می‌ترسند مردم آنها را بربایند در حالی که گناهی نکرده‌اند و این به خاطر کسانی است که به ناحق مردم را می‌کشند و خود را مصلح می‌ نامند ! همانا که آنان مفسدند ولی عالمیان نمی‌دانند. خداوند مرا در زمان مقدر شده در کتاب مسطور برانگیخت تا در تمام موارد اختلافات دینی نه با سخنان هزل و بیهوده؛ بلکه با حکم فیصله دهنده و قطعی، میانتان حکمیت کنم تا به این ترتیب پراکندگی و ناتوانیتان بر طرف شده و صفوفتان یکی گردد و شکستتان جبران گردد و حقّ آمده از نزد پروردگارتان را تصدیق کنید و از شکر گزاران باشید؛ ای امت مهدی منتظر در دوران گفتگو قبل از ظهور....به پروردگار من و شما؛ به خداوند واحد قهار قسم می‌خورم من مهدی منتظر حقّ پروردگارتان هستم. خداوند حجت را در قسم خوردن و یا در اسم من قرار نداده است. بلکه حجت من؛ برتری و بیشتر بودن دانش من نسبت به تمام علمای امت است؛ خداوند در بیان حق قرآن عظیم به من دانش بیشتری عطا فرموده تا بتوانم در تمام موارد اختلاف میان علمای مسلمین حکمیت کرده و حکم حقّ را از آیات محکم قرآن عظیم برایشان استنباط کنم تا بعد از صدور حکم به خاطر قضاوت حقی که از نزد پروردگارشان در میانشان شده، در سینه خود هیچ احساس ناراحتی و حرجی نکرده و به طور کامل تسلیم آن شوند.
    اولین موضوعی که حکم دادن حق را با آن شروع می‌کنیم درباره اختلافات آنها در سنت حقّ نبوی است. گروهی سنت حق محمد رسول الله را رها کرده و تنها به قرآن تمسک جسته‌اند و دو نوبت از نمازهای واجب که ستون دین است را از دست داده و رها کرده‌اند. گروه دیگر به سنت محمد رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم تمسک جسته و قرآن را رها کرده‌اند و احادیث مجعول که با محکمات قرآن عظیم اختلاف دارند؛ باعث گمراهی آنان شده است و گروهی دیگر به دنبال کتاب فاطمه زهرا می‌گردند و در مورد اهل بیت به ناحق مبالغه می‌کنند و گروهی دیگر با علم لدنی به خدا افترا می‌زنند و گروهی دیگر به دنبال بدعت و نوآوری افتاده و جشن میلاد گرفته و در مورد بندگان مقرب خدا و در مورد دینشان به ناحق مبالغه و غلو می‌کنند. همه‌ی شما از نور خارج شده و وارد ظلمات شده‌اید؛ مگر کسی که از حقّی پیروی کند که شما را به سوی منهاج اولیه نبوت-کتاب خدا و سنت حق رسولش- دعوت می‌کند و از کسانی نباشد که به بخش‌هایی از کتاب ایمان داشته و نسبت به بخش‌هایی از کتاب کافر است؛ یا تنها به سنت تمسک جسته و قرآن را مهجور رها کند؛ یا فقط به قرآن تمسک جسته و سنت نبوی حق را رها کند؛ بلکه نسبت به هرچه که در سنت برخلاف آیات محکم قرآن باشد کافر شود و احادیثی که برخلاف محکمات قرآن هستند را پشت سر بیندازد و به قرآن و سنت حقّی که مخالف آیات محکم قرآن نباشد؛ تمسک جوید. اینان، کسانی هستند که در مسیر محمد رسول الله و همراهان ایشان قرار دارند؛ منهاج آنان کتاب خدا و سنت حق نبوی بود؛ کسانی از شما که دعوت حقّ را اجابت کنند؛ در مسیر و منهاج اولیه نبوت بوده و کتاب خداوند و سنت حق رسولش از هم جدا نکرده ومیانشان تفاوت قایل نمی‌شوند. چون هم قرآن از نزد خداوند آمده است و هم سنت حقّ نبوی و رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم این دو را برای شما به جا گذاشته و به شما خبر داده است تا روز قیامت این دو از هم جدا نشده و تفاوتی با هم ندارند(أنهما لا يفترقان فيختلفان إلى يوم الدين) و هرچه در سنت نبوی برخلاف محکمات قرآن بود؛ بدانید از نزد خدا نیست؛ شاید تقوا کنید...
    و من مهدی منتظر حقّ پروردگارتان شهادت می‌دهم لا اله الا الله و شهادت می‌دهم محمداً رسول الله و شهادت می‌دهم قرآن از نزد خداوند آمده است و شهادت می‌دهم سنت نبوی حقّ مانند قرآن از نزد خدا آمده است و شهادت می‌دهم قرآن از تحریف محفوظ است تا خداوند آن را مرجع اختلافات علمای حدیث در سنت نبوی قرار دهد و شهادت می‌دهم خداوند به شما وعده نداده است سنت نبوی را از تحریف حفظ خواهد کرد و برای همین پروردگار، قرآن عظیم را مرجع اختلافات در علم احادیث سنت نبوی قرار داده است و برای خدا به حقّ و یقین شهادت می‌دهم؛ عالمی نیست که با قرآن عظیم با من مجادله کند؛ مگر اینکه او را به حق خاموش سازم تا به صورت کامل تسلیم شود؛ چون نمی‌تواند برهان علمی که به حق از قرآن عظیم برایش آورده شده را انکار کند یا باید بیانی برای قرآن بیاورد که از تفسیر ناصر محمد یمانی درست‌تر بوده و بهترین تأویل برای قرآن تا روزی باشد که مردم در برابر پروردگار جهانیان قرار می‌گیرند و من از صادقانم...هر ادعایی؛ برهان لازم دارد و طناب دروغ کوتاه است و از آنجا که خداوند مرا داور میان تمام علمای مسلمین قرار داده تا به حق میانشان حکم کنم؛ پس سزاوار نیست جز حق به خدا و رسولش نسبت دهم و لذا به حقّ فتوا می‌دهم تا کسی که می‌خواهد پیروی حقّ باشد؛ به کسی تمسک جوید که به کتاب خدا و سنت حقّ رسولش تمسک جسته و به نور قرآن عظیم و سنت حق نبوی اعتصام دارد که - این دو-نور علی نور بوده و راه هدایت مؤمنان است.
    و از آنجایی که من مهدی منتظر حقّ پروردگارتان هستم و خداوند مرا داور و حکم در تمام اختلافات دینی علما قرار داده است؛ با فتوا دادن در مورد سنت نبوی شروع کرده و در اولین گام به حق فتوا می‌دهم که سنت حقّ نبوی از نزد خداوند است؛ همان طور که قرآن از نزد خداست. هم چنین به حقّ فتوا می‌دهم که خداوند به شما وعده نداده که سنت نبوی را از تحریف مصون نگاه خواهد داشت؛ ولی وعده داده که قرآن عظیم را از تحریف حفظ خواهد کرد تا آیات ام الکتاب در قرآن عظیم را مرجع اختلافات شما در سنت نبوی قرار دهد و از آنجایی که فتوا دادم سنّت نبوی مانند قرآن عظیم از نزد خدا آمده است؛ پس بر امام ناصر محمد یمانی واجب شده تا با برهان آشکار از محکمات قرآن عظیم ثابت کند سنت نبوی حق هم مانند قرآن عظیم از نزد خدا آمده است. من به حقّ در مورد حدیث حقّی که از سوی خداوند از زبان رسولش بیان شده است؛ فتوا می‌دهم. ایشان که صلوات و سلام بر او و خاندانش باد، فرموده است:
    [ألا وإني أوتيت القرآن ومثله معه] صدق محمد رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم.
    [ به راستی که به من قرآن و چیزی که مانند آن است؛ داده شده است]
    من نیازی ندارم به دنبال مصدر این حدیث و ثقاتی که حدیث از آنان نقل شده بگردم؛ بلکه سند صحت این حدیث حقّ را مستقیم از آیات محکم قرآن عظیم می‌آورم. محمد رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم فرموده است:
    [ألا وإني أوتيت القرآن ومثله معه]،
    [ به راستی که به من قرآن و چیزی که مانند آن است؛ داده شده است]

    و سند صحت این حدیث حقّ را در آیات محکم قرآن عظیم پیدا می‌کنید. اگر طبق فرمانی که پروردگارتان به شما داده، در قرآن تدبر کنید؛ سند آن را دقیقاً در آیات ۸۱ و ۸۲ سوره نساء پیدا می‌کنید و خداوند تعالی می‌فرماید:
    {مَّن يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ ۖ وَمَن تَوَلَّىٰ فَمَا أَرْسَلْنَاكَ عَلَيْهِمْ حَفِيظًا ﴿٨٠﴾ وَيَقُولُونَ طَاعَةٌ فَإِذَا بَرَزُوا مِنْ عِندِكَ بَيَّتَ طَائِفَةٌ مِّنْهُمْ غَيْرَ الَّذِي تَقُولُ ۖ وَاللَّهُ يَكْتُبُ مَا يُبَيِّتُونَ ۖ فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ وَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ ۚ وَكَفَىٰ بِاللَّهِ وَكِيلًا ﴿٨١﴾ أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ ۚ وَلَوْ كَانَ مِنْ عِندِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِيهِ اخْتِلَافًا كثيراً ﴿٨٢﴾ وَإِذَا جَاءَهُمْ أَمْرٌ مِّنَ الْأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ أَذَاعُوا بِهِ ۖ وَلَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَإِلَىٰ أُولِي الْأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِينَ يَسْتَنبِطُونَهُ مِنْهُمْ ۗ وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ لَاتَّبَعْتُمُ الشَّيْطَانَ إِلَّا قَلِيلًا ﴿٨٣﴾} صدق الله العظيم [النساء].
    پس سند این حدیث حقّ را از این آیات استنباط می‌کنیم که خداوند تعالی می‌فرماید:
    {وَيَقُولُونَ طَاعَةٌ فَإِذَا بَرَزُوا مِنْ عِندِكَ بَيَّتَ طَائِفَةٌ مِّنْهُمْ غَيْرَ الَّذِي تَقُولُ ۖ وَاللَّهُ يَكْتُبُ مَا يُبَيِّتُونَ ۖ فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ وَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ ۚ وَكَفَىٰ بِاللَّهِ وَكِيلًا أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ ۚ وَلَوْ كَانَ مِنْ عِندِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِيهِ اخْتِلَافًا كثيراً﴿٨١﴾} صدق الله العظيم.
    ای اعضای هیئت علمای بزرگ-سعودی- همانا خداوند آنچه که در آیات ۸۱ و ۸۲ سوره نساء آمده است را اساس دعوت مهدی منتظر از تمام علمای مسلمین برای حضور بر سر میز جهانی گفتگوی تمام علمای امت اسلامی- پایگاه امام ناصر محمد یمانی- قرار داده است. شما به هیچ وجه نمی‌توانید آنچه که در این دو آیه آمده است را انکار کنید، مگر اینکه نسبت به کتاب خدا و سنت حقّ رسولش کافر شوید؛ که در این صورت خداوند بین من و شما به حق حکم خواهد کرد که او اسرع الحاسبین است.
    ای اعضای هیئت علمای بزرگ کشور عربستان سعودی و تمام علمای امت اسلامی؛ شما را از تفسیر به رأی و ازتفسیر از روی ظن قرآن عظیم برحذر می‌دارم که ظن کسی را از حق بی‌نیاز نمی‌کند. شما را از اجتهاد قبل از رسیدن به برهان آشکاری که بر اساس علم و دلیل قاطع و روشن به دست آمده باشد، برحذر می‌دارم. چون قرآن کلام خداوند و پروردگار عالمیان است...
    همانا که تفسیر قرآن؛ دقیقاً همان معنی و مقصود خداوند از سخنانش است و اگر شما از روی ظن و با اجتهاد- که کسی را از حق بی‌نیاز نمی‌کند- سخن بگویید و اگر چنین کردید، بدانید از فرمان خدا و رسولش پیروی نکرده و تابع فرمان شیطان رجیم شده‌اید که به مردم امر می‌کند اعمال سوء و فحشا انجام داده و ندانسته به خدا نسبت دهند. خداوند تعالی می‌فرماید:
    {وَلَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ ۚ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُّبِينٌ ﴿١٦٨﴾ إِنَّمَا يَأْمُرُكُم بِالسُّوءِ وَالْفَحْشَاءِ وَأَن تَقُولُوا عَلَى اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ ﴿١٦٩﴾} صدق الله العظيم [البقرة].
    شما می‌دانید خداوند ندانسته به خدا نسبت دادن را بر مؤمنان حرام کرده است؛ این در آیات محکم کتاب خدا و در این فرموده خداوند تعالی آمده است:
    {قُلْ إِنَّمَا حَرَّمَ رَبِّيَ الْفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَمَا بَطَنَ وَالْإِثْمَ وَالْبَغْيَ بِغير الحقّ وَأَن تُشْرِكُوا بِاللَّهِ مَا لَمْ يُنَزِّلْ بِهِ سُلْطَانًا وَأَن تَقُولُوا عَلَى اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ(۳۳)} صدق الله العظيم [الأعراف].
    با وجود احترامی که برای گروهی ازعلمای امت که ندانسته به خدا نسبت نمی‌دهند قایل هستم،
    ولی متأسفانه بسیاری از علمای مسلمین بدون آن که از فکر خود استفاده کنند؛ از چیزهایی پیروی می‌کنند که نسبت به آن آگاهی ندارند؛ آیا این منطقی است و آیا قلبشان از آن مطمئن است؟ آنها مورد سؤال واقع خواهند شد. تصدیق فرموده خداوند تعالی:
    { وَلَا تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ كُلُّ أُولَٰئِكَ كَانَ عَنْهُ مَسْئُولًا ﴿٣٦﴾ } صدق الله العظيم [الإسراء]
    و پیروی از تفاسیر کسانی که قبل از شما ندانسته به خدا نسبت می‌دادند؛ موجب شد تا حتی از بعضی از آیات محکم قرآن عظیم دور و گمراه شوید؛ از جمله این فرموده خداوند تعالی:
    {أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَلَوْ كَانَ مِنْ عِندِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِيهِ اخْتِلَافًا كثيراً} صدق الله العظيم [النساء: ٨٢].
    کسانی که ندانسته به خدا نسبت می‌دهند؛ گفتند خداوند کافران را مورد خطاب قرار داده است که: آیا در قرآن تدبر نمی‌کنند؟ اگر از نزد خدا نبود در آن اختلافات زیادی پیدا می‌کردند! ولی من مفسران را از جدا کردن آیه از دیگر آیات همراهش را برحذر می‌دارم؛ این آیات درست درباره همان موضوع هستند و با این کار؛ آن آیه تنها می ماند تا هر طور که بخواهند تأویلش کنند. اگر قصد تدبر در قرآن را دارید آیه را از آیات همراهش جدا نکنید؛ بلکه تمام آیاتی که پشت سرهم آمده‌اند و در باره یک موضوع هستند؛ درنظر بگیرید تا کلام خدا با بیانی باطل، از موضعش جا بجا و تحریف نشود و حقّ و باطل برایتان روشن گردد و این برای آن است که به شدت خود را ملزم بدانید که ندانسته به خدا نسبت نداده باشید. اگر آیاتی که از یک موضوع معین سخن می‌گویند را بگیریم، متوجه مقصودی که در نفس خدا از آن کلام هست خواهیم شد، تا ندانسته و به ناحق به خداوند نسبتی نداده باشیم. در این مورد مثالی برایتان می‌آورم. خداوند تعالی می‌فرماید:
    {وَيَقُولُونَ طَاعَةٌ فَإِذَا بَرَزُوا مِنْ عِندِكَ بَيَّتَ طَائِفَةٌ مِّنْهُمْ غَيْرَ الَّذِي تَقُولُ ۖ وَاللَّهُ يَكْتُبُ مَا يُبَيِّتُونَ ۖ فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ وَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ ۚ وَكَفَىٰ بِاللَّهِ وَكِيلًا ﴿٨١﴾ أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ ۚ وَلَوْ كَانَ مِنْ عِندِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِيهِ اخْتِلَافًا كثيراً ﴿٨٢﴾} صدق الله العظيم [النساء].
    اگر یکی از مفسران آیه شماره ۸۲ را بگیرد که خداوند تعالی می‌فرماید:
    {أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَلَوْ كَانَ مِنْ عِندِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِيهِ اخْتِلَافًا كثيراً} صدق الله العظيم [النساء: ٨٢].
    و سپس آن را این طور تفسیر کرده و بگوید:" همانا که خداوند کافران را مورد خطاب قرار می‌دهد تا در قران تدبر کنند-تا دریابند- اگر از نزد خدا نبود، در آن اختلاف زیادی پیدا می‌کردند" هر کسی از این تفسیر باخبر شود ذره‌ای به غلط بودن آن شک نمی‌کند؛ با اینکه کلام خدا از موضع مدّ نظر خدا تحریف و شده است. چون در اینجا خداوند کافران را مورد خطاب قرار نداده است؛ بلکه علمای مسلمین مورد خطاب او هستند که اگر می‌خواهند احادیث نبوی که از نزد خدا نیامده‌اند و به دروغ به رسولش نسبت داده شده‌‌اند را کشف کنند؛ بر آنان است که در قرآن تدبر کرده و احادیث وارده را با آیات محکم قرآن عظیم مطابقت دهند و خداوند به آنان می‌آموزد بین احادیثی از سنت نبوی که از نزد خدا نیامده‌اند با آیات محکم قرآن عظیم اختلاف زیادی پیدا خواهند کرد. این دلیل کوبنده‌ای برای اثبات این است که سنت نبوی بدون شک و تردید و به حق از جانب خداوند آمده است؛ همان طور که قرآن از نزد خداست. همانا که خداوند آیات محکم قرآن را مرجع اختلافات شما در احادیث نبوی قرار داده است، چرا که قرآن از تحریف محفوظ است ولی در مورد سنّت، خداوند وعده‌ای برای مصون نگه داشتن آن از تحریف نداده است. پس اگر از خردمندان هستید؛ در هردو آیه تدبر کنید:
    {وَيَقُولُونَ طَاعَةٌ فَإِذَا بَرَزُوا مِنْ عِندِكَ بَيَّتَ طَائِفَةٌ مِّنْهُمْ غَيْرَ الَّذِي تَقُولُ ۖ وَاللَّهُ يَكْتُبُ مَا يُبَيِّتُونَ ۖ فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ وَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ ۚ وَكَفَىٰ بِاللَّهِ وَكِيلًا ﴿٨١﴾ أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ ۚ وَلَوْ كَانَ مِنْ عِندِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِيهِ اخْتِلَافًا كثيراً ﴿٨٢﴾} صدق الله العظيم [النساء].
    در این آیات خداوند به شما خبر می‌دهد در میان مؤمنان؛ گروهی هستند که نزد محمدٍ رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم آمده و اعلان اطاعت از ایشان کرده و گفته‌اند: "شهادت می‌دهیم لا اله الا الله و شهادت می‌دهیم محمد رسول الله است" اما به دروغ! همانا که قصد آنان این است که در ظاهر امر از صحابه رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم به شمار آیند و بتوانند از راویان حدیث گردند و با احادیثی که ایشان- که صلوات و سلام بر او باد- نفرموده‌اند؛ مردم را از راه خداوند باز دارند. خداوند تعالی می‌فرماید:
    {إِذَا جَاءَكَ الْمُنَافِقُونَ قَالُوا نَشْهَدُ إِنَّكَ لَرَسُولُ اللَّهِ ۗ وَاللَّهُ يَعْلَمُ إِنَّكَ لَرَسُولُهُ وَاللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّ الْمُنَافِقِينَ لَكَاذِبُونَ ﴿١﴾ اتَّخَذُوا أَيْمَانَهُمْ جُنَّةً فَصَدُّوا عَن سَبِيلِ اللَّهِ ۚ إِنَّهُمْ سَاءَ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ ﴿٢﴾} صدق الله العظيم [المنافقون].
    سپس خداوند مکر ایشان و مقصود خود از کلامش را برایتان بیان می‌کند:
    {فَصَدُّوا عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ إِنَّهُمْ سَاءَ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ}،
    خداوند به شما خبر می‌دهد روش بازدارندگی آنان با شمشیر نیست؛ بلکه با احادیثی در سنت نبوی است که غیر از فرموده‌های رسول الله علیه الصلاة و السلام هستند. خداوند تعالی می‌فرماید:
    {وَيَقُولُونَ طَاعَةٌ فَإِذَا بَرَزُوا مِنْ عِندِكَ بَيَّتَ طَائِفَةٌ مِّنْهُمْ غَيْرَ الَّذِي تَقُولُ ۖ وَاللَّهُ يَكْتُبُ مَا يُبَيِّتُونَ ۖ فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ وَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ ۚ وَكَفَىٰ بِاللَّهِ وَكِيلًا ﴿٨١﴾ أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ ۚ وَلَوْ كَانَ مِنْ عِندِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِيهِ اخْتِلَافًا كثيراً ﴿٨٢﴾} صدق الله العظيم [النساء].
    در اینجا سند صحت حدیث حقّی آمده است که در اول این بیان ذکر شد:
    محمد رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم فرموده است:
    [ألا وإني أوتيت القرآن ومثله معه]،
    [ به راستی که به من قرآن و چیزی که مانند آن است؛ داده شده است]

    چرا که خداوند علمای امت را مورد خطاب قرار می‌دهد تا حدیث دروغ را به قرآن ارجاع دهند؛ اگر از نزد خدا نباشد بین حدیث و آیات محکم قرآن، اختلاف زیادی پیدا خواهند کرد. ولی من مهدی منتظر حق پروردگارتان؛ منکر سنت محمد رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم نیستم؛ بلکه تمام آنچه که از محمد رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم وارد شده را می‌گیرم؛ چون می‌دانم سنت نبوی مانند قرآن از نزد خداوند تعالی آمده است ولی نسبت به هر روایتی از سنت نبوی که مخالف آیات محکم قرآن عظیم باشد، کافرم چون می‌دانم زمانی که حدیثی بر خلاف محکمات قرآن عظیم باشد؛ جعلی است. البته این بدان معنی نیست که امام ناصر محمد یمانی تنها احادیثی را می‌پذیرد که مطابق قرآن باشند؛ پناه برخدا که از جاهلان باشم. بلکه من تمام احادیث نبوی را حتی اگر برهانی برای آنها در قرآن عظیم نباشد، می‌پذیرم؛ مگر اینکه حدیثی برخلاف آیات محکم قرآن عظیم باشد که در این صورت نسبت به آن حدیث کافرم چون می‌دانم به دروغ از رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم نقل شده است.
    ای اعضای هیئت علمای بزرگ کشور عربستان سعودی و تمام علمای امت اسلامی؛ من از همه‌ی شما دعوت می‌کنم در موارد اختلاف در احادیث سنت، به حکمیت بر اساس آیات محکم قرآن عظیم تن دهید تا احادیث سنت محمدی تصحیح شده -و احادیث حقّ مشخص شوند- و عقایدتان نیز تصحیح گردند و تمام بدعت‌ها و مطالب جدیدی که به دین حنیف اسلام وارد شده نفی گردند و بعد از تفرقه و پراکندگی که درمیانتان روی داده و باعث ناتوانیتان شده است؛ صفوفتان را یکی کرده و شوکتی که از دست داده‌اید را تقویت کنیم و تمام اینها به خاطر مخالفت با فرمان خداوند است که در آیات محکم قرآن صادر شده که در آن به شما درمورد اختلافات هشدار داده شده و از آن نهی شده‌اید و به شما فرمان داده شده در موارد اختلاف در سنت نبوی، بر اساس آیات محکم قرآن حکم کرده و هرحدیث نبوی را که برخلاف محکمات قرآن عظیم یافتید، بدانید از نزد خدا و رسولش نیامده است؛ بلکه از جانب طاغوت-شیطان رجیم – است که به اولیای او از شیاطین جن و انس وحی می‌شود تا با -سخن- باطل در برابر حقّ مجادله کرده و شما را از راه حقّ خارج کنند؛ کما اینکه خداوند شما را از این موضوع باخبر کرده است. اما اگر حدیث روایت شده مخالف محکمات قرآن عظیم نبود؛ به عقلتان مراجعه کنید. هر چه که حق باشد باعث اطمینان قلبیتان می‌شود و عقلتان هم آن را می‌پذیرد؛ مثل حدیث مربوط به مسواک زدن که در قرآن برهانی برای آن نیست ولی عقل آن را پذیرفته و قلب به آن اطمینان پیدا می‌کند. چرا که خداوند به شما فرمان داده از عقل‌هایتان استفاده کنید. تصدیق فرموده خداوند تعالی:
    { وَلَا تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ كُلُّ أُولَٰئِكَ كَانَ عَنْهُ مَسْئُولًا ﴿٣٦﴾ } صدق الله العظيم [الإسراء]
    هم چنین می‌بینید که بیان ناصر محمد یمانی از قرآن؛ مطابق بیان حقّ محمد رسول الله-صلی الله علیه و آله و سلم- در سنت حقّ نبوی است؛ که قبل از اینکه ناصر محمد یمانی برایتان فتوا دهد؛ به شما فتوا داده بود که محکمات قرآن مرجع حل اختلافات شما در احادیث سنت نبوی است. تصدیق احادیث حق محمدٍ رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم در این مورد.
    محمدٌ رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم فرموده است:
    [ألا إني أوتيت القرآن ومثله معه].
    [ به راستی که به من قرآن و چیزی که مانند آن است؛ داده شده است]

    محمدٌ رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم فرموده است:
    [اعرضوا حديثي على الكتاب فما وافقه فهو مني وأنا قلته].
    [ حدیث مرا به کتاب خدا عرضه کنید؛ هرچه که موافق آن بود از من است و من آن را گفته‌ام]

    محمدٌ رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم فرموده است:
    [وإنها ستفشى عني أحاديث فما أتاكم من حديثي فاقرؤوا كتاب الله واعتبروه فما وافق كتاب الله فأنا قلته وما لم يوافق كتاب الله فلم أقله‏].
    [زمانی که حدیثی از جانب من برایتان بیان شد ؛کتاب خداوند را بخوانید و در آن تدبر کنید.اگر با کتاب خداوند موافق بود, من آن را گفته ام و آنچه با کتاب خداوند موافق نباشد را من بیان نکرده ام]
    محمدٌ رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم فرموده است:
    [ستكون عني رواة يروون الحديث فاعرضوه على القرآن فإن وافق القرآن فخذوها وإلا فدعوها].
    [راویان احادیثی را از من نقل خواهند کرد؛ آنها را به قرآن عرضه کنید.اگر با قرآن همسان بودند بپذیرید و درغیر اینصورت کنارشان بگذارید]

    محمدٌ رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم فرموده است:
    [عليكم بكتاب الله وسترجعون إلى قوم يحبون الحديث عني ومن قال عليَّ ما لم أقل فليتبوأ مقعده من النار فمن حفظ شيئاً فليحدث به‏].
    [بر شماست که به کتاب خداوند پای بند باشید ومطمئنا کسانی خواهند آمد که دوست دارند از من چیزی نقل کنند و کس که به من نسبت دروغ بدهد؛ جایگاه و منزلش در آتش است.اگر کسی چیزی را از حفظ داشت(به خاطر داشت) بگوید]

    محمدٌ رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم فرموده است:
    [عليكم بكتاب الله فإنكم سترجعون إلى قوم يشتهون الحديث عني فمن عقل شيئاً فليحدث به ومن افترى عليَّ فليتبوأ مقعداً وبيتاً من جهنم‏].
    [بر شماست که به کتاب خداوند پای بند باشید ومطمئنا کسانی خواهند آمد که دوست دارند از من چیزی نقل کنند اگر کسی چیزی را از حفظ داشت(به خاطر داشت) بگوید و کس که به من نسبت دروغ بدهد؛ جایگاه و منزلش در آتش است]

    محمدٌ رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم فرموده است:
    [ألا إنها ستكون فتنة. قلت : ما المخرج يا رسول الله؟ قال : ( كتاب الله فيه نبأ ما كان قبلكم، وخبر ما بعدكم، حكم ما بينكم ، هو الفصل، ليس بالهزل، من تركه من جبَّار قصمه الله، ومن ابتغى الهدى من غيره أضلَّه الله وهو حبل الله المتين . وهو الذكر الحكيم وهو الصراط لمستقيم هو الذي لا تزيغ به الأهواء، ولا تلتبس به الألسنة، ولا تشبع منه العلماء، ولا يخلق عن كثرة الردّ، ولا تنقضي عجائبه، هو الذي لم تنته الجن إذ سمعته حتى قالوا : {إنا سمعنا قرآناً عجبا يهدي إلى الرشد فآمنا به}، من قال به صدق، ومن عمل به أُجِر، ومن حكم به عدل، ومن دعا إليه هدي إلى صراط مستقيم].
    [بي‌گمان‌ فتنه‌اي‌ در پيش‌ است‌». گفتم‌؛ يا رسول‌الله ! پس‌ راه‌ بيرون‌ رفت‌ از آن‌ فتنه‌ چيست‌؟ فرمودند: «كتاب‌ الله تبارك‌ وتعالي: راه‌ بيرون‌ رفت‌ از آن‌ فتنه‌، كتاب‌ خداي‌ تبارك‌ و تعالي‌ است‌؛ در قرآن‌ خبر پيشينيان‌ شما، خبر پسينيان‌ شما و داوري‌ در ميان‌ شماست‌، قرآن‌ سخني‌ است‌ قاطع و فیصله بخش كه‌ شوخي‌ و بازيچه‌ نيست‌. و عجايب‌ و شگفتي‌هاي‌ آن‌ به‌ پايان ‌نمي‌آيد و قرآن‌ است‌ كه‌ چون‌ جنيان‌ آن‌ را شنيدند، بي‌درنگ‌ گفتند: (ما قرآن‌ عجيبي‌ را شنيديم‌ كه‌ به‌سوي‌ رشد راه‌ مي‌نمايد) « سوره جن‌». و هر كس‌ به‌ قرآن‌ سخن‌ گفت‌، راست‌ گفت‌ و هر كس به آن عمل نمود پاداش گرفت هر كس ‌به‌سوي‌ قرآن‌ دعوت‌ كرد، به‌سوي‌ راه‌ راست‌ هدايت‌ شد»]

    محمدٌ رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم فرموده است:
    [يأتي على الناس زمان لا تطاق المعيشة فيهم إلا بالمعصية حتى يكذب الرجل ويحلف فإذا كان ذلك الزمان فعليكم بالهرب قيل يا رسول الله وإلى أين المهرب قال إلى الله وإلى كتابه وإلى سُنَّة نبيه‏ الحق].
    [دورانی برای مردم می رسد که معیشت آنها بر اساس معصیت است و مرد به دروغ سخن گفته و سوگند می خورد.پس اگر چنین زمانی فرارسید برشماست که بگریزید.سؤال شد ای پیامبر خدا به کجا بگریزیم و ایشان پاسخ دادند به سوی خداوند و کتابش و سنت حق پیامبرش بگریزید]

    محمدٌ رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم فرموده است:
    [ما بال أقوام يشرفون المترفين ويستخفون بالعابدين ويعملون بالقرآن ما وافق أهواءهم، وما خالف تركوه، فعند ذلك يؤمنون ببعض الكتاب ويكفرون ببعض يسعون فيما يدرك بغير سعي من القدر والمقدور والأجل المكتوب والرزق المقسوم، ولا يسعون فيما لا يدرك إلا بالسعي من الجزاء الموفور والسعي المشكور والتجارة التي لا تبور‏].
    [مردم را چه شده است که به مترفان احترام می گذارند و عابدان را حقیر می شمارند و اگر قرآن بر طبق امیالشان باشد به آن عمل می کنند و هرچه بر خلاف خواسته شان باشد فرو می گذارند در آن زمان آنها به قسمتی از کتاب ایمان داشته و به قسمتی از آن کافرند.آنها به دنبال چیزی هستندکه بدون تلاش و بر اساس تقدیرمقدر شده و اجل نوشته شده و رزق تقسیم شده به آنها خواهد رسید ولی به دنبال چیزی که جز با تلاش به دست نخواهد آمد نیستند چیزی که پاداش فراوان تلاشی است که مورد تقدیر و تشکر قرار می گیرد و تجارتی است که در آن زیانی وارد نمی شود]

    محمدٌ رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم فرموده است:
    [من اتَّبع كتاب الله هداه الله من الضلالة، ووقاه سوء الحساب يوم القيامة، وذلك أن الله يقول‏:‏ {‏فَمَنْ اتَّبَعَ هُدايَ فَلا يَضِلّ ولا يَشْقَى‏}].
    [کسی که از کتاب خداوند پیروی کند؛ توسط پروردگار از گمراهی رها شده و هدایت می یابد و از سختی حساب در روز قیامت رهایی می‌یابد و برای همین خداوند می فرماید{کسی که از هدایت من پیروی نماید گمراه نشده و به سختی نمی افتد}]

    محمدٌ رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم فرموده است:
    [يا حذيفة عليك بكتاب الله فتعلمه واتّبع ما فيه‏].
    [ای حذیفه برتوست که کتاب خداوند را بیاموزی و از آنچه که در آن آمده است پیروی کنی]

    محمدٌ رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم فرموده است:
    [مهما أوتيتم من كتاب الله فالعمل به لا عذر لأحد في تركه، فإن لم يكن في كتاب الله فسُنَّة مني ماضية].
    [به هر آنچه که برایتان در کتاب خداوند آمده است باید عمل کنید و هیچ کس بهانه ای برای ترک آن ندارد و اگر در کتاب خداوند نبود سنت من جاری می شود]

    محمدٌ رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم فرموده است:
    [ما هذه الكتب التي يبلغني أنكم تكتبونها، أكتاب مع كتاب الله‏؟‏ يوشك أن يغضب الله لكتابه].
    [این چیز هایی که باخبر شده‌ام آنها را نوشته‌اید چیست؛ آیا با کتاب خداوند کتاب دیگری هست؟ نزدیک است که خداوند برای کتاب خود خشمگین شود]

    محمدٌ رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم فرموده است:
    [يا أيها الناس، ماهذا الكتاب الذي تكتبون‏:‏ أكتاب مع كتاب الله‏؟‏ يوشك أن يغضب الله لكتابه قالوا يا رسول الله فكيف بالمؤمنين والمؤمنات يومئذ‏؟‏ قال‏:‏ من أراه الله به خيراً أبقى الله في قلبه لا إله إلا الله‏].
    [ای مردم این چیزها چیست که می‌نویسید: آیا کتابی با کتاب خداوند (لازم) است؟ نزدیک است که خداوند به خاطر کتابش خشمگین شود. گفتند: ای پیامبرخدا! در آن روز وضع مؤمنان و مؤمنات چگونه است؟ فرمودند خداوند در هر یک از آنان که خیری ببیند در قلبش لا اله الا الله را ثابت می گرداند]

    محمدٌ رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم فرموده است:
    [لا تكتبوا عني إلا القرآن، فمن كتب عني غير القرآن فليمحه، وحدثوا عن بني إسرائيل ولا حرج ومن كذب عليَّ فليتبوأ مقعده من النار].
    [از من مطلبی بجز قرآن ننویسید و هرکس چیزی غیر از قرآن از من نوشته آن را از بین ببرد نقل اخبار بنی اسراییل ایرادی ندارد اما هرکس به من نسبت دروغ بدهد در آتش خواهد بود ]

    محمدٌ رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم فرموده است:
    [لا تسألوا أهل الكتاب عن شيء فإني أخاف أن يخبروكم بالصدق فتكذبوهم أو يخبروكم بالكذب فتصدقوهم، عليكم بالقرآن فإن فيه نبأ من قبلكم وخبر ما بعدكم وفصل ما بينكم‏].
    [از اهل کتاب چیزی نپرسید می ترسم راست بگویند و شما آن را تکذیب کنید و یا دروغ بگویند و شما باور نمایید.پس شما راست به قرآن که از گذشته و آینده خبر می دهد و فصل الخطاب مابین شماست]

    محمدٌ رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم فرموده است:
    [لا تسألوا أهل الكتاب عن شيء فإنهم لن يهدوكم وقد ضلوا، إما أن تصدقوا بباطل وتكذبوا بحق، وإلا لو كان موسى حيَّاً بين أظهركم ما حلَّ له إلا أن يتبعني‏].
    [از اهل کتاب چیزی نپرسیدآنها گمراه شده اند و نمی توانند شما را هدایت کنند مبادا که باطل را پذیرفته و حق را تکذیب کنید .جز این نیست که اگر موسی درمیانتان زنده بود راهی جز پیروی از من نداشت]

    صدق محمد رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم.
    ای جماعت حق‌جویان! آیا اختلافی بین بیان محمد رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم با بیان امام مهدی ناصر محمد یمانی برای قرآن از خود قرآن، پیدا کردید؟ بعد از اینکه با بیان حق قرآن از خود قرآن و سپس بیان حقّ خداوند الرحمن از زبان محمد رسول الله در سنت هدایت‌گر با شما محاجه كردم؛ دیگر حجتی بر علیه مهدی منتظر ناصر محمد یمانی برایتان نمانده است؛ شما اختلافی بین بیان ناصر محمد یمانی از قرآن با سنت هدایت‌گر پیدا نکردید و الآن هرکس با چیزی که مخالف آیات محکم کتاب خداوند و مخالف محکمات سنت بیان از زبان محمدٍ رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم است، با من محاجه کند؛ شهادت می‌دهم که نسبت به کتاب خدا و سنت حق رسولش کافر شده و از آنها روگردانده و در برابر خداوند و رسولش و مهدی منتظر حق پروردگارش عصیان کرده است؛ فرقی ندارد از اهل سنت یا شیعیان باشد یا هر مذهب و فرقه‌ی دیگری و بعد از حق چیزی جز گمراهی نمی‌ماند و سلام علی المرسلین و الحمدلله رب العالمین....
    و گفتگو را با عقیده به برانگیخته شدن امام مهدی که منتظرش هستید، آغاز می‌کنیم. آیا این شما هستید که او را برگزیده و برمی‌انگیزید یا خداوند؟ خداوند مهدی منتظر را خلیفه‌ی خود در زمین و رهبر شما برای جهاد در راه خدا و امامی هدایت‌گر به راه راست-صراط مستقیم- قرار داده است و او را بر تمام علمای شما به حق برتری می‌دهد و به حق به شما فتوا می‌دهم و سزاوار نیست جز حق به خدا نسبت دهم:
    هیچ موجودی از جن و انس گرفته تا ملایکه، حق و شایستگی دخالت در امر انتخاب خلیفه‌ی خدا و معارضه درمورد آن را ندارند. امر برگزیدن خلیفه‌ی خدا در زمین؛ مخصوص به خداوند است؛ خدای مالک الملکی که ملک خود را به هر کس که بخواهد عطا کرده و به خلیفه‌ای که بر شما برگزیده؛ دانش بیشتری نسبت به تمام کسانی که برای خلافت بر آنها گمارده شده؛ عنایت می‌فرماید تا این برهان خلافت و امامت و رهبری او باشد؛ باشد که تقوا کرده و بر اساس فرمان خدا در کتابش و سنت حق رسولش حکمیت کنیم؛ اگر به آن ایمان دارید...
    و من امام مهدی حقّ پروردگار الرحمن در مرحله‌ی اول با قرآن عظیم با شما مجادله می‌کنم و اگر گمشده‌ی خود را در قرآن نیافتم؛ آنگاه به سراغ سنت محمدی صلی الله علیه و آله و سلم می‌روم؛ پس بیا تا قاعده‌ی انتخاب خلیفه را که امری مختص به خداوند یکتا و بی‌شریکی است و در حکمش هیچ شریکی ندارد را به تو بیاموزم. در حدّ بندگان خدا نیست که به جای او خلیفه‌ی خدا را انتخاب کنند؛ سبحان الله! او بهتر می‌داند رسالت خود را در کجا نهد؛ و او عزیز و حکیم است و اگر خداوند از میان بندگانش، خلیفه‌ای را برگزیند؛ به تمام بندگانش فرمان می‌دهد از این خلیفه اطاعت کنند. خداوند تعالی می‌فرماید:
    {وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً قَالُوا أَتَجْعَلُ فِيهَا مَن يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِكُ الدِّمَاءَ وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ قَالَ إِنِّي أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ(۳۰)} صدق الله العظيم [البقرة].
    ای حق‌جو! به پاسخ حقّ خداوند واحد قهار به ملایکه مقرب بنگر که در مورد انتخاب خلیفه‌ خداوند الرحمن نظر دیگری داشتند. بنگر خداوند چه پاسخی به آنان می‌دهد:
    {قَالَ إِنِّي أَعْلَمُ مَا لا تَعْلَمُونَ}
    اگر ملایکه خداوند الرحمن علم كافی برای انتخاب خلیفه‌ی الرحمن را نداشتند؛ چگونه شیعیان اثنی عشری به جای خداوند؛ خلیفه‌ی او را انتخاب می‌کنند! اگر ملایکه‌ خداوند الرحمن حق نظر دادن در مورد انتخاب خلیفه‌ی پروردگار را نداشته باشند؛ چگونه کسانی که پایین‌تر از آنها هستند، می‌توانند چنین حقی داشته باشند. آنگاه خداوند برهان خلافت را برای ملایکه روشن کرد: کسی که خداوند او را به خلافت برمی‌گزیند؛ دانش بیشتری به او عطا می‌نماید. خداوند تعالی می‌فرماید:
    {وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلَائِكَةِ فَقَالَ أَنبِئُونِي بِأَسْمَاءِ هَٰؤُلَاءِ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ ﴿٣١﴾ قَالُوا سُبْحَانَكَ لَا عِلْمَ لَنَا إِلَّا مَا عَلَّمْتَنَا ۖ إِنَّكَ أَنتَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ ﴿٣٢﴾ قَالَ يَا آدَمُ أَنبِئْهُم بِأَسْمَائِهِمْ ۖ فَلَمَّا أَنبَأَهُم بِأَسْمَائِهِمْ قَالَ أَلَمْ أَقُل لَّكُمْ إِنِّي أَعْلَمُ غَيْبَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَأَعْلَمُ مَا تُبْدُونَ وَمَا كُنتُمْ تَكْتُمُونَ ﴿٣٣﴾} صدق الله العظيم [البقرة].
    ای شیعیان اثنی عشری! آیا شما داناترید یا خداوند واحد قهار؟ آیا جواب خداوند به ملایکه را نمی‌بینید که داناتر بودن ملایکه نسبت به خداوند را تکذیب می‌کند؛ آنها می‌دیدند که برگزیده خدا در زمین فساد کرده و خونریزی خواهد کرد؛ انگار که از خدا داناتر بودند ....برای همین خداوند تعالی به آنها می‌گوید:
    {أَنبِئُونِي بِأَسْمَاء هَـؤُلاء إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ}
    چون آنها در امر برگزیدن خلیفه؛ از پروردگارشان داناتر نیستند و برای همین خداوند پاسخ سختی به آنان داد:
    {أَنبِئُونِي بِأَسْمَاء هَـؤُلاء إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ}
    آنگاه ملایکه متوجه شدند در امر انتخاب خلیفه‌ی خدا؛ پا را از حد خود فراتر گذاشته‌اند و پروردگارشان از آنان داناتر است و برای همین تسبیح پروردگار را بجا آوردند که از خداوند سبحان داناتر نیستند. برای همین:
    {قَالُوا سُبْحَانَكَ لَا عِلْمَ لَنَا إِلَّا مَا عَلَّمْتَنَا إِنَّكَ أَنْتَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ}
    به این مقطع کاملا توجه کن؛ خواهی دید که امر انتخاب خلیفه تنها به خداوند اختصاص دارد که از غیب آسمان‌ها و زمین و از آنچه که پنهان و آشکار می‌کنید، باخبر است. خداوند تعالی می‌فرماید:
    {وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلَائِكَةِ فَقَالَ أَنبِئُونِي بِأَسْمَاءِ هَٰؤُلَاءِ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ ﴿٣١﴾ قَالُوا سُبْحَانَكَ لَا عِلْمَ لَنَا إِلَّا مَا عَلَّمْتَنَا ۖ إِنَّكَ أَنتَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ ﴿٣٢﴾ قَالَ يَا آدَمُ أَنبِئْهُم بِأَسْمَائِهِمْ ۖ فَلَمَّا أَنبَأَهُم بِأَسْمَائِهِمْ قَالَ أَلَمْ أَقُل لَّكُمْ إِنِّي أَعْلَمُ غَيْبَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَأَعْلَمُ مَا تُبْدُونَ وَمَا كُنتُمْ تَكْتُمُونَ ﴿٣٣﴾} صدق الله العظيم [البقرة].
    از این آیات؛ تعدادی از احکام مربوط به قاعده‌ی خلافت در کتاب را استنباط می‌کنیم که در ادامه می‌آید:
    ۱-امر انتخاب خلیفة الله مختص خداوند مالک الملک است که ملک خود را به هرکس که بخواهد عطا می‌کند؛ خداوند واسع و علیم است.
    ۲- حتی ملایکه مقرب خداوند الرحمن حق دخالت در امر برگزیدن خلیفه‌ی خدا را ندارند؛ آنها از خدا آگاهتر نیستند و او می‌داند که رسالت خود را در کجا نهد.
    ۳- می بینیم که خداوند برهان خلافتِ کسی را که انتخاب می‌کند؛ به ملایکه می‌آموزد؛ او به خلیفه‌ی خود دانش بیشتری نسبت به کسانی عطا می‌کند که تحت خلافت خلیفه قرار می‌گیرند تا معلم علمی آنان باشد. برای همین خداوند تعالی می‌فرماید:
    {أَنبِئُونِي بِأَسْمَاء هَـؤُلاء إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ(۳۱) قَالُوا سُبْحَانَكَ لَا عِلْمَ لَنَا إِلَّا مَا عَلَّمْتَنَا إِنَّكَ أَنْتَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ قَالَ يَا آدَمُ أَنْبِئْهُمْ بِأَسْمَائِهِمْ} صدق الله العظيم.
    برایمان روشن شد که خداوند به آدم دانش بیشتری نسبت به ملایکه عنایت کرد؛ با اینکه ملایکه، خودشان از علما هستند؛ ولی خداوند به آدم دانش بیشتری عطا کرد تا این را برهان برگزیدن خلیفه کند تا بدانید خلیفه‌ای را که خداوند برای شما برمی‌گزیند؛ داناتر از شماست و خداوند دانش او را برشما فزونی داده است. انبیای الهی و رسولان نیز در امر انتخاب خلیفه؛ دخالتی ندارند و لذا حق ندارند برای بعد از خود، به جای خداوند تعالی، خلیفه انتخاب کنند. به خلیفه‌ی خداوند طالوت بنگر. آیا نبیّ- بنی اسراییل- طالوت را به عنوان رهبر و امام و ملک برگزید؟ خیر بلکه این خداوند بود که او را انتخاب کرد و او را از نظر علمی توانمندتر ساخت؛ خداوندی که ملک خود را به هرکس که بخواهد، عطا می‌کند و خداوند واسع و علیم است. خداوند تعالی می‌فرماید:
    {وَقَالَ لَهُمْ نَبِيُّهُمْ إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَكُمْ طَالُوتَ مَلِكًا قَالُوا أَنَّىٰ يَكُونُ لَهُ الْمُلْكُ عَلَيْنَا وَنَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْكِ مِنْهُ وَلَمْ يُؤْتَ سَعَةً مِّنَ الْمَالِ قَالَ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاهُ عَلَيْكُمْ وَزاده بسطةً فِي الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ وَاللَّهُ يُؤْتِي مُلْكَهُ مَن يَشَاءُ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ(۲۴۷)} صدق الله العظيم [البقرة].
    ای جماعت شیعیان و اهل سنت! خداوند تعالی می‌فرماید:
    {وَقَالُوا لَوْلَا نُزِّلَ هَٰذَا الْقُرْآنُ عَلَىٰ رَجُلٍ مِّنَ الْقَرْيَتَيْنِ عَظِيمٍ ﴿٣١﴾ أَهُمْ يَقْسِمُونَ رَحْمَتَ رَبِّكَ ۚ نَحْنُ قَسَمْنَا بَيْنَهُم مَّعِيشَتَهُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا ۚ وَرَفَعْنَا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجَاتٍ} صدق الله العظيم [الزخرف]
    برای شما شیعیان و اهل سنت هم همین طور است؛ آیا این شما هستید که رحمت خدا را تقسیم کرده و هرکسی را که بخواهید انتخاب می‌کنید؟ آیا این فرموده خداوند تعالی را از فراموش کرده‌اید:
    { قَالَ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاهُ عَلَيْكُمْ وَزاده بسطةً فِي الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ وَاللَّهُ يُؤْتِي مُلْكَهُ مَن يَشَاءُ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ(۲۴۷)} صدق الله العظيم [البقرة].
    آیا پروا نمی‌کنید؟ و اما اهل سنت؛ اینکه خلیفه‌ی خدا خودش را به آنان معرفی کند را براو حرام کرده‌اند و گفتند مهدی منتظر نمی‌داند مهدی منتظر است و آنها هستند که می‌دانند او امام مهدی منتظر است و از شأن او در میان مسلمانان که همانا امام مهدی بودن اوست، باخبرش می‌کنند. ولی به این شرط که او انکار کند که امام مهدی برانگیخته شده از نزد پروردگار عالمیان است! و آنگاه آنان بر امر باطل خود اصرار بیشتری کرده و می‌گویند:" خیر تو امام مهدی هستی ولی خودت نمی‌دانی امام مهدی هستی!" و مجبورش می‌کنند با اکراه و در حالی که ناتوان و خوار است بیعت را بپذیرد؛ با اینکه می‌دانند خداوند امام مهدی را در زمان بروز اختلافات و تفرقه - شدید- بین علمای امت برمی‌انگیزد تا در تمام موارد اختلاف میانشان حکم کرده و صفوفشان را یکی کند و بعد از تفرقه و ناتوانی و از بین رفتن شوکتشان- درست مثل احوال امروز مسلمین- شکست‌هایشان را جبران کند. با اینکه احادیث نبوی حقّی دارند که در آن به اهل سنت فتوا داده شده که این خداوند است که امام مهدی را به سوی آنان فرستاده و برمی‌گزیند. محمد رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم فرموده است:
    [أبشّركم بالمهديّ يُبعث في أمّتي على اختلاف من الناس، وزلازل، فيملأ الأرض قسطاً وعدلاً كما ملئت جوراً وظلماً، يرضى عنه ساكن السماء وساكن الأرض، يقسم المال صفاحاً]،
    [ به شما بشارت مهدی را می‌دهم که در زمانی که انسان‌ها دچار اختلاف هستند و در زمان زمین لرزه‌ها، در میان امت من برانگیخته می‌شود تا زمين را همان گونه که از ظلم و جور اشباع شده بود؛ آکنده از قسط و عدل نماید و ساکنان آسمان و زمین از او راضی بوده و مال را با بخشش بسیار تقسیم می‌کند]

    این آن‌گونه که شما فکر می‌کنید "صحاحا ً " به معنای عادلانه نیست بلکه "صفاحا" است؛ یعنی او همان گونه که شما گندم را با کف دو دست برمی‌دارید؛او با دو كف دست سکه‌های طلا را ( بدون شمردن) میان مردم پخش می‌کند؛ آیا شما می‌توانید بشمارید در کف دست چند دانه-گندم- هست؟ و رسول خداوند که سلام و صلوات بر او باد راست گفت. و این امر بعد از آنکه به اذن خداوند مالک الملک؛ حکومت به من عطا شد رخ خواهد داد؛ خداوندی که ملک خود را به هرکس که بخواهد عنایت نموده و هرکس را که بخواهد بدون حساب رزق می‌بخشد.
    ای جماعت اهل سنت! چگونه معتقدید که خداوند مهدی منتظر را در میان امت محمد - صلى الله عليه وآله وسلم - برمی‌انگیزد اما بر او حرام می‌کنید که بگوید: ای امت محمد - صلى الله عليه وآله وسلم - من امام مهدی هستم و خداوند مرا به سوی شما برانگیخته تا به عدل میان شما حکم نمایم و سخن من کلام آخر و فیصله دهنده است نه شوخی و هزل؛ پس از امر من اطاعت کنید و اگر عصیان ورزید، خداوند با عذابی شدید از جانب خود در طی یک شب درحالی که همگی ناتوان و حقیر شده‌اید مرا بر شما چیره خواهد کرد و خواهید گفت پروردگارا عذاب را از ما بردار ما مؤمن هستیم.
    و اما شیعه؛ و تو چه می‌داني كه شيعه چيست !آنها امام مهدی را قبل از فرا رسیدن زمان مقدر شده در کتاب مسطور برانگیخته و حکم را به پسر کوچکی داده‌اند. به خداوند قسم اگر پنجاه میلیون سال هم منتظر بمانند تا سنگ انگور شود و آب طلا؛ مهدی آنها نخواهد آمد چرا که پروردگار نه در کتاب خداوند و نه در سنت حق رسولش برای این امر برهانی نازل نفرموده است.
    ای شیعیان اثنی عشری! من مهدی منتظر امام دوازدهم از آل بیت پاک و مطهر و ذریه امام حسین بن علي بن ابی طالب رضی الله عنه وأرضاه هستم. مادرم مرا زودتر از موقع مقرر من در کتاب مسطور و به صورت زودرس به دنیا نیاورده است و فرمان خدا روی حساب و برنامه دقیقی است[ اشاره به آیه کریمه
    سوره الأحزاب:وَكَانَ أَمْرُ‌ اللَّـهِ قَدَرً‌ا مَّقْدُورً‌ا ﴿٣٨﴾ ] وسپس در زمان مقدّر به این جا آمدی، ای موسی![اشاره به آیه کریمه سوره طه: ثُمَّ جِئْتَ عَلَىٰ قَدَرٍ‌ يَا مُوسَىٰ ﴿٤٠﴾ ]
    ای شیعیان اثنی عشری؛ ماه بدر در وسط آسمان ظاهر شده است؛ اما شما نمی‌بینید، چگونه کسی که در سرداب تاریک است می‌تواند ماه بدر را در وسط آسمان ببیند؟ خیر چنین نخواهد شد مگر اینکه نسبت به افسانه سرداب سامری کافر شوید. اما اگر سرباز زده و فقط در تاریکی سرداب بمانید؛ وقتی ماه ظاهر شود آن را نخواهید دید و به صاحب علم کتاب ایمان نخواهید آورد و زمانی که بدر در آسمان ظاهر شد آن را نمی‌بینید؛ کسی که در سردابی تاریک است چگونه می‌تواند بدر را ببیند، مگر بعد از رسیدن سیاره عذاب- سیاره سقر- در شبی که شب از روز پیشی می‌گیرد و خورشید از مغرب خود طلوع خواهد کرد؛ شب پیروزی و ظهور مهدی منتظر که خداوند قهار و واحد به حق او را برانگیخته است. پس اگر سرباز زنید؛ خداوند در یک شب مرا بر شما چیره خواهد کرد درحالی که همگی حقیر و ناتوان شده‌اید؛ شب پیروزی و ظهور مهدی منتظر در برابر تمام بشریت؛ شب عبور سیاره دهم؛ سیاره سقر آتش بزرگ خداوند که هر از چند گاهی به سراغ بشریت می‌آید (لواحة للبشر). من و سیاره آتش در زمان مقدر شده در کتاب مسطور به سوی شما آمده‌ایم. آن سیاره در موعد مقرر در نهایت دوران گفتگو قبل از ظهور از راه می‌رسد تا اگر مرا تکذیب کردید؛ خداوند به واسطه آن یک شبه مرا بر تمام بشریت چیره فرماید؛ در شبی که شب از روز پیشی می‌گیرد.
    خورشید به ماه رسیده تا به بشریت هشدار دهد وهرکس از شما که می‌خواهد جلو بیفتد و بیان حق ذکر را تصدیق کند و یا آن را به تأخیر اندازد و خداوند او را با سیاره آتش سقر هلاک نماید . سال سياره عذاب سقر ( زمان دوباره ظاهر شدن آن برای بشر ) مساوی يك ماه از ماه‌های حساب كيهانی ( نزد خداوند ) است و طول سال کیهانی معادل پنجاه هزار سال بر اساس محاسبات شما و سال و ساعت و دقیقه و ثانیه‌های شماست. به این معنی که دوازده دور فلکی سیاره سقر برابر پنجاه هزار سال است. تصدیق فرموده خداوند تعالی:
    { سَأَلَ سَائِلٌ بِعَذَابٍ وَاقِعٍ ﴿١﴾ لِّلْكَافِرِ‌ينَ لَيْسَ لَهُ دَافِعٌ ﴿٢﴾ مِّنَ اللَّـهِ ذِي الْمَعَارِ‌جِ ﴿٣﴾ تَعْرُ‌جُ الْمَلَائِكَةُ وَالرُّ‌وحُ إِلَيْهِ فِي يَوْمٍ كَانَ مِقْدَارُ‌هُ خَمْسِينَ أَلْفَ سَنَةٍ ﴿٤﴾ فَاصْبِرْ‌ صَبْرً‌ا جَمِيلًا ﴿٥﴾ إِنَّهُمْ يَرَ‌وْنَهُ بَعِيدًا ﴿٦﴾ وَنَرَ‌اهُ قَرِ‌يبًا ﴿٧﴾ يَوْمَ تَكُونُ السَّمَاءُ كَالْمُهْلِ ﴿٨﴾ وَتَكُونُ الْجِبَالُ كَالْعِهْنِ ﴿٩﴾ وَلَا يَسْأَلُ حَمِيمٌ حَمِيمًا ﴿١٠﴾يُبَصَّرُ‌ونَهُمْ ۚ يَوَدُّ الْمُجْرِ‌مُ لَوْ يَفْتَدِي مِنْ عَذَابِ يَوْمِئِذٍ بِبَنِيهِ ﴿١١﴾ وَصَاحِبَتِهِ وَأَخِيهِ ﴿١٢﴾ وَفَصِيلَتِهِ الَّتِي تُؤْوِيهِ ﴿١٣﴾ وَمَن فِي الْأَرْ‌ضِ جَمِيعًا ثُمَّ يُنجِيهِ ﴿١٤﴾ كَلَّا ۖ إِنَّهَا لَظَىٰ ﴿١٥﴾ نَزَّاعَةً لِّلشَّوَىٰ ﴿١٦﴾ تَدْعُو مَنْ أَدْبَرَ‌ وَتَوَلَّىٰ ﴿١٧﴾ وَجَمَعَ فَأَوْعَىٰ ﴿١٨﴾ } صدق الله العظيم [المعارج]
    و شما می‌دانید بیان حق این فرموده خداوند تعالی چیست که:
    { سَأَلَ سَائِلٌ بِعَذَابٍ وَاقِعٍ ﴿١﴾ لِّلْكَافِرِ‌ينَ لَيْسَ لَهُ دَافِعٌ ﴿٢﴾ }،
    و درخواستشان را در این فرموده خداوند تعالی می‌یابید که:
    { وَإِذْ قَالُواْ اللَّهُمَّ إِن كَانَ هَـذَا هُوَ الْحَقَّ مِنْ عِندِكَ فَأَمْطِرْ عَلَيْنَا حِجَارَةً مِّنَ السَّمَآءِ أَوِ ائْتِنَا بِعَذَابٍ أَلِيمٍ } صدق الله العظيم [الأنفال:۳۲]
    برادر گرامی؛ مرا به خاطر جواب طولانی که به سؤال اول دادم ملامت مکن و بگو خداوندا بر علم من بیفزا[ ربّ زدنی علماً] ما به تو جواب دادیم و دانش بیشتری در اختیارت گذاشتیم شاید پروا کنی.
    و جواب سؤال دومت:
    اقتباس المشاركة :
    سؤال دوم:
    در یکی از پاسخ‌هایی که در پایگاهی دیگر داده بودی؛ ذکر کردی که شیعیان منتظر مهدی خود در سردابند تا اینکه در تاریکی گمراهی فرو رفته‌اند.
    هم چنین گفتی اهل سنت احادیث یهود را گرفته‌اند. سؤالم این است که احادیثی که اهل سنت از یهود گرفته‌اند کدام است؟من از اهل سنت هستم و برایم مهم است که بدانم
    انتهى الاقتباس
    و جواب:
    می‌بینم به بسیاری از اینها حین پاسخ به سؤال اول؛ جواب داده‌ایم که در مورد دخالت شیعیان و اهل سنت در امر انتخاب خلیفه‌ی خداوند و تجاوز آنها از حدودشان و دخالت در شؤون پروردگارشان بود. شیعیان محمد حسن عسکری را برگزیده و در حالی که کودک بود؛ حکم را به او داده‌اند و او را پنهان شده در سرداب سامرا می‌دانند تا زمان اجل معین شده برای خروجش برسد. سپس از آن خارج شده وراه رفته و خود را به بعضی از آنان نشان می‌دهد. همه کسانی که ادعا می‌کنند با امام مهدی ملاقات داشته‌اند ، دروغ میذگویند و من عدد ائمه آل بیت را تنها ۱۲ نفر می‌دانم نه بیشتر.
    و به خداوند و پروردگار عالمیان قسم؛ او که خلقت هر چیزی را کامل کرد و سپس هدایتش نمود، من در رویای حقّ که تنها به من اختصاص دارد؛ با همه‌ی آنان در یک جا گرد آمدم؛ شبی که در آن محمد رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم مرا نسبت به شأنم آگاه کرد و در مورد برهان -این شأن- برای من و امت فتوا داد و این برهان، نشانه تصدیقی در عالم واقعیات و حقایق است و آن نشانه این است که عالمی نیست که از قرآن با من مجادله کند و بر او پیروز و غالب نگردم و اگر به دنبال حق باشد در سینه‌اش به خاطر قضاوت حقّی که میان آنها کرده‌ام ، حرجی احساس نکند و کاملا سر تسلیم فرود آورد. اگر ناصر محمد یمانی، امام مهدی باشد که خداوند به حقّ او را برگزیده است؛ پس باید کسی که مرا به حقّ برانگیخته؛ از نظر علمی مرا از همه علمای امت از مسلمانان و نصاری و یهودیان؛ توانمندتر کرده و با بیان حق قرآن عظیم مرا بر همه‌ی آنان مهیمن گرداند.
    من یازده امام را دیدم و ما در اتاقی بودیم که در وسط آن ستونی مانند ستون‌های بتونی مساجد وجود داشت. و اما ده نفر از ائمه حلقه‌ای دور من تشکیل داده بودند و من در مرکز این دایره بودم. به صورتشان که نگاه کردم؛ تلألو نور در چهره‌هاشان مشهود بود ولی هیچ یک را نمی‌شناختم. آنگاه از آنان سؤال کردم: مرا به سوی امام علی ابن ابی طالب هدایت کنید. مردی که در مقابل من بود گامی به عقب و سپس به کنار برداشت و به مردی اشاره که کرد که خارج آن دایره ایستاده بود و به من گفت ایشان امام علی ابن ابی طالب هستند. من از آن راهی که برای خارج شدنم از دایره باز شده بود؛ بیرون و به سوی امام علی ابن ابی طالب رفتم. دست چپش را با دو دست خود گرفته و گفتم: مرا نزد مُحمد رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم ببر. چند قدمی مرا پیش برد تا به مردی رسیدم که روی زمین نشسته و به آن ستونی که در وسط اتاق قرار داشت، تکیه داده بود. ایشان مُحمد رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم بودند. پس در کنار ایشان زانو زدم و سرم را درگردن ایشان گذاشته و عزیزم را بارها و بارها الی ما شاء الله بوسیدم و سپس در برابرشان نشستم و ایشان درمورد شأن من به حقّ فتوا دادند.
    کسی که در خواب نسبت دروغ به محمد رسول الله بدهد، مانند این است که در بیداری به ایشان نسبت دروغ داده باشد و جایگاه او در آتش خواهد بود حتی ولو اینکه رویا مختص صاحبش باشد. اما مُحمد رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم از برهان من به شما خبر داد که هرکس با قرآن با من مجادله کند؛ به حق بر او غالب خواهم شد. سپس آنچه که می‌ماند این بود که آیا من امام مهدی هستم یا یمانی که شیعیان می‌گویند؟ آن گاه محمد رسول الله چندین مرتبه(در رؤيا ) در حالی تنها بود به من فتوا داد که
    من امام مهدی شاهد قرآن از نزد خداوند الرحمن هستم. نیازی نیست که رؤیا را برایتان به تفصیل بیان کنم. آنچه که بین من و شماست، کتاب خدا و سنت رسولش است؛ نه وحی جدیدی در کار است و نه دینی جدید؛ بلکه من از شما دعوت می‌کنم به کتاب خدا و سنت حقّ رسولش بازگردید و تمام مذاهب و طوایف را نفی کنید تا از شما امتی واحد بسازیم که در منهاج اولیه نبوتند و شما را به همان مسیری بازگردانیم که مسیر محمد رسول الله و کسانی بود که با تمام وجود همراه او بودند. آنها در مسیر کتاب خدا و سنت حق رسولش بوده و به کتاب خدا و سنت حق متمسک بودند. تصدیق فرموده خداوند تعالی:
    {أَفَأَنتَ تُسْمِعُ الصُّمَّ أَوْ تَهْدِي الْعُمْيَ وَمَن كَانَ فِي ضَلَالٍ مُّبِينٍ ﴿٤٠﴾ فَإِمَّا نَذْهَبَنَّ بِكَ فَإِنَّا مِنْهُم مُّنتَقِمُونَ ﴿٤١﴾ أَوْ نُرِيَنَّكَ الَّذِي وَعَدْنَاهُمْ فَإِنَّا عَلَيْهِم مُّقْتَدِرُونَ ﴿٤٢﴾ فَاسْتَمْسِكْ بِالَّذِي أُوحِيَ إِلَيْكَ ۖ إِنَّكَ عَلَىٰ صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ ﴿٤٣﴾ وَإِنَّهُ لَذِكْرٌ لَّكَ وَلِقَوْمِكَ ۖ وَسَوْفَ تُسْأَلُونَ ﴿٤٤﴾} صدق الله العظيم [الزخرف].
    اما احادیث باطل و نا حقّی که نزد اهل سنت است و این حق‌جو از تفسیر آنها سؤال می‌کند؛ به حقّ در پاسخت می‌گویم: اول اینکه بر شماست که به موضوع حقّی که در کتاب خدا و سنت حق رسولش آمده است؛ اعتراف کنید یعنی فتوای مرجع بودن قرآن در موارد اختلاف علمای حدیث. اگر بر این امر توافق کردیم؛ موضوع و حکم دادن در این مورد به اذن خدا بسیار سهل و آسان خواهد بود و سپس می‌توانم از سنت محمد رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم دفاع کرده و تمام بدعت‌ها و مطالب جدیدی که یهودیان وارد آن کردند و در آن نبوده است(محدثات) را نفی کنم و آنگاه شما را به منهاج اولیه نبوت بازگردانم.
    ای جماعت اهل سنت و شیعیان که دچار اختلاف شده‌اید؛ به حق فتوا می‌دهم همگی در مسیر باطلید و خداوند همان دشمنی و کینه‌ای که بین یهود و نصاری وجود داشت را میان شما قرار داده:
    {وَقَالَتِ الْيَهُودُ لَيْسَتِ النَّصَارَىٰ عَلَىٰ شَيْءٍ وَقَالَتِ النَّصَارَىٰ لَيْسَتِ الْيَهُودُ عَلَىٰ شَيْءٍ وَهُمْ يَتْلُونَ الْكِتَابَ كَذَٰلِكَ قَالَ الَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ مِثْلَ قَوْلِهِمْ فَاللَّهُ يَحْكُمُ بَيْنَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فِيمَا كَانُوا فِيهِ يَخْتَلِفُونَ} صدق الله العظيم [البقرة:١١٣].
    شیعیان هم می‌گویند اهل سنت چیزی از حق نزدشان نیست و اهل سنت هم می‌گویند چیزی از حق نزد شیعیان نیست؛ همانا که مقصود خداوند تعالی در این آیه، شیعیان و اهل سنت هستند:
    {كَذَٰلِكَ قَالَ الَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ مِثْلَ قَوْلِهِمْ فَاللَّهُ يَحْكُمُ بَيْنَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فِيمَا كَانُوا فِيهِ يَخْتَلِفُونَ} صدق الله العظيم [البقرة:١١٣].
    ای جماعت اهل سنت و ای شیعیان؛ سزاوار نیست حقّ پیرو امیال و هواهای شما یا فرقه‌های دیگر باشد. قسم به خداوندی که آسمان‌ها را بدون ستون برافراشته؛ به خداوند یگانه‌ای که زاده نشده و فرزند نمی‌آورد و هیچ کسی مثل و مانند او نیست؛ اگر تمام علمای مسلمین و یهود و نصاری بر سر میز جهانی گفتگو گرد آیند تا در تمام موارد اختلاف براساس قرآن عظیم حکمیت شود؛ با برهان قاطع علمی همه‌ی آنان را خاموش خواهم ساخت تا احدی از حق رونگرداند؛ مگر کسی که به یقین بداند ناصر محمد یمانی؛ امام مهدی حق مبعوث شده‌ی پرورگار عالمیان است ولی از حق روبرگرداند چرا که از آن اکراه داشته و ناخرسند است. اینها از شیاطین بشر سرسخت‌ترین دشمنان خدا و مهدی منتظر هستند که مردم را به سوی بیان حق ذکر دعوت می‌کند. و اگر یکی از علمای امت با قرآن زبان مرا خاموش ساخت؛ ناصر محمد یمانی دروغ‌گویی گستاخ است نه امام مهدی منتظر. به خداوندی که خدا و معبودی جز او نیست قسم، اگر کلمه‌ی"منتظر" را ندیده بودم؛ آن را اضافه نمی‌کردم تا ندانسته به خدا نسبت ندهم و تنها می‌گفتم امام مهدی وبه همین بسنده می‌کردم. اما خداوند حتی کلمه‌ی منتظر را به من نشان داد: "مهدی منتظر". اما رویا مختص صاحب آن است و من نیامده‌ام تا با رویا با شما محاجه کنم؛ چون در این صورت به خاطر رویاها و کثرت دروغ‌ها زمین به فساد کشیده می‌شد. حکم شرعی برای امت بر اساس رویا بنا نمی‌شود. همانا که رویا به صاحب آن اختصاص دارد و آنچه میان من و شماست کتاب خدا و سنت حق رسولش است؛ اگر مؤمن باشید. خداوند مرا آغازگر-دین- قرار نداده است؛ بلکه تابع کتاب خدا و سنت حقّ رسولش هستم که با نبیّ امی برای شما آورده شده است و برای همین نام او همراه نام مهدی منتظر ناصر محمد یمانی است و خداوند همراهی "التواطوء" اسم من با نام محمد را در نام پدرم نهاده است تا نام من نشانه‌ی کار و پرچم امرم باشد. اگر شیعیان و اهل سنت در مورد نام مهدی افترا نزده بودند؛ تعداد کسانی که شخصیت مهدی منتظر را به دروغ به خود نسبت می‌دهند؛ بسیار کم بود. اما به دلیل عجله شما در قضیه‌ نام مهدی؛ باعث به فتنه افتادن مردمان زیادی شدید و در هر نسلی، تعداد زیادی را در سطح جهان پیدا می‌کنید که به دلیل وسوسه ناحق شیاطین چنین ادعایی می‌کنند تا وقتی امام مهدی حق پروردگارتان آمد، بگویید ما به این موضوع عادت کرده‌ایم. سراغ روان پزشک برو خود را درمان کن؛ تو گرفتار مسّ شیطان رجیم شده‌ای و شیاطین با این مکر موفق شدند شما را از راه حق پروردگارتان باز دارند تا گرفتار عذاب شدید خدا گردید.
    ای مردم من یک نصیحت به شما می‌کنم؛ اگر ناصر محمد یمانی مانند دیگر مدعیان دروغین مهدویت است که گرفتار مسّ شیاطین شده‌اند؛ ضعیف‌ترین علمای امت از نظر علمی، بشتابند و بر ناصر محمد یمانی غلبه کنند و کارت او را در پایگاهش بسوزانند تا برای حق‌جویان روشن شود او مهدی منتظر نیست بلکه دروغ‌گویی گستاخ است. آیا از خدا نمی‌ترسید؛ یا مردمی هستید که قادر به تشخیص الاغ از شتر نیستند؟
    ای علمای مذاهب! شیطان شما را از حقّ آمده از نزد پروردگارتان به فتنه نکشاند و حجت به دست خدا ندهید که در این صورت با سیاره‌ی عذابی که در راه است؛ عذاب خواهید شد. ممکن است در احکامی که در مورد مسایل میان شما می‌دهم؛ تصدیق کننده آن مسئله در نزد اهل سنت باشد؛ مثل حکمی که درباره این حدیث حق داده‌ام:
    [تركت فيكم ما إن تمستكم به فلن تضلوا بعدي أبدا كتاب الله وسنتي فإنهم لا يفترقان] صدق محمد رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم،
    [ در میان شما چیزی باقی گذاشتم که اگر به آن تمسک جویید بعد از من به هیچ وجه گمراه نخواهید شد؛ کتاب خدا و سنت من. این دو از هم جدا نبوده و اختلافی ندارند]
    مقصود ایشان از "لا یفترقان" این است که فرقی با هم ندارند و هرچه که برخلاف این دو باشد باطل است.
    و اگر شیعیان به خاطر انکار حدیثشان که می‌گوید:
    [كتاب الله وعترتي آل بيتي]
    از من خشمگین شده و حاضر به پیروی نشده و تابع آنچه که دارند باشند؛ گرفتار خشم خدا و غضب او خواهند شد و وعده‌ی عذاب خوارکننده‌ای را به آنان می‌دهم؛ حقّ از امیال و هواهای آنان پیروی نکرده و نخواهد کرد.
    اهل سنت هم همین طور؛ وقتی حکمی در باره مسئله‌ی عقیده به دیدن خداوند می‌آید و من به حق حکم می‌دهم در مورد عقیده‌ی دیدن آشکار خداوند حق با شیعیان است( و نمی‌توان خداوند را آشکار دید)؛ اهل سنت بر ما خشم گرفته و حاضر به پیروی از من نمی‌شوند تا تابع هواها و امیال خود باشند! آنها هم گرفتار خشم و غضب خدا شده و به آنان هم وعده‌ی عذاب خوار کننده‌ خداوند را می‌دهم.
    ای شیعیان و اهل سنت و ای تمام مذاهب و فرقه‌ها و کسانی که با هم اختلاف دارید؛ همانا که خداوند مرا حکم قرار داده تا در موارد اختلافات‌تان به حق میان شما داوری کنم و حکم نهایی و فیصله دهنده را از کتاب خدا و بعد از آن از سنت حقّ رسولش برایتان بیاورم. خواهید دید که حکم خداوند در قرآن و سنت یکی است و محمد رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم آن را از نزد خداوند حکیم و علیم دریافت کرده است. من به شیعیان یا اهل سنت و هیچ مذهب و فرقه دیگری تمایل ندارم؛ کسانی که دین خود را پراکنده کرده و فرقه فرقه شدند و هر گروه به داشته‌های خود خرسندند...
    و اما مذهب پدران من؛ مذهب پدرم سنی شافعی بود و مذهب مادرم زیدی و من نه از پدرم پیروی می‌کنم و نه از مادرم؛ من پیرو هیچ یک از علمای امت نیستم؛ بلکه تابع جدّم و حبیبم محمد رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم هستم. تصدیق فرموده خداوند تعالى:
    {قُلْ إِن كُنتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ} صدق الله العظيم [آل‌ عمران:٣١].
    و از آنجایی که سنت همانند قرآن از نزد خدا آمده است؛ ندیدم که محمد رسولَ الله صلى الله عليه وآله وسلم تنها به سنت تمسک جسته و قرآن را کنار گذاشته و مهجور رها کرده باشد؛ چون می‌داند قرآن، حجت خدا در برابر او و امتش خواهد بود و اگر تنها به سنت تمسک جویند؛ هم به حق تمسک جسته‌اند و هم به باطل؛ چرا که خداوند به شما وعده نداده که سنت را از تحریف محفوظ نگاه خواهد داشت. اما این قرآن عظیم است که با آیات محکم خود؛ مدافع سنت نبوی است. شما در آیات محکم قرآن؛ دفاع از سنت محمد رسولَ الله صلى الله عليه وآله وسلم را پیدا می‌کنید که تمام بدعت‌ها را نفی کرده و همه‌ی مطالب گمراه کننده را کشف می‌کند. خداوند آیات محکم قرآن را مانند نگهبانی قرار داده که به خواب نمی‌رود؛ چون آیات محکم؛ از سنت نبوی محافظت و پاسداری می‌کنند و به شما خبر می‌دهد که فلان حدیث جعلی و معنی آن به کل با قرآن اختلاف دارد و اگر آیات محکم قرآن را مهجور گذاشته و طبق فرمان خداوند در آیات قرآن و سنت نبوی تدبر نکردید تا مطالب باطلی که در سنت نبوی جاسازی شده‌اند تشخیص دهید؛ در یوم الدین- آیات محکم قرآن- به حق برعلیه شما شهادت خواهند داد؛ اگر به کتاب خدا و سنت حق رسولش ایمان دارید...
    اما اگر می‌خواهید بدون توجه به احادیثی که برخلاف قرآن هستند؛ فقط به سنت تمسک جسته و بگویید سنت نبوی برای ما کافی است؛ اگر آیه‌ای بیاید که موافق روایات سنتی باشد که در دست دارید؛ با مردم با کتاب خدا و سنت رسولش محاجه می‌کنید. اما وقتی آیه‌ای بیاید که مخالف روایات شما در سنت باشد؛ آن را پشت سر انداخته و می‌گویید تأویل آن را تنها خدا می‌داند و سنت هدایت‌گر برای ما کافی است. در این صورت اگر چنین کرده و میان کتاب خدا و سنت رسولش تفاوت قایل شده و آنها را از هم جدا کردید؛ چه کسی شما علمای اهل سنت را از عذاب خدا نجات خواهد داد؟ به خداوندی که خدایی جز او نیست قسم؛ من شما را به خاطر تمسک به احادیثی که مخالف محکمات قرآن عظیم نیستند- ولو این که در قرآن حتی یک برهان هم برای آنها پیدا نکنم-ملامت نمی‌کنم. من امام مهدی؛ حدیث نبوی که موافق قرآن باشد و یا هیچ اختلافی با قرآن نداشته باشد را می‌پذیرم؛ ولو این که حتی یک برهان در قرآن برایش پیدا نکنم. شرط این نیست که تمام احادیث حق نبوی با قرآن توافق داشته باشند؛ بلکه شرط این است که در هیچ موردی برخلاف محکمات قرآن نباشند. هرچه که برخلاف آیات محکم قرآن باشد را زیر پا می‌اندازم چون به یقین می‌دانم این حدیث توسط کسی که از روی هوا و میل سخن نمی‌گفت؛ بیان نشده است؛ بلکه از نزد غیر خدا، یعنی از شیطان رجیم آمده است.
    ای جماعت اهل سنت و شیعیان! آیا به دنبال حقّ هستید؟ پس بدانید من به هیچ وجه در پی به دست آوردن رضایت شما نیستم و نخواهم بود؛ بلکه به حق سخن می‌گویم؛ هرکس می‌خواهد ایمان بیاورد و هرکس می‌خواهد کافر شود و سپس خداوند میان و من و او حکم خواهد کرد که او اسرع الحاسبین است وسلام علی المرسلین و الحمدلله رب العالمین.
    به سراغ جواب سؤال سوم می‌آییم:
    اقتباس المشاركة :
    سؤال سوم:
    رسول صلی الله علیه و سلم از امور زیادی در آخر الزمان به ما خبر داده است. از تو می‌خواهیم این احادیث را برایمان شرح دهی از جمله این موارد را:
    ۱- معرکه آرماگدون کی رخ خواهد داد؟ ۲- گویا فرات از گنجی از طلا پرده برمی‌دارد؛ آیا مقصود طلای واقعی است یا نفت؟ ۳- قبل از وقوع آرماگدون؛ بین روم مسیح و دشمنی دیگر از غیر مسلمانان جنگ رخ می‌دهد. این دشمن کیست؟
    انتهى الاقتباس
    جواب حقّ:
    درباره هر رویدادی به وقتش سخن گفته خواهد شد( لکل حادث حدیث)؛ آیا از من می‌خواهی اسرار جنگی‌ام را برای دشمنانم آشکار کنم؟ به فرموده خداوند تعالی اکتفا می‌کنم:
    {وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ وَلَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضَىٰ لَهُمْ وَلَيُبَدِّلَنَّهُم مِّن بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا يَعْبُدُونَنِي لَا يُشْرِكُونَ بِي شيئاً وَمَن كَفَرَ بَعْدَ ذَٰلِكَ فَأُولَٰئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ} صدق الله العظيم [النور:٥٥]،
    سپس ما به اذن خداوند از مردم امتی واحد تشکیل می‌دهیم و هرکس بعد از آن کافر و پیرو مسیح دجال شود از فاسقان خواهد بود :
    {فَأُوْلَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ}.
    و بزرگ‌ترین جنگ در تاریخ بشریت به رهبری مهدی منتظر و وزیر همراهش عيسى ابن مريم صلى الله عليه وآله وسلم، است و دشمن ما مسیح کذاب است که قصد دارد خود را مسیح عیسی بن مریم معرفی کند و بگوید خداوند و پروردگار عالمیان است در حالی که سزاوار پسر مریم نیست که چنین سخنی بر زبان آورد. برای همین آن شخص مسیح کذاب نامیده می‌شود. او همان طاغوت شیطان رجیم است و همتا و یارانش؛ از ذریه‌ی‌ بشر یأجوج و مأجوج هستند که پدرانشان شیاطین بشر و مادرانشان از شیاطین مونث هستند. آنها از جایی شما را می‌بینند که شما نمی‌توانید آنان را ببینید. آنها در همین حیات دنیوی- نه در آخرت- ساکن زمین دارای دو مشرق هستند و هم چنین سفیران او در سطح این دنیا هستند و هم چنین اولیای مخلص او از شیاطین بشر یهودی؛ مگر کسی که پیرو حق گردد و غرور او را به گناه نکشاند و در پی یافتن حق باشد؛ پس بداند که خداوند تمام گناهان را بخشیده و توبه‌ی بندگانش را می‌پذیرد و اگر از رحمت خدا سرباز زنند؛ بدانند این آخرین فرصت آنان است و پروردگار هر یک از آنان را که بخواهد به خوک مسخ خواهد کرد؛ همان طور که پیشینیان را به بوزینه مسخ کرد. تصدیق فرموده خداوند تعالی:
    {قُلْ هَلْ أُنَبِّئُكُم بِشَرٍّ مِّن ذَٰلِكَ مَثُوبَةً عِندَ اللَّهِ مَن لَّعَنَهُ اللَّهُ وَغَضِبَ عَلَيْهِ وَجَعَلَ مِنْهُمُ الْقِرَدَةَ وَالْخَنَازِيرَ وَعَبَدَ الطَّاغُوتَ أُولَٰئِكَ شَرٌّ مَّكَانًا وَأَضَلُّ عَن سَوَاءِ السَّبِيلِ} صدق الله العظيم [المائدة:٦٠].
    و اما مسخ به بوزینه رخ داده و تمام شده است. تصدیق فرموده خداوند تعالی:
    {فَلَمَّا عَتَوْا عَن مَّا نُهُوا عَنْهُ قُلْنَا لَهُمْ كُونُوا قِرَدَةً خَاسِئِينَ} صدق الله العظيم [الأعراف:١٦٦].
    سپس به یهودیان که قرآن عظیم را تکذیب می‌کنند یادآوری می‌کند که با اصحابشان چه کرده است و برای همین به آنها هشدار می‌دهد. خداوند تعالی می‌فرماید:
    {وَلَقَدْ عَلِمْتُمُ الَّذِينَ اعْتَدَوْا مِنكُمْ فِي السَّبْتِ فَقُلْنَا لَهُمْ كُونُوا قِرَدَةً خَاسِئِينَ} صدق الله العظيم [البقرة:٦٥].
    سپس به کسانی که نسبت به قرآن کافرند و از آن پیروی نمی‌کنند هشدار می‌دهد و گروهی از اهل کتاب را تهدید به مسخ شدن می‌کند. خداوند تعالی می‌فرماید:
    {يَا أَيُّهَا الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ آمِنُوا بِمَا نَزَّلْنَا مُصَدِّقًا لِّمَا مَعَكُم مِّن قَبْلِ أَن نَّطْمِسَ وُجُوهًا فَنَرُدَّهَا عَلَىٰ أَدْبَارِهَا أَوْ نَلْعَنَهُمْ كَمَا لَعَنَّا أَصْحَابَ السَّبْتِ وَكَانَ أَمْرُ اللَّهِ مَفْعُولًا} صدق الله العظيم [النساء:٤٧].
    به سراغ جواب سؤال چهارم می‌آییم:
    اقتباس المشاركة :
    سؤال چهارم:
    احادیثی در مورد اسم اعظم خداوند وجود دارد؛ گفته شده در آیت الکرسی است؛ برخی می‌گویند در سوره اخلاص است و برخی گفته‌اند در بسم الله الرحمن الرحیم است و هم چنین از رسول الله نقل شده که در دعای یونس علیه السلام است:لا اله الا انت سبحانك اني كنت من الظالمين.
    انتهى الاقتباس

    برادر گرامی خداوند تعالى می‌فرماید:
    {قُلِ ادْعُوا اللَّهَ أَوِ ادْعُوا الرَّحْمَنَ أَيًّا مَا تَدْعُوا فَلَهُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى} صدق الله العظيم [الإسراء:١١٠].
    تفاوت قایل شدن بین اسامی خداوند جایز نیست و اسمی که بزرگ‌تر از اسم دیگر باشد وجود ندارد. تمام این اسامی؛ نام‌های خداوند واحد و احد است. علت اینکه به عنوان اسم اعظم وصف می‌شود این است که حقیقت رضوان نفس خداوند نسبت به بندگانش در آن نهفته است و این بندگان رضوان نفس خدا را به صورت نعیمی در نفس خود احساس می‌کنند که با حالت طمأنینه و آرامش و فراغ بال در قلب همراه است و این انعکاس رضوان خدا بر آنان است و هر یک از آنان که از این امر آگاه باشد؛ به حق شهادت خواهد داد نعیم رضوان نفس خداوند بر بنده؛ از نعیم دنیا و آخرت بزرگ‌تر است. تصدیق فرموده خداوند تعالی:
    {وَعَدَ اللهُ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا وَمَسَاكِنَ طَيِّبَةً فِي جَنَّاتِ عَدْنٍ وَرِضْوَانٌ مِنَ اللهِ أَكْبَرُ ذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ} صدق الله العظيم [التوبة:۷۲].
    اسم اعظم الهی در این آیه است: و این فرموده خداوند تعالی است که:
    {وَرِضْوَانٌ مِنَ اللهِ أَكْبَرُ ذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ} صدق الله العظيم
    یعنی نعیمی که از نعیم بهشت خداوند بزرگ‌تر است و برای همین به صورت اعظم توصیف می‌شود؛ یعنی نعیمی نفسانی-روحی- که از نعیم بهشت مادی بسیار بزرگ‌تر است و این حقیقت اسم اعظم خداوند است: " نعیم اعظم". یعنی نعیمی که از نعیم بهشت بزرگ‌تر است نه اینکه بزرگ‌تر از دیگر اسمای الهی باشد. بین اسامی خداوند سبحان و تعالی فرقی وجود ندارد و شما در این باره مورد سؤال واقع خواهید شد. چون -این نعیم اعظم- هدف خلقت شماست و زیاده اندوزی در حیات دنیوی شما را به خود مشغول و از این نعیم غافل ساخته است و روزی در باره این نعیم مورد سؤال قرار خواهید گرفت و هدف خلقت شما این است که نعیم رضوان خداوند بر شما را عبادت کنید.سبحانه وتعالى علوَّا كبيراً....
    به سراغ جواب سؤال پنجم می‌آییم:
    اقتباس المشاركة :
    سؤال پنجم:
    نشانه‌ی کیهانی که از آن یاد کردی؛ دلیل این نیست که تو مهدی هستی؛ شاید دلیلی بر وجود مهدی دیگری است. اینکه قبل از وقوع خبرش را داده‌ای به دلیل علم نجوم است نه معجزه. اما در مورد قبور قوم عاد که در ربع خالی قرار دارد؛ من این را ۸ سال قبل دیدم و از قبل کشف شده است و این تو نیستی که این موضوع را کشف کرده باشی. و همین طور در مورد یأجوج و مأجوج و اینکه در داخل زمین هستند و زمین تو خالی است؛ این دلیل محسوسی نیست چون من نمی‌توانم به قطب شمالی یا جنوبی بروم تا مطمین شوم و تصاویر دلیل قاطعی نیستند و تو تصاویر را از ماهواره‌ها گرفته‌ای که قبل از تو کشف شده است.
    انتهى الاقتباس
    و جواب حقّ:
    به تو می‌گویم از خدا بترس و مردم را از راه حقَ باز مدار؛ آیا من از کتاب‌های دانشمندان نجوم برایتان دلیل آوردم؟ بلکه برهان من از کتاب خداوند است که بیش از ۱۴۳۰ سال قبل از علوم شما نازل شده تا حقیقت این قرآن را به جهانیان ثابت کند و اینکه محمد رسول الله آن را از نزد خداوند حکیم و علیم دریافت کرده است. برای همین با دانشی که خداوند آنان را نسبت به آن احاطه داده؛ با ایشان محاجه می‌کنم؛ چرا که خداوند این دانش را قبل از اینکه آنان به آن احاطه یابند؛ در قرآن عظیم نازل کرده است تا حق بودن آن از نظر علمی درعالم واقعیات و حقایق برایشان روشن شود.
    به سراغ جواب سؤال ششم می‌آییم:
    اقتباس المشاركة :
    سؤال ششم:
    در بسیاری از احادیثی که در آنها از مهدی سخن به میان آمده؛‌گفته شده است بیعت بین رکن و مقام است نه در یمن و اینکه او با اکراه به بیعت تن می‌دهد.
    انتهى الاقتباس
    و جواب:
    برادر گرامی گوش کن؛ بدان گفتگو با مهدی منتظر قبل از ظهوراست و بعد از تصدیق؛ برای بیعت با علمای امت در کنار بیت العتیق ظاهر خواهم شد و شما هم چنان در دوران گفتگو قبل از ظهور هستید؛ ظهور هنوز رخ نداده بلکه بعد از تصدیق در کنار بیت العتیق حاضر خواهیم شد ان شاء الله.
    وسلامٌ على المُرسلين، والحمدُ لله ربّ العالمين..
    الإمام المهديّ ناصر محمد اليماني.

    اقتباس المشاركة 92870 من موضوع فتاوى الإمام ناصر محمد اليماني والردّ على أسئلة أهل السُنَّة ..


    الإمام المهديّ ناصر محمد اليماني
    __________


    فتاوى الإمام ناصر محمد اليماني والردّ على أسئلة أهل السُنَّة ..


    بسم الله الرحمن الرحيم، والصلاة والسلام على خاتم الأنبياء والمُرسلين والتابعين للحقّ إلى يوم الدين:

    السؤال الأول:
    اقتباس المشاركة :
    علماء السُّنة أي علماء المذاهب الأربعة اختلفوا فيما بينهم فلم يدَّعِ أحدٌ منهم أنه أعلم الناس وأنّه هو المهديّ؛ لذلك الاختلاف واردٌ وحتى الإسلام نفسه فيه مذاهب. فما تعليقك؟
    انتهى الاقتباس
    الجواب على السؤال الأول:
    أخي الباحث عن الحقّ لقد صدقنا عهدك أنك لا تُريد غير الحقّ وإلى الجواب الحق حقيق لا أقول إلا الحق والحق أحق أن يُتبع وأفتيك بالحقّ في قولك لماذا لم يقل أحد عُلماء المذاهب الأربعة أنه الإمام المهديّ، وذلك لأنه لا يستطيع أن يثبت بالعلم والسُلطان أنّه الإمام المهديّ لأنّ لو كان أحدهم الإمام المهديّ الحقّ لاستطاع أن يحكم بينهم فيما كانوا فيه يختلفون ويأتي بحكمه من كتاب الله حتى لا يجدوا في صدورهم حرجٌ مما قضى بينهم بالحقّ فيسلموا تسليماً، ثمّ يوحّد المذاهب والفِرق فيجمعهم على منهاج النبوّة الحقّ كتاب الله وسنّة رسوله الحقّ وما بعد الحقّ إلا الضلال، وذلك لأنّ الإمام المهديّ قائد الأمّة وملِكَها إذا كان حقاً اصطفاه الله عليهم خليفةً وملِكاً وإماماً ليحكم بينهم بالعدل ويقول فصلاً وما هو بالهزل، لذلك فلا بدّ أن يؤيِّده الله ببرهان الاصطفاء له من ربّه وهو أن يزيده بسطةً في العلم على كافة علماء الأمّة كما اصطفى الله الملِك طالوت فجعله قائداً وملِكاً وإماماً لبني إسرائيل. وقال الله تعالى:
    {وَقَالَ لَهُمْ نَبِيُّهُمْ إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَكُمْ طَالُوتَ مَلِكًا قَالُوا أَنَّىٰ يَكُونُ لَهُ الْمُلْكُ عَلَيْنَا وَنَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْكِ مِنْهُ وَلَمْ يُؤْتَ سَعَةً مِّنَ الْمَالِ قَالَ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاهُ عَلَيْكُمْ وَزاده بسطةً فِي الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ وَاللَّهُ يُؤْتِي مُلْكَهُ مَن يَشَاءُ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ} صدق الله العظيم [البقرة:٢٤٧].

    يا معشر علماء الأمّة وأتباعهم على مُختلف طوائفهم، لو لم تزالوا على الهُدى لما جاء قدري وعصر ظهوري، فهل تعلمون متى عصر بعث الإمام المهديّ؟ إنه يكون في أمّة آخر الزمان حين يصبح الإسلام ليس إلا جنسيةٌ ينتسبون إليها ولم يبقَ إلا الاسم فلا يسلم الناس من شرّ يده ولا من لسانه، والمُسلم من سلم الناس من شرّ يده وشرّ لسانه. ويظلم القوي منهم الضعيف فلا يبقى من الإسلام إلا اسم لهم ومن القرآن إلا رسمه بين أيديهم ويتخذونه مهجوراً بحجّة أنه لا يعلمُ تأويله إلا الله! وإنما يقصد المٌتشابه. ولكنهم معرضون عن آياته المحكمات الواضحات البيِّنات أمّ الكتاب لا يزيغ عنهنّ فيتبع ظاهر المُتشابه إلا من في قلبه زيغٌ عن الحقّ.
    وأما السّنة المحمديّة فيرون السُنَّة بدعةً والبدعة سُنَّةً؛ أي أنّهم يرون الحقّ منها باطلاً والباطل الموضوع المخالف لمُحكم القرآن هو الحقّ! فيضِلّ عُلماؤهم عن الحقّ ثم يُضلّوا أمّتهم حتى إذا لم يبقَ من الإسلام إلا اسم لهم ولا يتعاملون به، ومن القرآن إلا رسمه محفوظٌ بين أيديهم ويتخذونه مهجوراً وإن درسوه فلا يتدبّروه فلا يهتمون إلا بدراسة منطق لفظه ومخارج حروفه في حلقاتهم ويذرون الأساس وهو التدبر في كلمات القرآن العظيم؛ حتى إذا خرج عُلماء المُسلمين عن الصراط المُستقيم وأخرجوا أمّتهم فلا يتعاملون بينهم بالدين، وأصبح الكفار أعدلَ منهم في تعاملهم وحتى نسيَ المُسلمون ما ذكِّروا به وضلَّ عُلماؤهم وأضلّوا أمّتهم في أمّة آخر الزمان التي تطلع الشمس من مغربها في عصرهم، ومن ثمّ يبعث الله إليهم الإمام المهديّ ليهديهم فيعيدهم إلى الصراط المُستقيم على منهاج النبوّة الأولى فيدعوهم إلى الاحتكام إلى كتاب الله وسنّة رسوله الحقّ التي لا تُخالف لمحكم القرآن العظيم، ومن ثم يعرض عنه عُلماؤهم ويأبون الاحتكام إلى مُحكم القرآن لأنه سوف يأتي مُخالفاً للباطل الذي هم به مُستمسكون من الأحاديث وروايات الفتنة الموضوعة المخالفة لمُحكم القرآن العظيم، وتلك الأحاديث والروايات جاءت من عند غير الله فيتّبعونها برغم علمهم أنّها مُخالفةٌ لمحكم القرآن؛ أولئك مُعرضون عن كتاب الله وكذلك أعرضوا عن سنّة رسوله الحقّ ويرون الحقّ منها باطلاً والباطل حقاً، أولئك أشرّ عُلماءٍ في أمّة محمد صلى الله عليه وآله وسلم من جميع المذاهب، ومثلهم كمثل عُلماء اليهود والنصارى استمسكوا بما جاء من عند غير الله من عند الطاغوت الشيطان الرجيم، ومنهم عُلماء اليوم وأمّتهم في آخر أمّة الإسلام في عصر الدعوة للحوار للمهديّ المنتظَر قُبيل طلوع الشمس من مغربها، وعُلماء هذه الأمّة وأتباعهم هم الذين قال عنهم محمدٌ رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم
    : [سيأتي زمان علي أمتي يحبون خمسا وينسون خمسا، يحبون الدنيا وينسون الآخرة، ويحبون المال وينسون الحساب، ويحبون الخلق وينسون الخالق، ويحبون الذنوب وينسون التوبة، ويحبون القصور وينسون القبور‏. قالوا: وسيأتي هذا الزمان يا رسول الله؟ قال: بل سيأتي أعظمُ منه، قالوا: وما هو؟ قال: لا يأمرون بالمعروف ولا ينهون عن المُنكر. قالوا: وسيأتي هذا الزمان يا رسول الله على أمة محمد؟ قال: بل سيأتي أعظمُ منه. قالوا: وما هو؟ قال: يرون الحق باطلاً والباطل حقاً] صدق عليه الصلاة والسلام.

    وقال عنهم محمد رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم:
    [سيأتي زمان على أمتي لا يبقى من القرآن إلا رسمه، ولا من الإسلام إلا اسمه يسمون به، و هم أبعد الناس منه، مساجدهم عامرة، وهي خراب من الهدى، فقهاء ذلك الزمان شر فقهاء تحت ظل السماء، منهم خرجت الفتنة، وإليهم تعود].

    وقال رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم:
    [يأتي على الناس زمان بطونهم آلهتهم ونساؤهم قبلتهم، ودنانيرهم دينهم، وشرفهم متاعهم، لا يبقى من الإيمان إلا اسمه، ومن الإسلام إلا رسمه، ولا من القرآن إلا درسه، مساجدهم معمورة، وقلوبهم خراب من الهدى، علماؤهم أشر خلق الله على وجه الأرض . حينئذ ابتلاهم الله بأربع خصال: جور من السلطان، وقحط من الزمان، وظلم من الولاة والحكام، فتعجب الصحابة وقالوا: يا رسول الله أيعبدون الأصنام؟ قال: نعم، كل درهم عندهم صنم].

    وقال رسول الله صلى الله عليه وأله وسلم:
    [سيأتي على أمتي زمان تخبث فيه سرائرهم، و تحسن فيه علانيتهم، طمعاً في الدنيا، لا يريدون به ما عند الله عز وجل، يكون أمرهم رياء، لا يخالطه خوف، يعمهم الله منه بعقاب، فيدعونه دعاء الغريق فلا يستجاب لهم].

    قال رسول الله صلّى الله عليه وآله:
    [يأتي على الناس زمان وجوههم وجوه الآدميين، وقلوبهم قلوب الشياطين، كأمثال الذئاب الضواري، سفّاكون للدماء، لا يتناهون عن منكر فعلوه، إن تابعتهم ارتابوك، وإن حدثتهم كذّبوك، وإِن تواريت عنهم اغتابوك، السُّنة فيهم بدعة، والبدعة فيهم سُنة، والحليم بينهم غادر، والغادر بينهم حليم، والمؤمن فيما بينهم مستضعف، والفاسق فيما بينهم مشرّف، صبيانهم عارم، ونساؤهم شاطر، وشيخهم لا يأمر بالمعروف ولا ينهى عن المنكر، الالتجاء إليهم خزي، والاعتزاز بهم ذل، وطلب ما في أيديهم فقر، فعند ذلك يحرمهم الله قطر السماء في أوانه، وينزّله في غير أوانه، يسلط عليهم شرارهم فيسومونهم سوء العذاب] صدق مُحمد رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم.

    ويا معشر علماء الأمّة، أقسمُ بالله الواحدُ القهار الذي يُدرك الأبصار ولا تُدركه الأبصار الذي خلق الجان من مارجٍ من نارٍ وخلق الإنسان من صلصالٍ كالفخار إنّني أنا الإمام المهديّ الحقّ من ربّكم ابتعثني الله إليكم لأهديكم أنتم وعُلماءكم إلى كتاب الله وسنّة رسوله الحقّ، حقيقٌ لا أقول على الله ورسوله غير الحقّ، وآمركم بما أمركم الله به ورسوله وأنهاكم عمَّا نهاكم عنه الله ورسوله، ولم يبتعثني الله بدينٍ جديدٍ بل لأعيدكم إلى كتاب الله وسنّة رسوله الحقّ كما كانت الأمّة الأولى على منهاج النبوّة الحقّ، وبما أنّي الإمام المهديّ الحقّ من ربكم فلا ينبغي للحقّ أن يتبع أهواءكم ولا يطلب رضوانكم ولا يخشاكم شيئاً، وأقول الحقّ من ربكم ومن شاء فليؤمن ومن شاء فليكفر فيحكم الله بيني وبينه بالحقّ وهو خير الحاكمين فيظهرني الله عليه في ليلةٍ ببأسٍ شديدٍ من لدنه وهو من الصاغرين.

    ويا معشر علماء الأمّة، إنّي أنا الإمام المهديّ لكم من بعد ضلالكم فلو لم تزالوا على الهُدى لما جاء قدر عصري وظهوري.
    ويا معشر علماء الأمّة، وإني على إثبات أنكم لضالون مُضلّون لقديرٌ وعلى الهيمنة بالحقّ عليكم لجديرٌ وأتلقّى العلم من لدُنِ عليمٍ خبيرٍ، وأبدأ بالبرهان المُبين فآتيكم به من مُحكم القرآن العظيم، وأفتيكم أنّكم تركتم كتاب الله وسنّة رسوله الحقّ وتمسّكتم بما خالف أمر الله في مُحكم القرآن العظيم واتَّبعتم أمر الشيطان وقلتم على الله ما لا تعلمون وأعرضتم عن أمر الرحمن أن لا تقولوا على الله ما لا تعلمون، وفتنتكم أحاديث من لدُن شيطانٍ رجيمٍ في الأحاديث التي جاءت من عند غير الله ورسوله؛ بل من عند الشيطان الرجيم على لسان أوليائه الذي قال لكم اختلاف أمّتي رحمة! فأطعتم أمر الشيطان وعصيتم أمر الرحمن في مُحكم القرآن العظيم في قول الله تعالى:
    {أَقِيمُوا الدِّينَ وَلَا تَتَفَرَّقُوا فِيهِ} صدق الله العظيم [الشورى:١٣].

    وكذلك نهاكم الله يا معشر علماء المُسلمين وأتباعهم أن تكونوا كمثل أهل الكتاب فتفرقوا دينكم شيعاً، فتجدون أمر الله الصادر في محكم كتابه في قوله تعالى:
    {فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا ۚ فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا ۚ لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ۚ ذَٰلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَٰكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ ﴿٣٠﴾ مُنِيبِينَ إِلَيْهِ وَاتَّقُوهُ وَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَلَا تَكُونُوا مِنَ الْمُشْرِكِينَ ﴿٣١﴾ مِنَ الَّذِينَ فَرَّقُوا دِينَهُمْ وَكَانُوا شِيَعًا ۖ كُلُّ حِزْبٍ بِمَا لَدَيْهِمْ فَرِحُونَ ﴿٣٢﴾} صدق الله العظيم [الروم].

    وكذلك أمر الله الصادر في قوله تعالى:
    {شَرَعَ لَكُم مِّنَ الدِّينِ مَا وَصَّىٰ بِهِ نُوحًا وَالَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ وَمَا وَصَّيْنَا بِهِ إِبْرَاهِيمَ وَمُوسَىٰ وَعِيسَىٰ أَنْ أَقِيمُوا الدِّينَ وَلَا تَتَفَرَّقُوا فِيهِ كَبُرَ عَلَى الْمُشْرِكِينَ مَا تَدْعُوهُمْ إِلَيْهِ اللَّهُ يَجْتَبِي إِلَيْهِ مَن يَشَاءُ وَيَهْدِي إِلَيْهِ مَن يُنِيبُ} صدق الله العظيم [الشورى:١٣].

    وكذلك في قوله تعالى:
    {إِنَّ الَّذِينَ فَرَّقُوا دِينَهُمْ وَكَانُوا شِيَعًا لَّسْتَ مِنْهُمْ فِي شَيْءٍ إِنَّمَا أَمْرُهُمْ إِلَى اللَّهِ ثُمَّ يُنَبِّئُهُم بِمَا كَانُوا يَفْعَلُونَ} صدق الله العظيم [الأنعام:١٥٩].

    وكذلك أمر الله الصادر في محكم كتابه في قوله تعالى:
    {وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَلَا تَفَرَّقُوا وَاذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُم بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا وَكُنتُمْ عَلَىٰ شَفَا حُفْرَةٍ مِّنَ النَّارِ فَأَنقَذَكُم مِّنْهَا كَذَٰلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ} صدق الله العظيم [آل‌ عمران:١٠٣].

    وكذلك أمر الله الصادر في محكم كتابه في قوله تعالى:
    {وَلَا تَنَازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَتَذْهَبَ رِيحُكُمْ} صدق الله العظيم [الأنفال:٤٦].

    ولكن عُلماء المُسلمين تفرّقوا ثمّ فشلوا ثمّ ذهبت ريحكم كما هو حالكم يا معشر المسلمين ومن ثم ذهب عزّكم إلى أعدائكم، فأصبحوا في عزّةٍ وشقاقٍ لدينكم بحجّة الإرهاب وأيَّدهم على ذلك قاداتكم فأصبح الذين كانوا يدعون إلى الحقّ من عُلمائكم مُستضعفين يخافون أن يتخطفهم الناس ولا ذنب لهم بسبب الذين يقتلون الناس بغير الحقّ ويزعمون أنّهم مُصلحون! ألا إنّهم هم المُفسدون ولكن لا يعلمون؛ العالمين، فابتعثني الله بقدرٍ مقدورٍ في الكتاب المسطور لأحكم بينكم في جميع ما كُنتم فيه تختلفون في الدين بالحُكم الفصل وما هو بالهزل لجمع شملكم وتوحيد صفّكم ولجبر كسركم فصدقوا بالحقّ من ربّكم وكونوا من الشاكرين يا أمّة المهديّ المنتظَر في عصر الحوار من قبل الظهور، وأُقسم لكم بربي وربكم الله الواحد القهار بأنّي أنا المهديّ المنتظَر الحقّ من ربكم ولم يجعل الله حُجتي عليكم في القسَم ولا في الاسم بل جعل حُجّتي عليكم في العلم فزادني على جميع علماء الأمّة بسطةً في علم البيان الحقّ للقرآن العظيم لكي يجعلني قادراً على الحُكم بين عُلماء المُسلمين في جميع ما كانوا فيه يختلفون فأستنبط لهم الحُكم الحقّ من مُحكم القرآن العظيم حتى لا يجدوا في صدورهم حرجاً مما قضيت بينهم بالحقّ من ربهم فيُسلّموا تسليماً.

    وأول شيء أبدأ الحُكم فيه بينهم بالحقّ هو في اختلافهم في السُّنة النّبويّة الحقّ فطائفةٌ تركت سُنّة محمدٍ رسول الله الحقّ واستمسكت بالقرآن وحده فضلّوا وأضاعوا فرضين من الصلوات عمود الدين، وأخرى تمسكت بسُنّة محمد رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم وتركت القرآن فضلّوا وأضلّتهم الأحاديث الموضوعة التي تختلف مع مُحكم القرآن العظيم، وأخرى يبحثون عن كتاب فاطمة الزهراء ويُبالغون في آل البيت بغير الحقّ، وأخرى يفترون على الله بالعلم اللدُنّي، وأخرى تتّبع البدع والمُحدثات بأعياد الميلاد والمُبالغة في عباد الله المُقرّبين وغلَّواً في دينهم بغير الحقّ، وجميعكم أُخرجتم من النور إلى الظُلمات إلا من اتَّبع الحقّ الذي يدعوكم إلى منهاج النبوّة الأولى (كتاب الله وُسنّة رسوله الحقّ)، ولا يؤمن ببعض الكتاب ويكفر ببعض فلا يستمسك بالسُنّة وحدها ويتخذ القرآن مهجوراً ولا يستمسك بما جاء في القرآن ويترك السُّنة النّبويّة الحقّ ويكفر بما خالف من السّنة لمحكم القرآن فيذر الأحاديث التي تُخالف لمُحكم القرآن وراء ظهره فيعتصم بالقرآن والسّنة الحقّ التي لا تُخالف لمُحكم القرآن؛ أولئك كانوا على ما كان عليه مُحمد رسول الله والذين معه وكان منهجهم كتاب الله والسُّنة النّبويّة الحقّ، الذين أجابوا دعوة الحقّ منكم أولئك على منهاج النبوّة الأولى لا يفرّقون بين كتاب الله وسنّة رسوله الحقّ؛ ذلك لأنّ القرآن من عند الله والسُّنة النّبويّة الحقّ من عند الله تركهم فيكم رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم وعلَّمكم أنهما لا يفترقان فيختلفان إلى يوم الدين، وما خالف لمُحكم القرآن من السُّنة النّبويّة فاعلموا أنّ ذلك الحديث جاء من عند غير الله لعلكم تتقون.

    وأنا الإمام المهديّ المنتظَر الحقّ من ربكم أشهد أن لا إله إلا الله وأشهدُ أنّ محمداً رسول الله، وأشهدُ أنّ القرآن من عند الله وأشهد أنّ السُّنة النّبويّة الحقّ من عند الله كما القرآن من عند الله، وأشهدُ أنّ القُرآن محفوظٌ من التحريف ليجعله الله المرجع لما اختلف فيه عُلماء الحديث في السُّنة النّبويّة، وأشهد أنَّ الله لم يعِدُكم بحفظ السُّنة النّبويّة من التحريف ولذلك جعل الله مُحكم القرآن هو المرجع فيما اختلفتم فيه من علم الحديث في السُّنة النّبويّة، وأشهد لله شهادة الحقّ اليقين أنّه لا يجادلني عالِمٌ بالقرآن العظيم إلا أخرست لسانه بالحقّ فيُسلم تسليماً لأنه لن يستطيع أن يُنكر سُلطان علمي عليه بالحقّ من مُحكم القُرآن العظيم أو يأتي بالبيان للقرآن هو خيرٌ من تفسير ناصر محمد اليماني وأحسن تأويلاً إلى يوم يقوم الناس لربّ العالمين وإنا لصادقون، ولكُل دعوى بُرهان والكذب حباله قصيرة. وبما أنّ الله جعلني حَكَماً بين جميع عُلماء المُسلمين بالحقّ فحقيقٌ لا أقول على الله ورسوله إلا الحقّ وأفتي بالحقّ لمن أراد أن يتّبع الحق فليستمسك بمن يستمسك بكتاب الله وسنّة رسوله الحقّ فيعتصم بنور القرآن والسُّنة النّبويّة الحقّ نور على نور وهُدًى للمؤمنين.

    وبما أنّي المهديّ المنتظَر الحقّ من ربِّكم جعلني الله حكماً بينكم في جميع ما اختلف فيه عُلماء الدين فسوف أبدأ بالحُكم بينكم بالحقّ مُقدماً مُعلناً الفتوى بالحقّ بأنّ السُّنة النّبويّة الحقّ من عند الله كما القرآن من عند الله، وكذلك أفتي بالحقّ أنّ السُّنة النّبويّة لم يعدكم الله بحفظها من التحريف ولكنه وعدكم بحفظ القرآن العظيم من التحريف ليجعل آيات أمّ الكتاب في القرآن العظيم هُنَّ المرجع لما اختلفتم فيه من السُّنة النّبويّة، وبما أنّي أفتيتُ بأنّ السُّنة النّبويّة جاءت من عند الله كما جاء القرآن العظيم فقد وجب على الإمام ناصر محمد اليماني أن يُلجم بالبرهان المُبين من مُحكم القرآن العظيم أنّ السُّنة النّبويّة الحقّ جاءت من عند الله كما جاء هذا القرآن العظيم، وأعلن الفتوى بالحقّ عن الحديث الحقّ الذي جاء من عند الله على لسان رسوله، وقال عليه الصلاة والسلام وآله:
    [ألا وإني أوتيت القرآن ومثله معه] صدق محمد رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم.

    ولا حاجة لي بالبحث عن مصدر هذا الحديث ولا عن الثُّقات الوارد عنهم؛ بل آتيكم بسند هذا الحديث الحقّ مُباشرة من مُحكم القرآن العظيم. قال محمد رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم:
    [ألا وإني أوتيت القرآن ومثله معه]، وسند هذا الحديث الحقّ تجدونه في مُحكم القرآن العظيم، فإذا تدبرتم القُرآن كما أمركم ربكم فسوف تجدون سنده بالضبط في سورة النساء الآية رقم (81) و(82) وذلك في قول الله تعالى: {مَّن يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ ۖ وَمَن تَوَلَّىٰ فَمَا أَرْسَلْنَاكَ عَلَيْهِمْ حَفِيظًا ﴿٨٠﴾ وَيَقُولُونَ طَاعَةٌ فَإِذَا بَرَزُوا مِنْ عِندِكَ بَيَّتَ طَائِفَةٌ مِّنْهُمْ غَيْرَ الَّذِي تَقُولُ ۖ وَاللَّهُ يَكْتُبُ مَا يُبَيِّتُونَ ۖ فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ وَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ ۚ وَكَفَىٰ بِاللَّهِ وَكِيلًا ﴿٨١﴾ أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ ۚ وَلَوْ كَانَ مِنْ عِندِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِيهِ اخْتِلَافًا كثيراً ﴿٨٢﴾ وَإِذَا جَاءَهُمْ أَمْرٌ مِّنَ الْأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ أَذَاعُوا بِهِ ۖ وَلَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَإِلَىٰ أُولِي الْأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِينَ يَسْتَنبِطُونَهُ مِنْهُمْ ۗ وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ لَاتَّبَعْتُمُ الشَّيْطَانَ إِلَّا قَلِيلًا ﴿٨٣﴾} صدق الله العظيم [النساء].

    ومن ثم نستنبط لكم سند الحديث الحقّ من هذه الآيات فأجده في قول الله تعالى:
    {وَيَقُولُونَ طَاعَةٌ فَإِذَا بَرَزُوا مِنْ عِندِكَ بَيَّتَ طَائِفَةٌ مِّنْهُمْ غَيْرَ الَّذِي تَقُولُ ۖ وَاللَّهُ يَكْتُبُ مَا يُبَيِّتُونَ ۖ فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ وَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ ۚ وَكَفَىٰ بِاللَّهِ وَكِيلًا أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ ۚ وَلَوْ كَانَ مِنْ عِندِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِيهِ اخْتِلَافًا كثيراً﴿٨١﴾} صدق الله العظيم.

    ويا معشر هيئة كُبار العُلماء، إن ما جاء في سورة النساء في الآية (81) و(82) قد جعلهنَّ الله الأساس لدعوة المهديّ المنتظَر لعُلماء المُسلمين إلى طاولة الحوار العالميّة (موقع الإمام ناصر محمد اليماني) لجميع علماء الأمّة الإسلاميّة، وكلا ولا ولن تستطيعوا إنكار ما جاء فيهنَّ أبداً إلا من كفر بكتاب الله وسنّة رسوله الحقّ فيحكم الله بيني وبينه بالحقّ وهو أسرع الحاسبين.

    ويا معشر هيئة كُبار العلماء بالمملكة العربيّة السعوديّة وجميع علماء الأمّة الإسلاميّة أُحذِّركم تفسير القُرآن بالرأي وبالظنّ الذي لا يُغُني من الحقّ شيئاً وبالاجتهاد من قبل الوصول إلى البُرهان المُبين بعلمٍ وسُلطانٍ مُنيرٍ لأنّ القرآن كلام الله ربّ العالمين..
    ألا وإنّ تفسير القرآن هو المعنى المراد في نفس الله من كلامه وما يقصده بالضبط، فإذا قلتم على الله ما لا تعلمون بقول الظنّ والاجتهاد الذي لا يُغني من الحقّ شيئاً فإن فعلتم ذلك فاعلموا بأنكم لم تطيعوا أمر الله ورسوله بل أطعتم أمر الشيطان الرجيم الذي يأمر بالسوء والفحشاء وأن تقولوا على الله ما لا تعلمون. وقال الله تعالى: {وَلَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ ۚ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُّبِينٌ ﴿١٦٨﴾ إِنَّمَا يَأْمُرُكُم بِالسُّوءِ وَالْفَحْشَاءِ وَأَن تَقُولُوا عَلَى اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ ﴿١٦٩﴾} صدق الله العظيم [البقرة].

    وأنتم تعلمون بأنَّ الله حرَّم على المؤمنين أن يقولوا على الله ما لا يعلمون، وذلك في مُحكم كتاب الله في قوله تعالى:
    {قُلْ إِنَّمَا حَرَّمَ رَبِّيَ الْفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَمَا بَطَنَ وَالْإِثْمَ وَالْبَغْيَ بِغير الحقّ وَأَن تُشْرِكُوا بِاللَّهِ مَا لَمْ يُنَزِّلْ بِهِ سُلْطَانًا وَأَن تَقُولُوا عَلَى اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ} صدق الله العظيم [الأعراف:٣٣].

    مع احترامي لعلماء الأمّة الذين لا يقولون على الله ما لا يعلمون ولكن للأسف فإنّ كثيراً من عُلماء المُسلمين يتبعوا ما ليس لهم به علم دون أن يستخدموا عقولهم؛ هل ذلك منطقيّ وهل أفئدتهم مُطمئنة لذلك؟ وعن ذلك سوف يُسألون. تصديقاً لقول الله تعالى:
    {وَلَا تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ كُلُّ أُولَٰئِكَ كَانَ عَنْهُ مَسْئُولًا} صدق الله العظيم [الإسراء:٣٦].

    وبسبب اتِّباعكم لتفاسير الذين يقولون على الله ما لا يعلمون من قبلكم ؛ أضلوكم حتى عن بعض مُحكم القرآن العظيم كمثال قول الله تعالى:
    {أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَلَوْ كَانَ مِنْ عِندِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِيهِ اخْتِلَافًا كثيراً} صدق الله العظيم [النساء: ٨٢].

    وقال الذين يقولون على الله ما لا يعلمون بأنّ الله يُخاطب الكُفار! أفلا يتدبرون القرآن، وأن لو كان من عند غير الله لوجدوا فيه اختلافاً كثيراً؟ ولكني أُحذّر المُفسرين فصل آيةٍ عن أخواتها وهُنَّ في نفس الموضوع لكي تكون يتيمةً فيؤولها على هواه كيف يشاء، وفإذا أردتم تدبر القرآن فلا تفصلوا الآية عن أخواتها بل تأخذوا جميع الآيات التترى واحدةً تلو الأخرى اللاتي في نفس الموضوع حتى لا يحرِّفون كلام الله عن مواضعه بالبيان الباطل حتى يتبيّن لكم الحقّ من الباطل وحرصاً منكم أن لا تقولوا على الله غير الحقّ، وإذا أخذنا الآيات اللاتي تتكلم عن موضوعٍ مُعينٍ فسوف نفهم المقصود في نفس الله من كلامه حتى لا نقول على الله غير الحقّ. وأضرب لكم على ذلك مثلاً في قول الله تعالى:
    {وَيَقُولُونَ طَاعَةٌ فَإِذَا بَرَزُوا مِنْ عِندِكَ بَيَّتَ طَائِفَةٌ مِّنْهُمْ غَيْرَ الَّذِي تَقُولُ ۖ وَاللَّهُ يَكْتُبُ مَا يُبَيِّتُونَ ۖ فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ وَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ ۚ وَكَفَىٰ بِاللَّهِ وَكِيلًا ﴿٨١﴾ أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ ۚ وَلَوْ كَانَ مِنْ عِندِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِيهِ اخْتِلَافًا كثيراً ﴿٨٢﴾} صدق الله العظيم [النساء].

    فإذا قام أحد المُفسرين بأخذ الآية رقم (82) قول الله تعالى:
    {أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآَنَ وَلَوْ كَانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِيهِ اخْتِلَافًا كثيراً} صدق الله العظيم، ثم فسَّرها وقال: "إن الله يُخاطب الكُفار أن يتدبروا القرآن وأن لو كان من عند غير الله لوجدوا فيه اختلافاً كثيراً". ومن اطَّلع على هذا التفسير فلن يشك مثقال ذرة أنه غير صحيح برغم أنه تمّ تحريف كلام الله عن موضعه المقصود، وذلك لأنّ الله لا يُخاطب الكفار في هذا الموضع بل يُخاطب عُلماء المُسلمين بأنهم إذا أرادوا أن يكشفوا الأحاديث النّبويّة التي من عند غير الله افتراءً على رسوله بأنّ عليهم أن يتدبروا القرآن ليقوموا بالمُطابقة للأحاديث الواردة مع مُحكم القرآن العظيم وعلَّمهم الله بأنّ ما كان من الأحاديث النّبويّة من عند غير الله فسوف يجدون بينهنّ وبين مُحكم القرآن العظيم اختلافاً كثيراً، وهذا دليلٌ داحضٌ للجدل بأنّ السُّنة النّبويّة لا شك ولا ريب أنها حقاً جاءت من عند الله كما جاء القرآن من عند الله، وإنما جعل مُحكم القرآن هو المرجع لما اختلفتم فيه من الأحاديث النّبويّة وذلك لأنه محفوظ من التحريف، وأما السُنَّة فلم يعدكم الله بحفظها من التحريف فإن كنتم من أولي الألباب تدبروا الآيتين تجدوا ما جاء في بياني هذا هو الحقّ لا شك ولا ريب، فتدبروا يا أولي الألباب قول الله تعالى: {وَيَقُولُونَ طَاعَةٌ فَإِذَا بَرَزُوا مِنْ عِندِكَ بَيَّتَ طَائِفَةٌ مِّنْهُمْ غَيْرَ الَّذِي تَقُولُ ۖ وَاللَّهُ يَكْتُبُ مَا يُبَيِّتُونَ ۖ فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ وَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ ۚ وَكَفَىٰ بِاللَّهِ وَكِيلًا ﴿٨١﴾ أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ ۚ وَلَوْ كَانَ مِنْ عِندِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِيهِ اخْتِلَافًا كثيراً ﴿٨٢﴾} صدق الله العظيم [النساء].

    وفيهما يخبركم الله بأنها توجد طائفةٌ بين المؤمنين جاءت إلى محمدٍ رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم وأعلنت الطاعة وقالت: "نشهد أن لا إله إلا الله ونشهد أنّ مُحمداً رسول الله" كذباً! وإنّما يريدون أن يكونوا من صحابة رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم ظاهر الأمر ليكونوا من رواة الحديث فيصدوا عن سبيل الله بأحاديث لم يقلها عليه الصلاة والسلام. وقال الله تعالى:
    {إِذَا جَاءَكَ الْمُنَافِقُونَ قَالُوا نَشْهَدُ إِنَّكَ لَرَسُولُ اللَّهِ ۗ وَاللَّهُ يَعْلَمُ إِنَّكَ لَرَسُولُهُ وَاللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّ الْمُنَافِقِينَ لَكَاذِبُونَ ﴿١﴾ اتَّخَذُوا أَيْمَانَهُمْ جُنَّةً فَصَدُّوا عَن سَبِيلِ اللَّهِ ۚ إِنَّهُمْ سَاءَ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ ﴿٢﴾} صدق الله العظيم [المنافقون].

    ومن ثم بيَّن الله لكم مكرهم والمقصود من قوله:
    {فَصَدُّوا عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ إِنَّهُمْ سَاءَ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ}، وعلَّمكم أنهم لم يصدّوا عن الحقّ بالسيف بل بأحاديث غير التي يقولها عليه الصلاة والسلام في السُّنة النّبويّة. وقال الله تعالى: {وَيَقُولُونَ طَاعَةٌ فَإِذَا بَرَزُوا مِنْ عِندِكَ بَيَّتَ طَائِفَةٌ مِّنْهُمْ غَيْرَ الَّذِي تَقُولُ ۖ وَاللَّهُ يَكْتُبُ مَا يُبَيِّتُونَ ۖ فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ وَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ ۚ وَكَفَىٰ بِاللَّهِ وَكِيلًا ﴿٨١﴾ أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ ۚ وَلَوْ كَانَ مِنْ عِندِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِيهِ اخْتِلَافًا كثيراً} صدق الله العظيم [النساء].

    وجاء في هذا الموضع سنداً للحديث الحق في أول البيان: قال محمد رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم:
    [ألا وإني أوتيت القرآن ومثله معه]، وذلك لأنّ الله يُخاطب علماء الأمّة بأنّ الحديث المُفترى يتم إرجاعه للقرآن فإذا كان من عند غير الله فسوف يجدون بينه وبين مُحكم القرآن اختلافاً كثيراً، ولكني المهديّ المنتظَر الحقّ من ربكم لا أنكر سُنّة محمد رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم بل آخذ بجميع ما ورد عن محمدٍ رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم، وذلك لأني أعلم أنّ السُّنة النّبويّة جاءت من عند الله كما جاء القرآن من عنده تعالى، وإنما أكفر بما خالف منها لمحكم القرآن العظيم لأنّي أعلم أنّه حديث مُفترى ما دام جاء مُخالفاً لمُحكم القرآن العظيم وليس معنى ذلك أنّ الإمام ناصر محمد اليماني لم يأخذ إلا ما تطابق مع القرآن وأعوذ بالله أن أكون من الجاهلين؛ بل آخذ بجميع الأحاديث النّبويّة حتى ولو لم يكن لها بُرهان في القرآن العظيم فأني آخذ بها، وإنما أكفر بما جاء مُخالفاً لمحكم القرآن العظيم لأني علمت أنه حديث مُفترى عن رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم.

    ويا هيئة كُبار عُلماء المسلمين بالمملكة العربيّة السعوديّة وكذلك جميع علماء الأمّة الإسلاميّة إنّي أدعوكم إلى الاحتكام إلى مُحكم القرآن العظيم فيما كنتم فيه تختلفون من أحاديث السّنة من أجل تصحيح أحاديث السّنة المحمديّة الحقّ وتصحيح عقائدكم ونفي كافة البدع والمُحدثات في الدين الإسلامي الحنيف فنوحّد صفّكم من بعد تفرقكم وفشلكم فتقوى شوكتكم من بعد أن ذهبت ريحكم نظراً لمُخالفة أمر الله الصادر في آيات القرآن المُحكمات ينهاكم ويحذِّركم بعدم الاختلاف والاحتكام إلى مُحكم القرآن فيما اختلفتم فيه من السّنة فما وجدتموه جاء مُخالفاً لمحكم القرآن العظيم فاعلموا أن هذا الحديث النّبويّ جاء من عند غير الله ورسوله؛ بل من عند الطاغوت الشيطان الرجيم وأوليائهم من شياطين الجنّ والإنس يوحون إليهم بالباطل ليُجادلوا به الحقّ ليخرجوكم عن الحقّ كما علمكم الله بذلك، وأما إذا لم يخالف الحديث المروي لمحكم القرآن العظيم فأرجعوا ذلك لعقولكم والحقّ منها تطمئن إليه قلوبكم وتقبله عقولكم كمثل حديث السواك ليس له بُرهان في القرآن ولكنه يقرّه العقل ويطمئن إليه القلب ذلك لأنّ الله أمركم باستخدام عقولكم. تصديقاً لقول الله تعالى:
    {وَلَا تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ كُلُّ أُولَٰئِكَ كَانَ عَنْهُ مَسْئُولًا} صدق الله العظيم [الإسراء:٣٦].

    وكذلك تجدون بيان ناصر محمد اليماني للقرآن مُطابقاً للبيان الحقّ لمحمدٍ رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم في السُّنة النّبويّة الحقّ الذي أفتاكم من قبل أن يأتيكم ناصر محمد اليماني بأنّ مُحكم القرآن هو المرجع لما اختلفتم فيه من أحاديث السُّنة النّبويّة تصديقاً للأحاديث الحقّ في هذا الشأن عن محمدٍ رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم.

    قال محمدٌ رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم:
    [ألا إني أوتيت القرآن ومثله معه].

    قال محمدٌ رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم:
    [اعرضوا حديثي على الكتاب فما وافقه فهو مني وأنا قلته].

    قال محمدٌ رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم:
    [وإنها ستفشى عني أحاديث فما أتاكم من حديثي فاقرؤوا كتاب الله واعتبروه فما وافق كتاب الله فأنا قلته وما لم يوافق كتاب الله فلم أقله‏].

    قال محمدٌ رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم:
    [ستكون عني رواة يروون الحديث فاعرضوه على القرآن فإن وافق القرآن فخذوها وإلا فدعوها].

    قال محمدٌ رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم:
    [عليكم بكتاب الله وسترجعون إلى قوم يحبون الحديث عني ومن قال عليَّ ما لم أقل فليتبوأ مقعده من النار فمن حفظ شيئاً فليحدث به‏].

    قال محمدٌ رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم:
    [عليكم بكتاب الله فإنكم سترجعون إلى قوم يشتهون الحديث عني فمن عقل شيئاً فليحدث به ومن افترى عليَّ فليتبوأ مقعداً وبيتاً من جهنم‏].

    قال محمدٌ رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم:
    [ألا إنها ستكون فتنة. قلت : ما المخرج يا رسول الله؟ قال: ( كتاب الله فيه نبأ ما كان قبلكم، وخبر ما بعدكم، وحكم ما بينكم، هو الفصل، ليس بالهزل، من تركه من جبَّار قصمه الله، ومن ابتغى الهدى من غيره أضلَّه الله وهو حبل الله المتين . وهو الذكر الحكيم وهو الصراط لمستقيم هو الذي لا تزيغ به الأهواء، ولا تلتبس به الألسنة، ولا تشبع منه العلماء، ولا يخلق عن كثرة الردّ، ولا تنقضي عجائبه، هو الذي لم تنته الجن إذ سمعته حتى قالوا: {إنا سمعنا قرآناً عجبا يهدي إلى الرشد فآمنا به}، من قال به صدق، ومن عمل به أُجِر، ومن حكم به عدل، ومن دعا إليه هدي إلى صراط مستقيم].

    قال محمدٌ رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم:
    [يأتي على الناس زمان لا تطاق المعيشة فيهم إلا بالمعصية حتى يكذب الرجل ويحلف فإذا كان ذلك الزمان فعليكم بالهرب قيل يا رسول الله وإلى أين المهرب قال إلى الله وإلى كتابه وإلى سُنَّة نبيه‏ الحق].

    قال محمدٌ رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم:
    [ما بال أقوام يشرفون المترفين ويستخفون بالعابدين ويعملون بالقرآن ما وافق أهواءهم، وما خالف تركوه، فعند ذلك يؤمنون ببعض الكتاب ويكفرون ببعض يسعون فيما يدرك بغير سعي من القدر والمقدور والأجل المكتوب والرزق المقسوم، ولا يسعون فيما لا يدرك إلا بالسعي من الجزاء الموفور والسعي المشكور والتجارة التي لا تبور‏].

    قال محمدٌ رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم:
    [من اتَّبع كتاب الله هداه الله من الضلالة، ووقاه سوء الحساب يوم القيامة، وذلك أن الله يقول‏:‏ {‏فَمَنْ اتَّبَعَ هُدايَ فَلا يَضِلّ ولا يَشْقَى‏}].

    قال محمدٌ رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم:
    [يا حذيفة عليك بكتاب الله فتعلمه واتّبع ما فيه‏].

    قال محمدٌ رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم:
    [مهما أوتيتم من كتاب الله فالعمل به لا عذر لأحد في تركه، فإن لم يكن في كتاب الله فسُنَّة مني ماضية].

    قال محمدٌ رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم:
    [ما هذه الكتب التي يبلغني أنكم تكتبونها، أكتاب مع كتاب الله‏؟‏ يوشك أن يغضب الله لكتابه].

    قال محمدٌ رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم:
    [يا أيها الناس، ماهذا الكتاب الذي تكتبون‏:‏ أكتاب مع كتاب الله‏؟‏ يوشك أن يغضب الله لكتابه قالوا يا رسول الله فكيف بالمؤمنين والمؤمنات يومئذ‏؟‏ قال‏:‏ من أراه الله به خيراً أبقى الله في قلبه لا إله إلا الله‏].

    قال محمدٌ رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم:
    [لا تكتبوا عني إلا القرآن، فمن كتب عني غير القرآن فليمحه، وحدثوا عن بني إسرائيل ولا حرج ومن كذب عليَّ فليتبوأ مقعده من النار].

    قال محمدٌ رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم:
    [لا تسألوا أهل الكتاب عن شيء فإني أخاف أن يخبروكم بالصدق فتكذبوهم أو يخبروكم بالكذب فتصدقوهم، عليكم بالقرآن فإن فيه نبأ من قبلكم وخبر ما بعدكم وفصل ما بينكم‏].

    قال محمدٌ رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم:
    [لا تسألوا أهل الكتاب عن شيء فإنهم لن يهدوكم وقد ضلوا، إما أن تصدقوا بباطل وتكذبوا بحق، وإلا لو كان موسى حيَّاً بين أظهركم ما حلَّ له إلا أن يتبعني‏]. صدق محمد رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم.

    ويا معشر الباحثين عن الحقّ فهل وجدتم اختلاف شيء بين بيان محمدٍ رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم وبين بيان الإمام المهديّ ناصر مُحمد اليماني للقرآن من ذات القرآن؟ فلا حجّة لكم على المهديّ المنتظَر ناصر محمد اليماني بعد إذا حاجَجْتكم بالبيان الحقّ للقرآن من ذات القرآن ثم بالبيان الحقّ من عند الرحمن على لسان محمدٍ رسول الله في السّنة المُهداة فلم تجدوها تختلف مع بيان ناصر محمد اليماني للقرآن ومن حاجّني الآن بما خالف لمحكم كتاب الله وبما خالف لمحكم سنة البيان على لسان محمدٍ رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم فاشهدوا عليه بالكفر والإعراض عن كتاب الله وسنّة رسوله الحقّ وعصى الله ورسوله والمهديّ المنتظَر الحقّ من ربه سواء كان من أهل السُّنة أو من الشيعة أو من أي المذاهب والفرق وما بعد الحقّ إلا الضلال، وسلامٌ على المُرسلين، والحمدً لله ربّ العالمين..

    ونبدأ بالحوار في عقيدة بعث الإمام المهديّ الذي له تنتظرون، فهل أنتم من يصطفيه ويختاره ويبتعثه أم الله؟ وجعل الله المهديّ المنتظَر خليفة الله في الارض قائداً لكم للجهاد في سبيل الله، وإماماً هادياً إلى الصراط المُستقيم ويزيده الله بسطةً على كافة عُلمائكم بالحقّ، وأفتيكم بالحقّ والحقَّ أقول حقيق لا أقول على الله إلا الحقّ:
    إنّ اصطفاء خليفة الله لا ينبغي للإنس والجنّ والملائكة التدخل في شأنه أو المُعارضة فيه، وأمر اصطفاء خليفة الله في الأرض يختصّ به الله مالك الملك الذي يؤتي ملكه من يشاء فيزيد خليفته الذي اصطفاه عليكم بسطةً في العلم على كافة من استخلف عليهم ليجعل الله ذلك بُرهان الخلافة والإمامة والقيادة لعلكم تتقون فلنحتكم إلى الله في كتاب الله وسنّة رسوله الحقّ إن كنتم مؤمنين.

    وأنا الإمام المهديّ الحقّ من الرحمن أجادلكم أولاً من القرآن العظيم فإذا لم أجد ضالّتي فيه فمن ثمّ أذهب إلى السّنة المحمديّة صلى الله عليه وآله وسلم، فتعال لأعلِّمك ناموس اصطفاء الخليفة بأنّ شأنه يختصّ به الله وحده لا شريك له ولا يُشرك في حُكمه أحداً، وما ينبغي لعباده أن يصطفوا خليفة الله من دونه سُبحانه! وهو أعلمُ حيث يجعل رسالته وهو العزيز الحكيم، فإذا اصطفى الله خليفته من عباده أصدر الأمر إلى عباده أجمعين بطاعته. وقال الله تعالى:
    {وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً قَالُوا أَتَجْعَلُ فِيهَا مَن يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِكُ الدِّمَاءَ وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ قَالَ إِنِّي أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ} صدق الله العظيم [البقرة:٣٠].

    فانظر أيها الباحثُ عن الحقّ لردّ الله الواحدُ القهار على ملائكته المُقربين الذين أبدوا لهم رأياً آخر في اصطفاء خليفة الرحمن، فانظر إلى ردّ الله عليهم:
    {قَالَ إِنِّي أَعْلَمُ مَا لا تَعْلَمُونَ}، فإذا كان ملائكة الرحمن ينقصهم العلم الواسع في اصطفاء خليفة ربهم، فكيف يصطفون خليفة الله الشيعة الاثني عشر من دونه! فإذا كان لا يحقّ لملائكة الرحمن الرأي في اصطفاء خليفة ربّهم فكيف يحقّ لمن هم من دونهم، ومن ثم بيَّن الله لملائكته بُرهان الخلافة لمن اصطفاه الله أنه يزيده بسطةً في العلم عليهم. وقال الله تعالى: {وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلَائِكَةِ فَقَالَ أَنبِئُونِي بِأَسْمَاءِ هَٰؤُلَاءِ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ ﴿٣١﴾ قَالُوا سُبْحَانَكَ لَا عِلْمَ لَنَا إِلَّا مَا عَلَّمْتَنَا ۖ إِنَّكَ أَنتَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ ﴿٣٢﴾ قَالَ يَا آدَمُ أَنبِئْهُم بِأَسْمَائِهِمْ ۖ فَلَمَّا أَنبَأَهُم بِأَسْمَائِهِمْ قَالَ أَلَمْ أَقُل لَّكُمْ إِنِّي أَعْلَمُ غَيْبَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَأَعْلَمُ مَا تُبْدُونَ وَمَا كُنتُمْ تَكْتُمُونَ ﴿٣٣﴾} صدق الله العظيم [البقرة].

    ويا معشر الشيعة الاثني عشر، هل أنتم أعلم أم الله الواحد القهار؟ أفلا ترون ردّ الله على ملائكته بالتكذيب أنّهم أعلمُ من ربِّهم ويرون من اصطفاه سوف يفسد في الأرض ويسفك الدماء وكأنهم أعلمُ من الله؟ ولذلك قال الله تعالى لهم:
    {أَنبِئُونِي بِأَسْمَاء هَـؤُلاء إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ} لأنهم ليسُوا أعلم من ربِّهم في اصطفاء الخليفة، ولذلك كان ردّاً عليهم قاسياً من الله: {أَنبِئُونِي بِأَسْمَاء هَـؤُلاء إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ}، ومن ثمّ أدرك الملائكة أنّهم تجاوزوا حدودهم في شأن اصطفاء خليفة الله، وربّهم أعلمُ منهم ولذلك سبّحوا لربّهم من أن يكونوا أعلم منهُ سُبحانه، لذلك {قَالُوا سُبْحَانَكَ لَا عِلْمَ لَنَا إِلَّا مَا عَلَّمْتَنَا إِنَّكَ أَنْتَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ}، فتدبّر المقطع كاملاً تجد أنّ شأن اصطفاء الخليفة يختصّ به من يعلم الغيب في السماوات والأرض ويعلمُ ما تبدون وما كنتم تكتمون. وقال الله تعالى: {وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلَائِكَةِ فَقَالَ أَنبِئُونِي بِأَسْمَاءِ هَٰؤُلَاءِ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ ﴿٣١﴾ قَالُوا سُبْحَانَكَ لَا عِلْمَ لَنَا إِلَّا مَا عَلَّمْتَنَا ۖ إِنَّكَ أَنتَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ ﴿٣٢﴾ قَالَ يَا آدَمُ أَنبِئْهُم بِأَسْمَائِهِمْ ۖ فَلَمَّا أَنبَأَهُم بِأَسْمَائِهِمْ قَالَ أَلَمْ أَقُل لَّكُمْ إِنِّي أَعْلَمُ غَيْبَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَأَعْلَمُ مَا تُبْدُونَ وَمَا كُنتُمْ تَكْتُمُونَ ﴿٣٣﴾} صدق الله العظيم [البقرة].

    ونستنبط من هذه الآيات أحكاماً عدةً في ناموس الخلافة في الكتاب كالتالي:
    1- إنّ شأن اصطفاء خليفة الله يختصّ به مالك المُلك الذي يؤتي مُلكه من يشاء والله واسعٌ عليم.
    2- إن اصطفاء الخليفة لا يحقّ حتى لملائكة الرحمن المُقربين التدخل فيه، فليسوا هم أعلمُ من الله وهو أعلمُ حيث يجعلُ علم رسالته.
    3- نجد أنّ الله علَّم ملائكته بالبرهان لمن اصطفاه الله خليفة أنه يزيده بسطةً في العلم على من استخلفه عليهم ليجعله مُعلماً لهم العلم، ولذلك قال الله تعالى: {أَنبِئُونِي بِأَسْمَاء هَـؤُلاء إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ قَالُوا سُبْحَانَكَ لَا عِلْمَ لَنَا إِلَّا مَا عَلَّمْتَنَا إِنَّكَ أَنْتَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ قَالَ يَا آدَمُ أَنْبِئْهُمْ بِأَسْمَائِهِمْ} صدق الله العظيم.

    فتبيَّن لنا أنّ آدم زاده الله بسطةً في العلم على الملائكة برغم أنّ الملائكة عُلماء، ولكنّ الله زاد آدم بسطةً في العلم عليهم ليجعل ذلك بُرهان الاصطفاء لكي تعلموا خليفة الله الذي اصطفى عليكم بأنّكم تجدوا أنّ الله قد زاده بسطةً في العلم عليكم، وشأن الخلافة كذلك لا يتدخل فيه أنبياء الله ورسله، فكذلك لا يحقّ لهم أن يصطفوا خليفة الله من بعدهم من دونه تعالى، فانظر لخليفة الله طالوت، فهل نبيُّهم هو من اصطفى طالوت عليهم قائداً وإماماً وملكاً؟ بل الله الذي اصطفاه وزاده بسطةً في العلم عليهم الذي يؤتي مُلكه من يشاء والله واسعٌ عليم. وقال الله تعالى:
    {وَقَالَ لَهُمْ نَبِيُّهُمْ إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَكُمْ طَالُوتَ مَلِكًا قَالُوا أَنَّىٰ يَكُونُ لَهُ الْمُلْكُ عَلَيْنَا وَنَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْكِ مِنْهُ وَلَمْ يُؤْتَ سَعَةً مِّنَ الْمَالِ قَالَ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاهُ عَلَيْكُمْ وَزاده بسطةً فِي الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ وَاللَّهُ يُؤْتِي مُلْكَهُ مَن يَشَاءُ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ} صدق الله العظيم [البقرة:٢٤٧].

    ويا معشر الشيعة والسُّنة، قال الله تعالى:
    {وَقَالُوا لَوْلَا نُزِّلَ هَٰذَا الْقُرْآنُ عَلَىٰ رَجُلٍ مِّنَ الْقَرْيَتَيْنِ عَظِيمٍ ﴿٣١﴾ أَهُمْ يَقْسِمُونَ رَحْمَتَ رَبِّكَ ۚ نَحْنُ قَسَمْنَا بَيْنَهُم مَّعِيشَتَهُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا ۚ وَرَفَعْنَا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجَاتٍ} صدق الله العظيم [الزخرف:31-32].

    وكذلك أنتم يا معشر الشيعة والسُّنة ءأنتم من يُقسم رحمة الله فتصطفوا من تشاءون ونسيتم قول الله تعالى:
    {قَالَ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاهُ عَلَيْكُمْ وَزاده بسطةً فِي الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ وَاللَّهُ يُؤْتِي مُلْكَهُ مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ}، أفلا تتقون؟ فأما السُنَّة فحرَّموا على خليفة الله أن يُعرِّفهم بنفسه وقالوا إنّ المهديّ المنتظَر لا يعلمُ أنّه المهديّ المنتظَر وأنّهم هم من يعلمُ أنّهُ الإمام المهديّ المنتظَر فيُعرِّفونه على شأنه في المُسلمين أنّه الإمام المهديّ شرط أن يُنكر أنّه الإمام المهديّ مبعوثٌ من ربّ العالمين! ومن ثم يزدادون إصراراً على الباطل: "بل أنت الإمام المهديّ ولكنك لا تعلم أنك الإمام المهديّ"، فيجبرونه على البيعة كرهاً وهو من الصاغرين برغم أنّهم يعلمون أنّ الإمام المهديّ يبتعثه الله إليهم على اختلافٍ بين علماء الأمّة وتفرقةٍ ليحكم بينهم فيما كانوا فيه يختلفون فيوحّد صفّهم ويلُم شملهم ويجبر كسرهم من بعد أن تفرقوا وفشلوا وذهبت ريحهم كما هو حال المُسلمين اليوم، وبرغم الأحاديث النّبويّة الحقّ التي تفتي أهل السُّنة أنَّ الله هو من يبعث الإمام المهديّ إليهم. وقال محمد رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم: [أبشّركم بالمهديّ يُبعث في أمّتي على اختلاف من الناس، وزلازل، فيملأ الأرض قسطاً وعدلاً كما ملئت جوراً وظلماً، يرضى عنه ساكن السماء وساكن الأرض، يقسم المال صفاحاً]، وليس صِحاحاً كما يزعمون بل صِفاحاً أي يحثو جُنيهات الذهب للناس حثواً بصفحتي يداه كما يحثو أحدكم القمح حثواً بصفحتي يداه، فهل ترونه يعدّ كم حبةٍ في الحثوة الواحدة؟ صدق عليه الصلاة والسلام. ويحدث بعد أن يؤتيني الله المُلك بإذن الله مالك الملك الذي يؤتي مُلكه من يشاء ويرزق من يشاء بغير حساب.

    فكيف أنكم تعتقدون يا معشر السنة أنّ الله يبعث المهديّ في أمّة محمد صلى الله عليه وآله وسلم ومن ثم تُحرِّمون عليه أن يقول لكم يا أمّة مُحمد صلى الله عليه وآله وسلم إني الإمام المهديّ ابتعثني الله إليكم لأحكم بينكم بالعدل وأقول فصل وما هو بالهزل فأطيعوا أمري وإن عصيتم أظهرني الله عليكم ببأسٍ شديدٍ من لدنه في ليلةٍ وأنتم صاغرين فتقولون ربنا اكشف عناّ العذاب إنَّا مؤمنون..

    وأما الشيعة وما أدراك ما الشيعة! فقد ابتعثوا الإمام المهديّ قبل قدره المقدور في الكتاب المسطور وآتوه الحُكم صبياً؛ ألا والله لا يأتيهم مهديّهم الذي له ينتظرون لو انتظروا له خمسين مليون سنة حتى يجعلوا الأحجار عنباً والماء ذهباً ذلك لأنه ما أنزل الله به من سُلطان لا في كتابٍ الله ولا سنّة رسوله الحقّ.

    ويا معشر الشيعة الاثني عشر، إنّي أنا المهديّ المنتظَر الإمام الثاني عشر من آل البيت المُطهّر من ذُرية الإمام الحُسين بن علي بن أبي طالب رضي الله عنه وأرضاه ولم تلدني أمي في يكلاء مسقط رأسها قبل قدري المقدور في الكتاب المسطور وكان أمر الله قدراً مقدوراً، وجئت على قدٍر يا موسى.

    ويا معشر الشيعة الاثني عشر، لقد ظهر البدر وصار وسط السماء ولكنكم لا تُبصرون فكيف يُبصرُ البدر وسط السماء من كان في سردابٍ مُظلم؟ وكلا ولن تبصروا البدر حتى تكفروا بأسطورة سرداب سامراء، أما إذا أبيتم إلا المكوث في ُظلمات السرداب فلن تؤمنوا بصاحب علم الكتاب ولن تروا البدر حين يظهر في السماء، فكيف يرى البدر في السماء من كان في سردابٍ مُظلم حتى مجيء كوكب العذاب كوكب سقر ليلة يسبق الليل النهار لطلوع الشمس من مغربها ليلة النصر والظهور للمهديّ المنتظَر من الله الواحدُ القهار الذي ابتعثه بالحقّ، فإن أبيتم أظهرني الله عليكم في ليلةٍ واحدة وأنتم صاغرون ليلة النصر والظهور للمهديّ المنتظَر على كافة البشر ليلة مرور الكوكب العاشر سقر نار الله الكُبرى اللواحةُ للبشر من عصرٍ إلى آخر، وجئتكم أنا وكوكب النار على قدرٍ في الكتاب المُسطور فيأتيكم في موعده المُقرر في نهاية عصر الحوار من قبل الظهور حتى إذا كذَّبتم أظهرني الله به على كافة البشر في ليلةٍ يسبق الليل النهار، وقد أدركت الشمس القمر نذيراً للبشر لمن شاء منكم أن يتقدم فيُصدّق بالبيان الحقّ للذِّكر أو يتأخر فيهلكه الله بكوكب النار سقر سنتها شهرٌ من شهور السنة الكونيّة، وطول السَّنة الكونيّة خمسين ألف سنةٍ بحساب أيامكم وسنينكم وساعاتكم ودقائقكم وثوانيكم بمعنى أنّ اثني عشر دورة فلكيّة لكوكب سقر يعدل خمسين ألف سنةٍ. تصديقاً لقول الله تعالى:
    {سَأَلَ سَائِلٌ بِعَذَابٍ وَاقِعٍ ﴿١﴾ لِّلْكَافِرِينَ لَيْسَ لَهُ دَافِعٌ ﴿٢﴾ مِّنَ اللَّهِ ذِي الْمَعَارِجِ ﴿٣﴾ تَعْرُجُ الْمَلَائِكَةُ وَالرُّوحُ إِلَيْهِ فِي يَوْمٍ كَانَ مِقْدَارُهُ خَمْسِينَ أَلْفَ سَنَةٍ ﴿٤﴾ فَاصْبِرْ صَبْرًا جَمِيلًا ﴿٥﴾ إِنَّهُمْ يَرَوْنَهُ بَعِيدًا ﴿٦﴾ وَنَرَاهُ قَرِيبًا ﴿٧﴾ يَوْمَ تَكُونُ السَّمَاءُ كَالْمُهْلِ ﴿٨﴾ وَتَكُونُ الْجِبَالُ كَالْعِهْنِ ﴿٩﴾ وَلَا يَسْأَلُ حَمِيمٌ حَمِيمًا ﴿١٠﴾ يُبَصَّرُونَهُمْ ۚ يَوَدُّ الْمُجْرِمُ لَوْ يَفْتَدِي مِنْ عَذَابِ يَوْمِئِذٍ بِبَنِيهِ ﴿١١﴾ وَصَاحِبَتِهِ وَأَخِيهِ ﴿١٢﴾ وَفَصِيلَتِهِ الَّتِي تُؤْوِيهِ ﴿١٣﴾ وَمَن فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا ثُمَّ يُنجِيهِ ﴿١٤﴾ كَلَّا ۖ إِنَّهَا لَظَىٰ ﴿١٥﴾ نَزَّاعَةً لِّلشَّوَىٰ ﴿١٦﴾ تَدْعُو مَنْ أَدْبَرَ وَتَوَلَّىٰ ﴿١٧﴾ وَجَمَعَ فَأَوْعَىٰ ﴿١٨﴾} صدق الله العظيم [المعارج].

    وأنتم تعلمون البيان الحقّ لقول الله تعالى:
    {سَأَلَ سَائِلٌ بِعَذَابٍ وَاقِعٍ (1) لِلْكَافِرينَ لَيْسَ لَهُ دَافِعٌ(2)}، وتجدون دعوتهم في قول الله تعالى: {وَإِذْ قَالُوا اللَّهُمَّ إِن كَانَ هَٰذَا هُوَ الْحَقَّ مِنْ عِندِكَ فَأَمْطِرْ عَلَيْنَا حِجَارَةً مِّنَ السَّمَاءِ أَوِ ائْتِنَا بِعَذَابٍ أَلِيمٍ} صدق الله العظيم [الأنفال:٣٢].

    فلا تلمُني أخي الكريم على طول الإجابة للسؤال الأول وقل ربّ زدني علماً، فأجبناك وزدناك لعلك تخشى.

    الجواب على سؤالك الثاني:
    اقتباس المشاركة :
    السؤال الثاني
    ذكرت في أحد ردودك في منتديات أخرى بأن الشيعه ينتظرون مهديهم في السرداب حتى أصبحوا في ظلام
    وقلت كذلك السنه أخذوا بأحاديث اليهود وسؤالي ماهي أحاديث السنه التي أخذوها من اليهود .
    وخا صةً انا سُني فيهمني أن أعرف؟
    انتهى الاقتباس
    الجواب: أرى بأني قد أجبتك على كثيرٍ منه في إجابة السؤال الأول بتدخل الشيعة والسُّنة في اصطفاء خليفة الله وتجاوزوا حدودهم في التدخل في شؤون ربهم، واصطفى الشيعة محمد الحسن العسكري وأتوه الحُكم صبياً وجعلوه يختفي في سردابٍ سامراء إلى أجل مُسمّى ثم يخرج ويتمشى فيظهر لبعض منهم، وإنهم لكاذبون جميع الذين زعموا أنّهم التقوا بالإمام المهديّ ولا أعلمُ بأئمة بعدد أئمة آل البيت إلا اثني عشر إماماً.

    وأقسمُ بالله ربّ العالمين الذي أتمّ كُل شيءٍ خلقه ثم هدى أنّي اجتمعت بهم جميعاً في الرؤيا الحقّ التي تُخصني ليلة عرَّفني محمد رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم على شأني وأفتاني بالبرهان لي وللأمّة جميعاً بآية التصديق على الواقع الحقيقي أنه العلم فلا يجادلني عالِمٌ من القرآن إلا غلبته بالحقّ إن كان يريد الحقّ حتى لا يجدوا في صدرهم حرجاً مما قضيت بينهم بالحقّ ويُسلموا تسليماً، وإذا كان ناصر محمد اليماني هو الإمام المهديّ الحقّ الذي اصطفاه الله بالحقّ فلا بُد لمن ابتعثني بالحقّ أن يزيدني بسطةً في العلم بالحقّ على كافة علماء الأمّة جميعاً من المُسلمين والنصارى واليهود فجعلني الله مُهيمناً عليهم جميعاً بالبيان الحقّ للقرآن العظيم.

    وقد رأيت أحدَ عشرَ إماماً ونحن في غرفةٍ واحدةٍ يتوسطها عمودٌ كأعمدة المساجد الإسمنتيّة، فأما عشرة من الأئمة فكانوا دائرة من حولي وأنا كنت في مركز الدائرة فنظرت إلى وجوههم فرأيتها تتلألأ نوراً ولكني لم أعرف أحداً منهم، ومن ثم سألتُهم وقلتُ: دُلّوني على الإمام علي بن أبي طالب، فاستأخر رجلٌ كان أمامي خطوةً للوراء ثم خطوةً إلى الجنب ثم أشار بيده إلى رجلٍ كان واقفاً خارج الدائرة، وقال لي ذلك الإمام علي بن أبي طالب، ومن ثم خرجتُ من الفتحة التي فتحها لي في الدائرة وانطلقتُ نحو الإمام علي بن أبي طالب وأمسكتُه بيديّ الاثنتين من يده اليسرى وقلت: له دُلّني على مُحمدٍ رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم، فأخذني عدة خطوات إلى رجلٍ كان جالساً على الأرض ومتكئاً إلى العمود وسط الغرفة التي نحن فيها، فإذا هو محمدٌ رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم، ومن ثمّ جثمت بجانبه وجعلت وجهي في عنقه وقبّلت حبيبي في الله ما شاء الله عدد من القبلات، ومن ثم جلستُ بين يديه وهو من أفتاني بالحقّ في شأني.

    ومن افترى على محمد رسول الله في الحُلم فكأنما افترى عليه في العلم فليتبوأ مقعداً في قعر نار جهنم حتى ولو كانت الرؤيا تخصُّ صاحبها، غير أنّ محمداً رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم قد علَّمكم بالبرهان أنّه لن يجادلني أحدٌ من القرآن إلا غلبته بالحقّ، ومن ثم بقي معي؛ هل أنا الإمام المهديّ أم اليماني الذي يقوله الشيعة؟ ومن ثم أفتاني محمدٌ رسول الله عدة مرات وهو لوحده
    بأني الإمام المهديّ شاهد القرآن من عند الرحمن، ولا داعي لتفصيل الرؤيا لكم وبيني وبينكم هو كتاب الله وسنة رسوله، فلا وحيٌ جديد ولا دين جديد بل أدعوكم للرجوع إلى كتاب الله وسنّة رسوله الحقّ ونفي الطائفيّة والمذهبيّة جميعاً فأجعلكم أمّةً واحدةً على منهاج النبوّة الأولى فأعيدكم إلى ما كان عليه مُحمد رسول الله والذين معه قلباً وقالباً وكانوا على نهج كتاب الله وسنّة رسوله الحقّ ومستمسكين بكتاب الله والسُّنة الحقّ. تصديقاً لقول الله تعالى: {أَفَأَنتَ تُسْمِعُ الصُّمَّ أَوْ تَهْدِي الْعُمْيَ وَمَن كَانَ فِي ضَلَالٍ مُّبِينٍ ﴿٤٠﴾ فَإِمَّا نَذْهَبَنَّ بِكَ فَإِنَّا مِنْهُم مُّنتَقِمُونَ ﴿٤١﴾ أَوْ نُرِيَنَّكَ الَّذِي وَعَدْنَاهُمْ فَإِنَّا عَلَيْهِم مُّقْتَدِرُونَ ﴿٤٢﴾ فَاسْتَمْسِكْ بِالَّذِي أُوحِيَ إِلَيْكَ ۖ إِنَّكَ عَلَىٰ صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ ﴿٤٣﴾ وَإِنَّهُ لَذِكْرٌ لَّكَ وَلِقَوْمِكَ ۖ وَسَوْفَ تُسْأَلُونَ ﴿٤٤﴾} صدق الله العظيم [الزخرف].

    وأما الأحاديث غير الحقّ التي يستفسر عنها الباحث عن الحقّ لدى أهل السُّنة فأجيبك بالحقّ، وأقول: عليكم أولاً أن تعترفوا بالحقّ في كتاب الله وسنّة رسوله الحقّ بالفتوى الحق أنّ مُحكم القرآن هو المرجع لما اختلف فيه عُلماء الحديث، فإذا اتّفقنا صار الأمر والحُكم هيناً جداً وعلينا يسيراً بإذن الله، ومن ثم أستطيع أن أدافع عن سنة محمد رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم وأنفي كافة البدع والمُحدثات اليهوديّة، ومن ثم أعيدكم إلى منهاج النبوّة الأولى.

    و يا معشر السُّنة والشيعة المُختلفين أفتيكم بالحقّ أنكم على الباطل جميعاً، وجعل الله بينكم ما بين اليهود والنصارى من العدواة والبغضاء:
    {وَقَالَتِ الْيَهُودُ لَيْسَتِ النَّصَارَىٰ عَلَىٰ شَيْءٍ وَقَالَتِ النَّصَارَىٰ لَيْسَتِ الْيَهُودُ عَلَىٰ شَيْءٍ وَهُمْ يَتْلُونَ الْكِتَابَ كَذَٰلِكَ قَالَ الَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ مِثْلَ قَوْلِهِمْ فَاللَّهُ يَحْكُمُ بَيْنَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فِيمَا كَانُوا فِيهِ يَخْتَلِفُونَ} صدق الله العظيم [البقرة:١١٣].

    وكذلك قالت الشيعة ليست أهل السُّنة على شيءٍ وكذلك قال أهل السُّنة ليست الشيعة على شيء، ألا وإن الشيعة والسُّنة هم المقصودون بقول الله تعالى:
    {كَذَٰلِكَ قَالَ الَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ مِثْلَ قَوْلِهِمْ فَاللَّهُ يَحْكُمُ بَيْنَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فِيمَا كَانُوا فِيهِ يَخْتَلِفُونَ} صدق الله العظيم [البقرة:١١٣].

    و يا معشر السُّنة والشيعة، ما كان للحقّ أن يتّبع أهواءكم ولا أهواء الفِرق الأخرى، وأقسمُ بالذي رفع السماء بلا عمد؛ الله الأحد لم يلد ولم يولد ولم يكن له كفواً أحد لو اجتمع كافة عُلماء المُسلمين واليهود والنصارى في طاولة الحوار العالميّة للاحتكام إلى القرآن العظيم في جميع ما كانوا فيه يختلفون لألجمتهم أجمعين بسُلطان العلم حتى لا يُعرض عن الحقّ إلا من علِم علْم اليقين أنّ ناصر محمد اليماني هو حقاً الإمام المهديّ الحقّ المبعوث من ربّ العالمين ثم يعرض عن الحقّ لأنهم للحقّ كارهون؛ أولئك من شياطين البشر ألدّ أعداء الله والمهديّ المنتظَر الداعي بالبيان الحقّ للذِّكر، وإنْ أخرسَ لساني أحدُ علماء الأمّة من القرآن، فقد أصبح ناصر محمد اليماني كذاباً أشراً وليس الإمام المهديّ المنتظَر؛ ألا والله الذي لا إله إلا هو ولا معبودَ سواه لولا أنّي رأيت حتى كلمة المنتظَر لما أضفتها حتى لا أقول على الله ما لم أعلم، ولكان قلت الإمام المهديّ وحسبي ذلك، ولكن الله أراني حتى كلمة المنتظَر (المهديّ المنتظَر)، ولكن الرؤيا تخصُّ صاحبها وما جئت أحاجكم بالرؤيا إذاً لفسدت الأرض من جرَّاء الرؤيا ومن كثرة الافتراء، ولا يُبنى على الرؤيا حُكمٌ شرعيٌّ للأّمّة وإنّما الرؤيا تخصُّ صاحبها وبيني وبينكم هو كتاب الله وسنّة رسوله الحقّ إن كنتم مؤمنين، ولم يجعلني الله مُبتدعاً بل مُتبعاً لكتاب الله وسنّة رسوله الحقّ الذي جاءكم به النبي الأميّ، ولذلك واطأ اسمه في اسم المهديّ المنتظَر ناصر محمد اليماني وجعل الله موضع التواطؤ للاسم مُحمد في اسمي في اسم أبي وذلك لكي يجعل في اسمي خبري وراية أمري، ولو لم يفترِ الشيعة والسُّنة باسم المهديّ لكان المفترون قليلاً لشخصيّة المهديّ المنتظَر، ولكن بسبب استعجالكم على الاسم فتنتم قوماً كثيراً ففي كُل جيل تجدونهم عدداً كبيراً على مستوى العالمين بسبب وسوسة الشياطين لهم بغير الحقّ، حتى إذا جاءكم الإمام المهديّ الحقّ من ربكم فتقولوا هذا شيء تعوّدنا عليه، فاذهب لطبيب نفسي وتعالج فلديك مسّ شيطانٍ رجيمٍ، وبذلك المكر نجحت الشياطين في صدكم عن اتّباع الحقّ من ربّكم حتى يعذبكم عذاباً نكراً.

    ويا قوم، إنما أعظكم بواحدةٍ وهي إن كان ناصر محمد اليماني مثله كمثل المهديين المُفترين الذين اعترتهم مسوس الشياطين فُسرعان ما يُلجم ناصرَ محمد اليماني أقل علماءُ الأمّة علماً فيحرقوا كرته في موقعه ويتبيّن للباحثين عن الحقّ أنه كذّابٌ أشِرٌ وليس المهديّ المنتظَر، أفلا تتقون أم إنكم قوم لا تفرقون بين الحمير والبعير؟

    ويا معشر عُلماء المذاهب، لا يفتنكم الشيطان عن الحقّ من ربكم فتجعلوا لله عليكم سُلطاناً فيعذبكم بكوكب العذاب القادم، ولربما يأتي في حكمي لبعض المسائل بينكم فتجدوه مُصدقاً لهذه المسألة لدى أهل السُّنة كمثل حُكمي في الحديث الحق:
    [تركت فيكم ما إن تمستكم به فلن تضلوا بعدي أبدا كتاب الله وسنتي فإنهم لا يفترقان] صدق محمد رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم، ومعنى قوله لا يفترقان أي لا يختلفان وما خالفهم فهو باطل.

    وإذا سخط علينا الشيعة نظراً لإنكار حديثهم:
    [كتاب الله وعترتي آل بيتي] وأبوا الاتّباع حتى أتّبعَ ما لديهم فقد نالوا بسخطٍ من الله وغضبٍ عليهم وأعدَّ لهم عذاباً مُهيناً، ولا ولن يتبع الحقُّ أهواءهم.
    وكذلك أهل السُّنة حين يأتي حُكمٌ في مسألة العقيدة في رؤية الله وأحكم أنّ الحقّ مع الشيعة في عقيدة رؤية الله جهرةً، ومن ثم يسخط علينا أهل السُّنة ويأبوا اتِّباعي حتى أتبع أهواءهم! فقد نالوا بسخط من الله وغضب عليهم وأعدًّ لهم عذاباً مُهيناً.

    ويا معشر الشيعة والسُّنة وكافة المذاهب والفرق والمختلفين، إنما جعلني الله حكماً بينكم بالحقّ فيما كنتم فيه تختلفون وآتيكم بالحكم الفصل بينكم من كتاب الله ثم من سنّة رسوله الحقّ فتجدون حكم الله في القرآن والسُّنة حكماً واحداً تلقَّاه محمد رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم من لدُن حكيمٍ عليمٍ، ولستُ أنتمي للشيعة الاثني عشر ولا لأهل السُّنة ولا لأيٍّ من المذاهب والفرق الذين فرّقوا دينهم شيعاً وكُلّ حزبٍ بما لديهم فرحون.
    وأما مذهب آبائي فأبي مذهبه شافعي سُنيّ، وأمّا والدتي فمذهبها زيدي، ولم أتّبع أبي ولم أتّبع والدتي، ولم أتّبع أحداً من علماء الأمّة جميعاً؛ بل اتَّبعت جدّي وحبيبي محمد رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم. تصديقاً لقول الله تعالى:
    {قُلْ إِن كُنتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ} صدق الله العظيم [آل‌ عمران:٣١].

    وبما أنّ السّنة من عند الله كما القرآن من عند الله فلم أجد محمداً رسولَ الله صلى الله عليه وآله وسلم كان مُستمسكاً بالسنة وحدها ويذر القرآن واتخذ القرآن مهجوراً لأنه يعلم أنّ القرآن حجّة الله عليه وعلى أمّته، وإذا استمسكوا بالسّنة وحدها فإنّهم سوف يستمسكوا بالحقّ والباطل المُفترى نظراً لأنّ السنة لم يعدكم الله بحفظها من التحريف، ولكن الذي يدافع عن السُّنة النّبويّة هو القرآن العظيم في آياته المُحكمات تجدون فيهنَّ الدفاع عن سنة محمد رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم، فتنفي كُلّ بدعةٍ وتكشف كُلّ ضلالةٍ، وجعل الله مُحكم القرآن العظيم كالحارس الذي لا ينام ذلك لأنّ الآيات المُحكمات يحرسنَ السُّنة النّبويّة فيخبرنّكم إنّ ذلك الحديث الفلاني موضوعٌ مختلفٌ معناه جملةً وتفصيلاً، فيشهدن بالحقّ عليكم يوم الدين لئن اتَّخذتم محكم القرآن مهجوراً فلم تتدبروه كما أمركم الله بالتدبر في آياته وفي سنة نبيّه لتعلموا الباطل المدسوس في السُّنة النّبويّة؛ ذلك إن كنتم تؤمنون بكتاب الله وسنّة رسوله الحقّ.

    أما إذا كنتم تريدون أن تستمسكوا بالسنة وحدها بغض النظر لما يخالف القرآن وتقولوا حسبنا السُّنة النّبويّة، فإذا جاءت آية موافقة لما لديكم في السنة فعند ذلك تحاجوا الناس بكتاب الله وسنة رسوله ولكن حين تأتي آية مُخالفة لما لديكم في السنة فعند ذلك تتخذونه وراء ظهوركم وتقولون لا يعلم تأويله إلا الله وحسبنا السنة المُهداة، فمن ذا الذي ينقذكم إذاً من عذاب الله يا معشر عُلماء السُنَّة لئن فعلتم وفرقتم بين كتاب الله وسنة رسوله؟ ألا والله الذي لا إله إلا هو لا ألومكم على تمسككم بأحاديث لا تُخالف لمحكم القرآن العظيم حتى ولو لم يوجد لها بُرهانٌ واحدٌ في القرآن فإني الإمام المهديّ آخذ بالحديث النّبويّ الذي يتفق مع القرآن أو لا يخالف القرآن في شيءٍ فآخذ به ولو لم يكن له بُرهانٌ واحدٌ في القرآن فليس شرطاً أن تتفق جميع الأحاديث النّبويّة الحقّ للقرآن العظيم؛ بل المهم أن لا تخالف لمحكم القرآن في شيء، وما خالف لمحكم القرآن فإني أفركه بنعل قدمي لأني أعلمُ علم اليقين أنه لم ينطق به الذي لا ينطق عن الهوى وأنها جاءت إلينا من عند غير الله أي من لدى شيطانٍ رجيمٍ.

    و يا معشر السُّنة والشيعة هل تريدون الحقّ؟ فاعلموا أنّي لا ولن أسعى لرضوانكم أبداً بل أنطق بالحقّ ومن شاء فليؤمن ومن شاء فليكفر ثم يحكم الله بيني وبينه بالحقّ وهو أسرعُ الحاسبين، وسلامٌ على المُرسلين، والحمدُ لله ربّ العالمين..

    ونأتي للجواب على السؤال الثالث:
    اقتباس المشاركة :
    السؤال الثالث
    الرسول صلى الله عليه وسلم اخبرنا عن امور كثيره اخر الزمان ونريد منك شرح هذه الاحاديث واين نحن منها
    الاول ــ متى معركة هيرمجدون ومتى
    الثاني ــ يكاد الفرات ان ينحسر عن كنز من ذهب فهل هو ذهب حقيقي او مقصود البترول
    الثالث ــ هناك حرب تقع قبل هيرمجدون بين الروم المسيح وبين عدوا اخر من غير المسلمين
    فمن هو العدو)
    انتهى الاقتباس
    الجواب بالحقّ:
    لكُل حادثٍ حديث، فهل تريدني أبين أسرار حربي لأعدائي؟ وأكتفي بقول الله تعالى:
    {وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ وَلَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضَىٰ لَهُمْ وَلَيُبَدِّلَنَّهُم مِّن بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا يَعْبُدُونَنِي لَا يُشْرِكُونَ بِي شيئاً وَمَن كَفَرَ بَعْدَ ذَٰلِكَ فَأُولَٰئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ} صدق الله العظيم [النور:٥٥]، ثم نجعل الناس أمّةً واحدةً بإذن الله، ومن كفر بعد ذلك واتّبع المسيح الدجال {فَأُوْلَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ}.

    وأكبر حرب في تاريخ البشرية هي بقيادة المهديّ المنتظَر ومعه وزيره المسيح عيسى ابن مريم صلى الله عليه وآله وسلم، وخصمنا هو المسيح الكذاب الذي يريد أن يقول أنّه المسيح عيسى ابن مريم ويقول أنه الله ربّ العالمين، وما كان لابن مريم أن يقول ذلك، ولذلك يُسمّى المسيح الكذاب؛ بل هو الطاغوت الشيطان الرجيم وقبيله من ذرّيات البشر من يأجوج ومأجوج، أباؤهم من شياطين البشر وأمهاتهم من إناث الشياطين، إنهم يرونكم من حيث لا ترونهم وهم في الأرض ذات المشرقين في الحياة الدُنيا وليس الآخرة، وكذلك لدينا سُفراؤه في ظاهر الحياة الدنُيا وأولياؤه المُخلصون من شياطين البشر من اليهود إلا من اتّبع الحقّ ولم تأخذه العزّة بالإثم وأراد أن يتّبع الحقّ فليعلم إنّ الله يغفر الذنوب جميعاً ويقبل التوبة عن عباده، وإن أبوا رحمة الله فهي آخر فرصةً لهم ويمسخ الله من يشاء منهم إلى خنازير كما مسخ الذين من قبلهم إلى قردة. تصديقاً لقول الله تعالى:
    {قُلْ هَلْ أُنَبِّئُكُم بِشَرٍّ مِّن ذَٰلِكَ مَثُوبَةً عِندَ اللَّهِ مَن لَّعَنَهُ اللَّهُ وَغَضِبَ عَلَيْهِ وَجَعَلَ مِنْهُمُ الْقِرَدَةَ وَالْخَنَازِيرَ وَعَبَدَ الطَّاغُوتَ أُولَٰئِكَ شَرٌّ مَّكَانًا وَأَضَلُّ عَن سَوَاءِ السَّبِيلِ} صدق الله العظيم [المائدة:٦٠].

    فأمّا المسخ إلى قردة فقد مضى وانقضى. تصديقاً لقول الله تعالى:
    {فَلَمَّا عَتَوْا عَن مَّا نُهُوا عَنْهُ قُلْنَا لَهُمْ كُونُوا قِرَدَةً خَاسِئِينَ} صدق الله العظيم [الأعراف:١٦٦].

    ومن ثمّ يذكر اليهود المُكذِّبين بالقرآن العظيم ما فعل بأصحابهم لذلك يُحذرهم. وقال الله تعالى:
    {وَلَقَدْ عَلِمْتُمُ الَّذِينَ اعْتَدَوْا مِنكُمْ فِي السَّبْتِ فَقُلْنَا لَهُمْ كُونُوا قِرَدَةً خَاسِئِينَ} صدق الله العظيم [البقرة:٦٥].

    ومن ثم يحذّر الكفار بالقرآن وعدم اتِّباعه فصدر تحذير لطائفة من أهل الكتاب بالتهديد بالمسخ. وقال الله تعالى:
    {يَا أَيُّهَا الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ آمِنُوا بِمَا نَزَّلْنَا مُصَدِّقًا لِّمَا مَعَكُم مِّن قَبْلِ أَن نَّطْمِسَ وُجُوهًا فَنَرُدَّهَا عَلَىٰ أَدْبَارِهَا أَوْ نَلْعَنَهُمْ كَمَا لَعَنَّا أَصْحَابَ السَّبْتِ وَكَانَ أَمْرُ اللَّهِ مَفْعُولًا} صدق الله العظيم [النساء:٤٧].

    ومن ثم نأتي للإجابة عن السؤال الرابع:
    اقتباس المشاركة :
    السؤال الرابع
    هناك احديث عن اسم الله الاعضم
    فقيل انه في اية الكرسي
    وقيل في سورة الاخلاص
    وقيل في بسم الله الرحمن الرحيم
    وقيل ايضا عن الرسول صلى الله عليه وسلم هي في دعوة يونس علي السلام
    لا اله الا انت سبحانك اني كنت من الظالمين.
    انتهى الاقتباس
    أخي الكريم قال الله تعالى: {قُلِ ادْعُوا اللَّهَ أَوِ ادْعُوا الرَّحْمَنَ أَيًّا مَا تَدْعُوا فَلَهُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى} صدق الله العظيم [الإسراء:١١٠].

    فلا يجوز التفريق بين أسماء الله ولا يوجد هناك اسم أعظم من اسم، وجميعها لواحدٍ أحد، وإنما يوصف الاسم الأعظم بالأعظم لأنه حقيقة رضوان نفسه تعالى على عباده فيجدون رضوان نفس الله نعيماً في أنفسهم طمأنينة وسكينة وراحة بال في قلوبهم انعكاساً لرضوان الله عليهم ومن علم بذلك سوف يشهد بالحقّ أنّ نعيم رضوان نفس الله على عبده نعيمٌ أكبر من نعيم الدُنيا والآخرة. تصديقاً لقول الله تعالى:
    {وَعَدَ اللهُ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا وَمَسَاكِنَ طَيِّبَةً فِي جَنَّاتِ عَدْنٍ وَرِضْوَانٌ مِنَ اللهِ أَكْبَرُ ذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ} صدق الله العظيم [التوبة:72].

    ويوجد اسم الله الأعظم في هذه الآية، وهو قول الله تعالى:
    {وَرِضْوَانٌ مِنَ اللهِ أَكْبَرُ ذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ} صدق الله العظيم؛ أي نعيمٌ أعظمُ من نعيم الجنة، ولذلك يُوصف بالأعظم؛ أي نعيمٌ نفسيٌّ أعظم من نعيم الجنة الماديّة، وتلك حقيقة اسم الله الأعظم وهو( النعيم الأعظم)؛ أي نعيمٌ أعظمُ من نعيم الجنة وليس أعظم من أسماء الله الأخرى، فلا فرق بين أسماء الله سبحانه وتعالى علوَّا كبيرا، وعن ذلك سوف تُسألون لأنه الهدف من خلقكم وألهاكم عنه التكاثر في الحياة الدنيا لتسألن يومئذ عن النعيم وهو الهدف من خلقكم لتعبدوا نعيم رضوانه عليكم سبحانه وتعالى علوَّا كبيراً.

    ومن ثم نأتي للإجابة عن السؤال الخامس:
    اقتباس المشاركة :
    السؤال الخامس:
    الآيه الكونيه التي ذكرتها ليست دليل على انك المهديّ وربما دليل ان يوجد مهديّ اخر
    وكونك انت اخبرت عنها قبل حدوثها فهذه من علم الفلك وليست معجزه
    اما عن قبور قوم عاد وانها في الربع الخالي فهذه رأيتها قبل 8 سنوات واكتشفت من قبل ولست انت التي اكتشفتها وانا يأجوج ومأجوج وانهم في داخل االارض وان الارض مجوفه فهذا ليس دليل محسوس
    لان ليس بمقدوري ان اذهب للقطب الجنوبي او الشمالي لكي اتأكد والصور ليست دليل قاطع
    فالصور انت اخذتها من الاقمار الصناعيه والتي سبقوك في اكتشافها.
    انتهى الاقتباس
    الجواب بالحقّ:
    أقول لك اتقِ الله ولا تصدّ عن الحقّ وهل أتيتُكم بالبرهان من كتب علماء الفلك؛ بل كتاب الله الذي نزل قبل علمكم بأكثر من 1430 عاماً لكي أثبت حقيقة هذا القرآن للعالمين أنّ مُحمداً رسول الله تلقّاه من لدن حكيمٍ عليمٍ، ولذلك أحاجّهم بما أحاطهم الله من العلم لأنّ الله قد أنزل ذلك العلم في القرآن العظيم قبل أن يحيطوا بعلمه ليتبيّن لهم أنّه الحقّ بالعلم والمنطق على الواقع الحقيقي.

    ونأتي للإجابة عن السؤال السادس:
    اقتباس المشاركة :
    السؤال السادس
    في الاحاديث التي تتحدث عن المهديّ كثيره منها
    ان مبايعته بين الركن والمقام وليس في اليمن
    كذلك يبايع وهو كاره)
    انتهى الاقتباس
    الجواب:
    اسمع أخي الكريم، اعلم أنّ الحوار للمهديّ المنتظَر يأتي من قبل الظهور، ومن بعد التصديق أظهر للمُبايعة لعلماء الأمّة عند البيت العتيق، ولا تزالون في عصر الحوار من قبل الظهور فلم نظهر بعدُ بل من بعد التصديق أظهر لكم عند البيت العتيق إن شاء الله.

    وسلامٌ على المُرسلين، والحمدُ لله ربّ العالمين..
    الإمام المهديّ ناصر محمد اليماني.
    ــــــــــــــــــ
    اضغط هنا لقراءة البيان المقتبس..



  2. افتراضي یادآوری یک گفتگوی قدیمی که بین من و یکی از علمای اهل سنت چند سال قبل انجام شده بود

    الإمام ناصر محمد اليماني
    07 - شعبان - 1441 هـ
    31 - 03 - 2020 مـ
    ۱۳-فروردین-۱۳۹۹ه.ش.
    09:19 صباحاً
    ( بحسب التقويم الرسمي لأمّ القرى )

    ___________

    [ لمتابعة رابط المشاركة الأصلية للبيان ]
    https://nasser-alyamani.org/showthread.php?p=325655


    یادآوری یک گفتگوی قدیمی که بین من و یکی از علمای اهل سنت چند سال قبل انجام شده بود که در آن پاسخ‌های قانع‌کننده‌ای به بسیاری از سؤالاتی آمده است که برای حق‌جویان عالم مطرح است و دستور می‌دهیم آن را در تمام قسمت‌هایی که به مفتیان کشورهای اسلامی و عربی اختصاص داده شده؛ بگذارید...

    اقتباس المشاركة 325776 من موضوع فتواهای امام ناصر محمد يمانی و پاسخ به سؤالات اهل سنت ..

    فتواهای امام ناصر محمد يمانی و پاسخ به سؤالات اهل سنت ..

    بسم الله الرحمن الرحيم، والصلاة والسلام على خاتم الأنبياء والمُرسلين والتابعين للحقّ إلى يوم الدين:
    سؤال اول:
    اقتباس المشاركة :
    علمای اهل سنت؛ یعنی علمای مذاهب چهارگانه‌ی آنها با هم اختلاف دارند؛ اما هیچ یک از آنان ادعا نكرده كه از همه‌ی مردم داناتر است و مهدی منتظر است؛ لذا اختلاف میان آنها وارد است و حتی در خود اسلام مذاهب وجود دارد. توضیح و تحلیل شما چیست؟
    انتهى الاقتباس

    جواب به سؤال اول:
    برادر حق‌جو؛ ما عهد تو در مورد اینکه تنها و تنها به دنبال حق هستی را باور کردیم و حال این جواب حق است و سزوار نیست جز حق به خداوند نسبت دهم و -تنها- حق شایسته پیروی است. در مورد سخنت که گفتی هیچ یک از علمای مذاهب چهارگانه نگفته‌اند که مهدی منتظر هستند؛ به حق چنین فتوا می‌دهم: چون قادر نیستند با علم و برهان ثابت کنند امام مهدی هستند. چون اگر یکی از آنان امام مهدی حق بود، می‌توانست در موارد اختلافاتشان حکمیت کند و حکم خود را از کتاب خدا بیاورد تا در سینه‌شان نسبت به قضاوت حقی که میانشان شده؛ حرجی احساس نکنند و کاملاً تسلیم آن گردند و سپس مذاهب و فرقه‌ها را یکی کرده و آنها را در مسیر و منهاج نبوت حق و کتاب خدا و سنت حق رسولش گرد هم آورد و بعد از حق، فقط گمراهی است. چرا که امام مهدی رهبر و مَلِک امت است؛ اگر وی واقعاً کسی باشد که خداوند به عنوان خلیفه‌ی مردم برگزیده و او را مَلِک و امام قرار داده باشد تا در میانشان عادلانه حکم کرده و سخنش بیهوده و هزل نباشد بلکه حرف آخر و فیصله دهنده را بر زبان آورد. لذا باید خداوند با برهان برگزیده‌ بودنش، او را یاری کند و این برهان عطا کردن دانشی فراتر از دانش تمام علمای امت است؛ همان طور که خداوند ملک طالوت را برگزید و او را رهبر و امام و مَلِک بنی اسراییل قرار داد. خداوند تعالی می‌فرماید:
    {وَقَالَ لَهُمْ نَبِيُّهُمْ إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَكُمْ طَالُوتَ مَلِكًا قَالُوا أَنَّىٰ يَكُونُ لَهُ الْمُلْكُ عَلَيْنَا وَنَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْكِ مِنْهُ وَلَمْ يُؤْتَ سَعَةً مِّنَ الْمَالِ قَالَ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاهُ عَلَيْكُمْ وَزاده بسطةً فِي الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ وَاللَّهُ يُؤْتِي مُلْكَهُ مَن يَشَاءُ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ} صدق الله العظيم [البقرة:٢٤٧].
    ای جماعت علمای امت و گروه‌‌های مختلف پیروانشان! اگر شما هنوز در مسیر هدایت قرار داشتید، زمان مقدر برای من و دوران ظهورم فرا نمی رسید، آیا می‌دانید امام مهدی در چه دوره‌ای برانگیخته می‌شود؟ در امت آخر الزمان، در دورانی که اسلام تنها مانند یک ملیت شده که به آن منسوب هستید و تنها اسمی از آن باقی مانده است و انسان از شرّ دست و زبان کسی که نام مسلمان را دارد در امان نیست. مسلمان کسی است که مردم از شرّ دست و زبانش در امان باشند. افراد قویشان به ضعیفان ظلم می‌کنند و از اسلام تنها نامش برایشان مانده و از قرآن تنها نوشتارش در دستانشان است در حالی که به حجت اینکه تأویل آن را تنها خدا می‌داند؛ قرآن را مهجور و رها کرده‌اند! همانا که مقصود خداوند آیات متشابه قرآن است. ولی آنها از آیات محکم و واضح و بینه؛ از آیات ام الکتاب رو می‌گردانند و پیرو متشابه می‌شوند؛ آیات محکمی که تنها کسانی از آنها رومی‌گردانند که قلبشان از حق تنگ و ناخشنود است.
    و اما سنت محمدی؛ سنت را بدعت و بدعت را سنت می‌بینند؛ یعنی مطالب حقّ آن را باطل دانسته و احادیث باطل مجعول را که مخالف محکمات قرآن هستند؛ حق می‌دانند! علمای امت از راه حق دور شده و سپس امتشان را هم گمراه کرده‌اند تا جایی که از اسلام تنها نام آن باقی مانده ولی به آن عمل نمی‌کنند و از قرآن تنها نوشتار در دستانشان است ولی مهجور رهایش کرده‌اند. و اگر بخواهند آن را یاد بگیرند؛ یادگیریشان بدون تدبر است و تنها به روش خواندن و تلفظ آن و مخارج حروف و ... اهمیت می‌دهند و موضوع اساسی که همان تدبر در معنی کلمات قرآن عظیم است را رها می‌کنند. تا جایی که علمای مسلمین از راه راست- صراط مستقیم- خارج شده و امتشان را نیز از این راه خارج کرده‌اند و بر اساس مبانی دینی با هم رفتار نمی‌کنند و کافران در تعاملات میان یک‌دیگر؛ از آنان عادل‌تر شده‌اند. و حتی مسلمانان پندها و تذکرهای آن را فراموش کرده و علمایشان گمراه شده و امتشان را گمراه کرده‌اند؛ امت آخر الزمانی که در دوران آنها خورشید از مغرب طلوع خواهد کرد. و آنگاه خداوند امام مهدی را به سویشان می‌فرستد تا آنان را هدایت کند و به راه راست بازگردانده شوند یعنی مسیر و منهاج اولیه نوبت. او آنها را به حکمیت براساس کتاب خدا و سنت حق رسول- که مخالف محکمات قرآن عظیم نباشد- دعوت می‌کند. اما علما از او روگردانده و حاضر نمی‌شوند بر اساس آیات محکم قرآن حکمیت شود؛ چون برخلاف احادیث و روایات باطلی خواهد بود که پیرو آن هستند؛ احادیث مجعولی که بر خلاف آیات محکم قرآن عظیم بوده و از نزد خدا نیامده‌اند. آنها با وجود آگاهی از اینکه این احادیث مخالف آیات محکم قرآن هستند؛ از آن پیروی می‌کنند. آنها از کتاب خدا و سنت حقّ رسولش روگردانند و حق را باطل دیده و باطل را حق می‌دانند. اینها بدترین علما -ازهمه‌ی مذاهب- در میان علمای امت محمد صلى الله عليه وآله وسلم هستند. مَثَل آنها مانند علمای یهود و نصاری است که به چیزی متمسک هستند که از نزد خدا نیامده، بلکه از جانب شیطان رجیم طاغوت آمده است. و از جمله‌ی آنها علمای امروزین و امتشان است؛ و امت آنها آخرین امت اسلام در دوران گفتگوی مهدی منتظر؛ قبل از طلوع خورشید از مغرب است. علمای این امت و پیروانشان؛ همان کسانی هستند که محمدٌ رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم در موردشان فرموده است:
    [سيأتي زمان علي أمتي يحبون خمسا وينسون خمسا، يحبون الدنيا وينسون الآخرة، ويحبون المال وينسون الحساب، ويحبون الخلق وينسون الخالق، ويحبون الذنوب وينسون التوبة، ويحبون القصور وينسون القبور‏. قالوا : وسيأتي هذا الزمان يا رسول الله؟ قال : بل سيأتي أعظمُ منه، قالوا : وما هو؟ قال : لا يأمرون بالمعروف ولا ينهون عن المُنكر. قالو : وسيأتي هذا الزمان يا رسول الله على أمة محمد؟ قال : بل سيأتي أعظمُ منه . قالوا : وما هو؟ قال : يرون الحق باطلاً والباطل حقاً] صدق عليه الصلاة والسلام.
    [ زمانی برای امت من فرا می‌رسد که پنج چیز را دوست داشته و پنج چیز را فراموش می‌کنند. دنیا را دوست داشته و آخرت را فراموش می‌کنند. مال و اموال را دوست داشته و -روز- حساب را از یاد می‌برند. مخلوق را دوست داشته و خالق را فراموش می‌کنند. گناهان را دوست داشته و و توبه را فراموش می‌کنند. قصرها را دوست داشته و قبرها را فراموش می‌کنند. گفتند: یا رسول الله! واقعاً چنین زمانی فرا خواهد رسید؟ فرمود: بله و بزرگ‌تر از آن خواهد آمد؟ گفتند؟ آن چیست؟ فرمود: امر به معروف و نهی از منکر نمی‌کنند. گفتند: یا رسول الله؛ آیا چنین روزگاری برای امت محمد فرا خواهد رسید؟ فرمود: از این بزرگ‌تر هم خواهد آمد. گفتند: آن چیست؟ فرمود: حق را باطل و باطل را حق می‌بینند]
    و محمدٌ رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم در موردشان فرموده است:
    [سيأتي زمان على أمتي لا يبقى من القرآن إلا رسمه، ولا من الإسلام إلا اسمه يسمون به، و هم أبعد الناس منه، مساجدهم عامرة، وهي خراب من الهدى، فقهاء ذلك الزمان شر فقهاء تحت ظل السماء، منهم خرجت الفتنة، وإليهم تعود].
    [ بر امتم زمانی می رسد که از قرآن جز رسمش و از اسلام جز اسمش باقی نمی ماند، خود را به آن می خوانند ولی آنها دورترین امت از آن هستند، مسجدهای آنها آباد و مزین، ولی خالی از هدایتند. فقهای آن زمان بدترین فقهایی هستند که آسمان بر آنها سایه افکنده، فتنه از آنها خارج می شود و به آنها باز می گردد]
    و رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم فرموده است:
    [يأتي على الناس زمان بطونهم آلهتهم ونساؤهم قبلتهم، ودنانيرهم دينهم، وشرفهم متاعهم، لا يبقى من الإيمان إلا اسمه، ومن الإسلام إلا رسمه، ولا من القرآن إلا درسه، مساجدهم معمورة، وقلوبهم خراب من الهدى، علماؤهم أشر خلق الله على وجه الأرض . حينئذ ابتلاهم الله بأربع خصال: جور من السلطان، وقحط من الزمان، وظلم من الولاة والحكام، فتعجب الصحابة وقالوا : يا رسول الله أيعبدون الأصنام؟ قال : نعم، كل درهم عندهم صنم].
    [زمانى براى مردم فرا رسد که شکمهاشان خدایانشان است و زنانشان قبله آنان و دینارهایشان دینشان؛و شرف و افتخارشان کالاهایشان است. از ایمان فقط نامى و از اسلام تنها نشانى و از قرآن فقط درسى باقى می ‏ماند ساختمان مساجدشان آباد و قلبهایشان از هدایت خراب و ویران است.علمای شان بدترین مردمان روى زمینند. در این هنگام خداوند آنان را به چهار خصلت آزمایش و مبتلا می کند، ستم سلطان و قحطى دوران و ظلم والیان و حکمرانان و قاضیان.پس صحابه تعجّب کردند و گفتند: اى رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله! آیا آنان بتها را می‌پرستند فرمود: آرى، هر درهمى نزد آنان بتی است]

    و رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم فرموده است:
    [سيأتي على أمتي زمان تخبث فيه سرائرهم، و تحسن فيه علانيتهم، طمعاً في الدنيا، لا يريدون به ما عند الله عز وجل، يكون أمرهم رياء، لا يخالطه خوف، يعمهم الله منه بعقاب، فيدعونه دعاء الغريق فلا يستجاب لهم].
    [به زودی زمانی بر امت من می آید که درون هایشان پلید است و ظاهرشان را نیکو می سازند و انگیزه شان در این ظاهرسازی طمع دنیاست، نه کسب آنچه که نزد خداوند عزوجل است. کارشان ریایی است و خوفی (از خدا) با وجود آنها آمیخته نیست. خداوند کیفری از خود را شامل حال همه آنها می کند و آنها او را مانند دعای غریق می خوانند، اما دعایشان به اجابت نمی رسد.]

    و رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم فرموده است:
    [يأتي على الناس زمان وجوههم وجوه الآدميين، وقلوبهم قلوب الشياطين، كأمثال الذئاب الضواري، سفّاكون للدماء، لا يتناهون عن منكر فعلوه، إن تابعتهم ارتابوك، وإن حدثتهم كذّبوك، وإِن تواريت عنهم اغتابوك، السُّنة فيهم بدعة، والبدعة فيهم سُنة، والحليم بينهم غادر، والغادر بينهم حليم، والمؤمن فيما بينهم مستضعف، والفاسق فيما بينهم مشرّف، صبيانهم عارم، ونساؤهم شاطر، وشيخهم لا يأمر بالمعروف ولا ينهى عن المنكر، الالتجاء إليهم خزي، والاعتزاز بهم ذل، وطلب ما في أيديهم فقر، فعند ذلك يحرمهم الله قطر السماء في أوانه، وينزّله في غير أوانه، يسلط عليهم شرارهم فيسومونهم سوء العذاب] صدق مُحمد رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم.
    [
    زمانى براى مردم فرا رسد که صورت‌هایشان به شکل‏ آدمى است و قلب‌هایشان قلب‌هاى شیطانى است همچون گرگ‌هاى گرسنه خونریزند، از انجام کارهاى منکر دست برنمى‏‌دارند اگر از آنان پیروى کنى به تو شک می‌کنند و اگر با آنان سخن گویى تو را تکذیب کنند و اگر از آنان غائب شوى تو را غیبت کنند.سنّت در میان آنان بدعت است و بدعت، سنّت. صبور و حلیم نزد ایشان حیله‏ گر و خائن است و خائن نزد ایشان حلیم و صبور، مؤمن در میان آنان مستضعف است و بدکار، بلند مرتبه است، جوانانشان شرورند و زنانشان خبیث و بدجنس و پیرشان امر به معروف و نهى از منکر نمى‏ کند.پناه بردن به آنان خوارى است و تکیه کردن به آنان ذلت و زارى است. و طلب کردن از آنچه در دستانشان است فقر و نادارى است. به همین جهت، خداوند بارش آسمان را در زمان مناسب بر ایشان حرام کرده و در زمان غیر مناسب باران مى‏ بارد و بدترینشان را بر ایشان مسلّط گرداند تا عذابى سخت بر آنان وارد سازند].
    ای علمای امت! به خداوند واحد قهار که دیده‌ها را درک می‌کند، ولی چشمی قادر به درک او نیست؛ قسم می‌خورم؛ به خداوندی که جن را از شراره‌ی آتش و انسان را از خاک سفالین‌گون آفریده؛ که من امام مهدی حق پروردگارتان هستم و خداوند مرا به سوی شما فرستاده تا شما و علمایتان را به سوی کتاب خدا و سنت حقّ رسولش هدایت کنم. سزاوار نیست جز حق به خدا و رسولش نسبت دهم و شما را به اموری فرمان دهم که خداوند ورسولش فرمان نداده باشند و از اموری نهی کنم که خداوند و رسولش شما را از آنها نهی نکرده باشند. خداوند مرا با دینی جدید برنیانگیخته است؛ بلکه برای بازگرداندن شما به کتاب خدا و سنت حقّ رسولش آمده‌ام؛ همان مسیر و منهاج نبوت حقّی که امت اولین بر آن بودند. و از آنجا که من امام مهدی حقّ پروردگارتان هستم؛ سزاوار حق نیست که از امیال و خواست شما پیروی کند. من در پی کسب رضایت شما نبوده و به هیچ وجه هراسی از شما ندارم. حقّ آمده از نزد پروردگار را می‌گویم و هرکس می‌خواهد ایمان بیاورد و هرکس می‌خواهد کافر شود؛ خداوند میان من و او به حق حکم خواهد کرد که او بهترین حاکم است و در طی یک شب با عذاب بسیار شدید از نزد خود؛ مرا بر آنان غالب خواهد کرد در حالی که همگی خوار و ناتوان هستند.
    ای علمای امت؛ همانا که من امامی هستم که بعد از گمراه شدنتان؛ برای هدایت کردنتان آمده است؛ اگر شما در مسیر هدایت بودید؛ زمان مقدر شده برای آمدنم و دوران ظهور من فرا نمی‌رسید.
    ای علمای امت! من قادرم ثابت کنم شما گمراه شده و گمراه کننده‌اید؛ من اهلیت آن را دارم که به حقّ برشما مهیمن گردم، علم را از نزد خداوند علیم و خبیر دریافت می‌کنم و با برهان مبینی که از محکمات قرآن عظیم برایتان می‌آورم؛ -حکم- را آغاز کرده و فتوا می‌دهم که کتاب خدا و سنت حقّ رسولش را رها کرده‌اید و به آنچه که مخالف فرمان خدا در آیات محکم قرآن است تمسک جسته و پیرو فرمان شیطان شده‌اید و آنچه که نمی‌دانید به خدا نسبت دادید. احادیثی که از نزد شیطان رجیم آمده‌اند شما را به فتنه انداخته؛ احادیثی که از نزد خدا و رسولش نیستند؛ بلکه از جانب شیطان و بر زبان اولیایش که به شما گفته‌اند
    "اختلاف امت من رحمت است"! جاری شده است. پس شما پیرو فرمان شیطان شده و از امر خداوند الرحمن که در آیات محکم قرآن عظیم آمده است سرپیچی کردید:
    {أَقِيمُوا الدِّينَ وَلَا تَتَفَرَّقُوا فِيهِ} صدق الله العظيم [الشورى:١٣].
    و هم چنین خداوند، شما علمای مسلمین و پیروانتان را از اینکه مانند اهل کتاب گشته و در دین گروه گروه شوید؛ نهی فرموده است. فرمان صادر شده‌ی خداوند را در آیات محکم کتاب در این فرموده خداوند تعالی پیدا می‌کنید:
    {فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا ۚ فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا ۚ لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ۚ ذَٰلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَٰكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ ﴿٣٠﴾ مُنِيبِينَ إِلَيْهِ وَاتَّقُوهُ وَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَلَا تَكُونُوا مِنَ الْمُشْرِكِينَ ﴿٣١﴾ مِنَ الَّذِينَ فَرَّقُوا دِينَهُمْ وَكَانُوا شِيَعًا ۖ كُلُّ حِزْبٍ بِمَا لَدَيْهِمْ فَرِحُونَ ﴿٣٢﴾} صدق الله العظيم [الروم].
    و هم چنین فرمان صادر شده‌ی خداوند در این کلام:
    {شَرَعَ لَكُم مِّنَ الدِّينِ مَا وَصَّىٰ بِهِ نُوحًا وَالَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ وَمَا وَصَّيْنَا بِهِ إِبْرَاهِيمَ وَمُوسَىٰ وَعِيسَىٰ أَنْ أَقِيمُوا الدِّينَ وَلَا تَتَفَرَّقُوا فِيهِ كَبُرَ عَلَى الْمُشْرِكِينَ مَا تَدْعُوهُمْ إِلَيْهِ اللَّهُ يَجْتَبِي إِلَيْهِ مَن يَشَاءُ وَيَهْدِي إِلَيْهِ مَن يُنِيبُ} صدق الله العظيم [الشورى:١٣].
    و هم چنین در این فرموده:
    {إِنَّ الَّذِينَ فَرَّقُوا دِينَهُمْ وَكَانُوا شِيَعًا لَّسْتَ مِنْهُمْ فِي شَيْءٍ إِنَّمَا أَمْرُهُمْ إِلَى اللَّهِ ثُمَّ يُنَبِّئُهُم بِمَا كَانُوا يَفْعَلُونَ} صدق الله العظيم [الأنعام:١٥٩].
    و هم چنین فرمان صادر شده‌ی خداوند در آیات محکم کتاب در این فرموده:
    {وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَلَا تَفَرَّقُوا وَاذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُم بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا وَكُنتُمْ عَلَىٰ شَفَا حُفْرَةٍ مِّنَ النَّارِ فَأَنقَذَكُم مِّنْهَا كَذَٰلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ} صدق الله العظيم [آل‌ عمران:١٠٣].
    و هم چنین فرمان صادر شده‌ی خداوند در آیات محکم کتاب در این فرموده:
    {وَلَا تَنَازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَتَذْهَبَ رِيحُكُمْ} صدق الله العظيم [الأنفال:٤٦].
    اما علمای مسلمین پراکنده شدند و سپس ناتوان شده و قدرتتان از بین رفت؛ همان طور که امروز وضعتان این است ای علمای مسلمین! و قدرت و عزت به دست دشمنانتان افتاد و آنها به بهانه تروریسم با مسلمانان با قدرت و دشمنی بسیار در حال ستیزه‌اند و رهبرانتان در این امر به آنان کمک کردند و علمایی که مردم را به سوی حق دعوت می‌کنند در حالت ضعف قرار گرفته و می‌ترسند مردم آنها را بربایند در حالی که گناهی نکرده‌اند و این به خاطر کسانی است که به ناحق مردم را می‌کشند و خود را مصلح می‌ نامند ! همانا که آنان مفسدند ولی عالمیان نمی‌دانند. خداوند مرا در زمان مقدر شده در کتاب مسطور برانگیخت تا در تمام موارد اختلافات دینی نه با سخنان هزل و بیهوده؛ بلکه با حکم فیصله دهنده و قطعی، میانتان حکمیت کنم تا به این ترتیب پراکندگی و ناتوانیتان بر طرف شده و صفوفتان یکی گردد و شکستتان جبران گردد و حقّ آمده از نزد پروردگارتان را تصدیق کنید و از شکر گزاران باشید؛ ای امت مهدی منتظر در دوران گفتگو قبل از ظهور....به پروردگار من و شما؛ به خداوند واحد قهار قسم می‌خورم من مهدی منتظر حقّ پروردگارتان هستم. خداوند حجت را در قسم خوردن و یا در اسم من قرار نداده است. بلکه حجت من؛ برتری و بیشتر بودن دانش من نسبت به تمام علمای امت است؛ خداوند در بیان حق قرآن عظیم به من دانش بیشتری عطا فرموده تا بتوانم در تمام موارد اختلاف میان علمای مسلمین حکمیت کرده و حکم حقّ را از آیات محکم قرآن عظیم برایشان استنباط کنم تا بعد از صدور حکم به خاطر قضاوت حقی که از نزد پروردگارشان در میانشان شده، در سینه خود هیچ احساس ناراحتی و حرجی نکرده و به طور کامل تسلیم آن شوند.
    اولین موضوعی که حکم دادن حق را با آن شروع می‌کنیم درباره اختلافات آنها در سنت حقّ نبوی است. گروهی سنت حق محمد رسول الله را رها کرده و تنها به قرآن تمسک جسته‌اند و دو نوبت از نمازهای واجب که ستون دین است را از دست داده و رها کرده‌اند. گروه دیگر به سنت محمد رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم تمسک جسته و قرآن را رها کرده‌اند و احادیث مجعول که با محکمات قرآن عظیم اختلاف دارند؛ باعث گمراهی آنان شده است و گروهی دیگر به دنبال کتاب فاطمه زهرا می‌گردند و در مورد اهل بیت به ناحق مبالغه می‌کنند و گروهی دیگر با علم لدنی به خدا افترا می‌زنند و گروهی دیگر به دنبال بدعت و نوآوری افتاده و جشن میلاد گرفته و در مورد بندگان مقرب خدا و در مورد دینشان به ناحق مبالغه و غلو می‌کنند. همه‌ی شما از نور خارج شده و وارد ظلمات شده‌اید؛ مگر کسی که از حقّی پیروی کند که شما را به سوی منهاج اولیه نبوت-کتاب خدا و سنت حق رسولش- دعوت می‌کند و از کسانی نباشد که به بخش‌هایی از کتاب ایمان داشته و نسبت به بخش‌هایی از کتاب کافر است؛ یا تنها به سنت تمسک جسته و قرآن را مهجور رها کند؛ یا فقط به قرآن تمسک جسته و سنت نبوی حق را رها کند؛ بلکه نسبت به هرچه که در سنت برخلاف آیات محکم قرآن باشد کافر شود و احادیثی که برخلاف محکمات قرآن هستند را پشت سر بیندازد و به قرآن و سنت حقّی که مخالف آیات محکم قرآن نباشد؛ تمسک جوید. اینان، کسانی هستند که در مسیر محمد رسول الله و همراهان ایشان قرار دارند؛ منهاج آنان کتاب خدا و سنت حق نبوی بود؛ کسانی از شما که دعوت حقّ را اجابت کنند؛ در مسیر و منهاج اولیه نبوت بوده و کتاب خداوند و سنت حق رسولش از هم جدا نکرده ومیانشان تفاوت قایل نمی‌شوند. چون هم قرآن از نزد خداوند آمده است و هم سنت حقّ نبوی و رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم این دو را برای شما به جا گذاشته و به شما خبر داده است تا روز قیامت این دو از هم جدا نشده و تفاوتی با هم ندارند(أنهما لا يفترقان فيختلفان إلى يوم الدين) و هرچه در سنت نبوی برخلاف محکمات قرآن بود؛ بدانید از نزد خدا نیست؛ شاید تقوا کنید...
    و من مهدی منتظر حقّ پروردگارتان شهادت می‌دهم لا اله الا الله و شهادت می‌دهم محمداً رسول الله و شهادت می‌دهم قرآن از نزد خداوند آمده است و شهادت می‌دهم سنت نبوی حقّ مانند قرآن از نزد خدا آمده است و شهادت می‌دهم قرآن از تحریف محفوظ است تا خداوند آن را مرجع اختلافات علمای حدیث در سنت نبوی قرار دهد و شهادت می‌دهم خداوند به شما وعده نداده است سنت نبوی را از تحریف حفظ خواهد کرد و برای همین پروردگار، قرآن عظیم را مرجع اختلافات در علم احادیث سنت نبوی قرار داده است و برای خدا به حقّ و یقین شهادت می‌دهم؛ عالمی نیست که با قرآن عظیم با من مجادله کند؛ مگر اینکه او را به حق خاموش سازم تا به صورت کامل تسلیم شود؛ چون نمی‌تواند برهان علمی که به حق از قرآن عظیم برایش آورده شده را انکار کند یا باید بیانی برای قرآن بیاورد که از تفسیر ناصر محمد یمانی درست‌تر بوده و بهترین تأویل برای قرآن تا روزی باشد که مردم در برابر پروردگار جهانیان قرار می‌گیرند و من از صادقانم...هر ادعایی؛ برهان لازم دارد و طناب دروغ کوتاه است و از آنجا که خداوند مرا داور میان تمام علمای مسلمین قرار داده تا به حق میانشان حکم کنم؛ پس سزاوار نیست جز حق به خدا و رسولش نسبت دهم و لذا به حقّ فتوا می‌دهم تا کسی که می‌خواهد پیروی حقّ باشد؛ به کسی تمسک جوید که به کتاب خدا و سنت حقّ رسولش تمسک جسته و به نور قرآن عظیم و سنت حق نبوی اعتصام دارد که - این دو-نور علی نور بوده و راه هدایت مؤمنان است.
    و از آنجایی که من مهدی منتظر حقّ پروردگارتان هستم و خداوند مرا داور و حکم در تمام اختلافات دینی علما قرار داده است؛ با فتوا دادن در مورد سنت نبوی شروع کرده و در اولین گام به حق فتوا می‌دهم که سنت حقّ نبوی از نزد خداوند است؛ همان طور که قرآن از نزد خداست. هم چنین به حقّ فتوا می‌دهم که خداوند به شما وعده نداده که سنت نبوی را از تحریف مصون نگاه خواهد داشت؛ ولی وعده داده که قرآن عظیم را از تحریف حفظ خواهد کرد تا آیات ام الکتاب در قرآن عظیم را مرجع اختلافات شما در سنت نبوی قرار دهد و از آنجایی که فتوا دادم سنّت نبوی مانند قرآن عظیم از نزد خدا آمده است؛ پس بر امام ناصر محمد یمانی واجب شده تا با برهان آشکار از محکمات قرآن عظیم ثابت کند سنت نبوی حق هم مانند قرآن عظیم از نزد خدا آمده است. من به حقّ در مورد حدیث حقّی که از سوی خداوند از زبان رسولش بیان شده است؛ فتوا می‌دهم. ایشان که صلوات و سلام بر او و خاندانش باد، فرموده است:
    [ألا وإني أوتيت القرآن ومثله معه] صدق محمد رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم.
    [ به راستی که به من قرآن و چیزی که مانند آن است؛ داده شده است]
    من نیازی ندارم به دنبال مصدر این حدیث و ثقاتی که حدیث از آنان نقل شده بگردم؛ بلکه سند صحت این حدیث حقّ را مستقیم از آیات محکم قرآن عظیم می‌آورم. محمد رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم فرموده است:
    [ألا وإني أوتيت القرآن ومثله معه]،
    [ به راستی که به من قرآن و چیزی که مانند آن است؛ داده شده است]

    و سند صحت این حدیث حقّ را در آیات محکم قرآن عظیم پیدا می‌کنید. اگر طبق فرمانی که پروردگارتان به شما داده، در قرآن تدبر کنید؛ سند آن را دقیقاً در آیات ۸۱ و ۸۲ سوره نساء پیدا می‌کنید و خداوند تعالی می‌فرماید:
    {مَّن يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ ۖ وَمَن تَوَلَّىٰ فَمَا أَرْسَلْنَاكَ عَلَيْهِمْ حَفِيظًا ﴿٨٠﴾ وَيَقُولُونَ طَاعَةٌ فَإِذَا بَرَزُوا مِنْ عِندِكَ بَيَّتَ طَائِفَةٌ مِّنْهُمْ غَيْرَ الَّذِي تَقُولُ ۖ وَاللَّهُ يَكْتُبُ مَا يُبَيِّتُونَ ۖ فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ وَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ ۚ وَكَفَىٰ بِاللَّهِ وَكِيلًا ﴿٨١﴾ أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ ۚ وَلَوْ كَانَ مِنْ عِندِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِيهِ اخْتِلَافًا كثيراً ﴿٨٢﴾ وَإِذَا جَاءَهُمْ أَمْرٌ مِّنَ الْأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ أَذَاعُوا بِهِ ۖ وَلَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَإِلَىٰ أُولِي الْأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِينَ يَسْتَنبِطُونَهُ مِنْهُمْ ۗ وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ لَاتَّبَعْتُمُ الشَّيْطَانَ إِلَّا قَلِيلًا ﴿٨٣﴾} صدق الله العظيم [النساء].
    پس سند این حدیث حقّ را از این آیات استنباط می‌کنیم که خداوند تعالی می‌فرماید:
    {وَيَقُولُونَ طَاعَةٌ فَإِذَا بَرَزُوا مِنْ عِندِكَ بَيَّتَ طَائِفَةٌ مِّنْهُمْ غَيْرَ الَّذِي تَقُولُ ۖ وَاللَّهُ يَكْتُبُ مَا يُبَيِّتُونَ ۖ فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ وَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ ۚ وَكَفَىٰ بِاللَّهِ وَكِيلًا أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ ۚ وَلَوْ كَانَ مِنْ عِندِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِيهِ اخْتِلَافًا كثيراً﴿٨١﴾} صدق الله العظيم.
    ای اعضای هیئت علمای بزرگ-سعودی- همانا خداوند آنچه که در آیات ۸۱ و ۸۲ سوره نساء آمده است را اساس دعوت مهدی منتظر از تمام علمای مسلمین برای حضور بر سر میز جهانی گفتگوی تمام علمای امت اسلامی- پایگاه امام ناصر محمد یمانی- قرار داده است. شما به هیچ وجه نمی‌توانید آنچه که در این دو آیه آمده است را انکار کنید، مگر اینکه نسبت به کتاب خدا و سنت حقّ رسولش کافر شوید؛ که در این صورت خداوند بین من و شما به حق حکم خواهد کرد که او اسرع الحاسبین است.
    ای اعضای هیئت علمای بزرگ کشور عربستان سعودی و تمام علمای امت اسلامی؛ شما را از تفسیر به رأی و ازتفسیر از روی ظن قرآن عظیم برحذر می‌دارم که ظن کسی را از حق بی‌نیاز نمی‌کند. شما را از اجتهاد قبل از رسیدن به برهان آشکاری که بر اساس علم و دلیل قاطع و روشن به دست آمده باشد، برحذر می‌دارم. چون قرآن کلام خداوند و پروردگار عالمیان است...
    همانا که تفسیر قرآن؛ دقیقاً همان معنی و مقصود خداوند از سخنانش است و اگر شما از روی ظن و با اجتهاد- که کسی را از حق بی‌نیاز نمی‌کند- سخن بگویید و اگر چنین کردید، بدانید از فرمان خدا و رسولش پیروی نکرده و تابع فرمان شیطان رجیم شده‌اید که به مردم امر می‌کند اعمال سوء و فحشا انجام داده و ندانسته به خدا نسبت دهند. خداوند تعالی می‌فرماید:
    {وَلَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ ۚ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُّبِينٌ ﴿١٦٨﴾ إِنَّمَا يَأْمُرُكُم بِالسُّوءِ وَالْفَحْشَاءِ وَأَن تَقُولُوا عَلَى اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ ﴿١٦٩﴾} صدق الله العظيم [البقرة].
    شما می‌دانید خداوند ندانسته به خدا نسبت دادن را بر مؤمنان حرام کرده است؛ این در آیات محکم کتاب خدا و در این فرموده خداوند تعالی آمده است:
    {قُلْ إِنَّمَا حَرَّمَ رَبِّيَ الْفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَمَا بَطَنَ وَالْإِثْمَ وَالْبَغْيَ بِغير الحقّ وَأَن تُشْرِكُوا بِاللَّهِ مَا لَمْ يُنَزِّلْ بِهِ سُلْطَانًا وَأَن تَقُولُوا عَلَى اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ(۳۳)} صدق الله العظيم [الأعراف].
    با وجود احترامی که برای گروهی ازعلمای امت که ندانسته به خدا نسبت نمی‌دهند قایل هستم،
    ولی متأسفانه بسیاری از علمای مسلمین بدون آن که از فکر خود استفاده کنند؛ از چیزهایی پیروی می‌کنند که نسبت به آن آگاهی ندارند؛ آیا این منطقی است و آیا قلبشان از آن مطمئن است؟ آنها مورد سؤال واقع خواهند شد. تصدیق فرموده خداوند تعالی:
    { وَلَا تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ كُلُّ أُولَٰئِكَ كَانَ عَنْهُ مَسْئُولًا ﴿٣٦﴾ } صدق الله العظيم [الإسراء]
    و پیروی از تفاسیر کسانی که قبل از شما ندانسته به خدا نسبت می‌دادند؛ موجب شد تا حتی از بعضی از آیات محکم قرآن عظیم دور و گمراه شوید؛ از جمله این فرموده خداوند تعالی:
    {أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَلَوْ كَانَ مِنْ عِندِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِيهِ اخْتِلَافًا كثيراً} صدق الله العظيم [النساء: ٨٢].
    کسانی که ندانسته به خدا نسبت می‌دهند؛ گفتند خداوند کافران را مورد خطاب قرار داده است که: آیا در قرآن تدبر نمی‌کنند؟ اگر از نزد خدا نبود در آن اختلافات زیادی پیدا می‌کردند! ولی من مفسران را از جدا کردن آیه از دیگر آیات همراهش را برحذر می‌دارم؛ این آیات درست درباره همان موضوع هستند و با این کار؛ آن آیه تنها می ماند تا هر طور که بخواهند تأویلش کنند. اگر قصد تدبر در قرآن را دارید آیه را از آیات همراهش جدا نکنید؛ بلکه تمام آیاتی که پشت سرهم آمده‌اند و در باره یک موضوع هستند؛ درنظر بگیرید تا کلام خدا با بیانی باطل، از موضعش جا بجا و تحریف نشود و حقّ و باطل برایتان روشن گردد و این برای آن است که به شدت خود را ملزم بدانید که ندانسته به خدا نسبت نداده باشید. اگر آیاتی که از یک موضوع معین سخن می‌گویند را بگیریم، متوجه مقصودی که در نفس خدا از آن کلام هست خواهیم شد، تا ندانسته و به ناحق به خداوند نسبتی نداده باشیم. در این مورد مثالی برایتان می‌آورم. خداوند تعالی می‌فرماید:
    {وَيَقُولُونَ طَاعَةٌ فَإِذَا بَرَزُوا مِنْ عِندِكَ بَيَّتَ طَائِفَةٌ مِّنْهُمْ غَيْرَ الَّذِي تَقُولُ ۖ وَاللَّهُ يَكْتُبُ مَا يُبَيِّتُونَ ۖ فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ وَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ ۚ وَكَفَىٰ بِاللَّهِ وَكِيلًا ﴿٨١﴾ أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ ۚ وَلَوْ كَانَ مِنْ عِندِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِيهِ اخْتِلَافًا كثيراً ﴿٨٢﴾} صدق الله العظيم [النساء].
    اگر یکی از مفسران آیه شماره ۸۲ را بگیرد که خداوند تعالی می‌فرماید:
    {أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَلَوْ كَانَ مِنْ عِندِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِيهِ اخْتِلَافًا كثيراً} صدق الله العظيم [النساء: ٨٢].
    و سپس آن را این طور تفسیر کرده و بگوید:" همانا که خداوند کافران را مورد خطاب قرار می‌دهد تا در قران تدبر کنند-تا دریابند- اگر از نزد خدا نبود، در آن اختلاف زیادی پیدا می‌کردند" هر کسی از این تفسیر باخبر شود ذره‌ای به غلط بودن آن شک نمی‌کند؛ با اینکه کلام خدا از موضع مدّ نظر خدا تحریف و شده است. چون در اینجا خداوند کافران را مورد خطاب قرار نداده است؛ بلکه علمای مسلمین مورد خطاب او هستند که اگر می‌خواهند احادیث نبوی که از نزد خدا نیامده‌اند و به دروغ به رسولش نسبت داده شده‌‌اند را کشف کنند؛ بر آنان است که در قرآن تدبر کرده و احادیث وارده را با آیات محکم قرآن عظیم مطابقت دهند و خداوند به آنان می‌آموزد بین احادیثی از سنت نبوی که از نزد خدا نیامده‌اند با آیات محکم قرآن عظیم اختلاف زیادی پیدا خواهند کرد. این دلیل کوبنده‌ای برای اثبات این است که سنت نبوی بدون شک و تردید و به حق از جانب خداوند آمده است؛ همان طور که قرآن از نزد خداست. همانا که خداوند آیات محکم قرآن را مرجع اختلافات شما در احادیث نبوی قرار داده است، چرا که قرآن از تحریف محفوظ است ولی در مورد سنّت، خداوند وعده‌ای برای مصون نگه داشتن آن از تحریف نداده است. پس اگر از خردمندان هستید؛ در هردو آیه تدبر کنید:
    {وَيَقُولُونَ طَاعَةٌ فَإِذَا بَرَزُوا مِنْ عِندِكَ بَيَّتَ طَائِفَةٌ مِّنْهُمْ غَيْرَ الَّذِي تَقُولُ ۖ وَاللَّهُ يَكْتُبُ مَا يُبَيِّتُونَ ۖ فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ وَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ ۚ وَكَفَىٰ بِاللَّهِ وَكِيلًا ﴿٨١﴾ أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ ۚ وَلَوْ كَانَ مِنْ عِندِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِيهِ اخْتِلَافًا كثيراً ﴿٨٢﴾} صدق الله العظيم [النساء].
    در این آیات خداوند به شما خبر می‌دهد در میان مؤمنان؛ گروهی هستند که نزد محمدٍ رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم آمده و اعلان اطاعت از ایشان کرده و گفته‌اند: "شهادت می‌دهیم لا اله الا الله و شهادت می‌دهیم محمد رسول الله است" اما به دروغ! همانا که قصد آنان این است که در ظاهر امر از صحابه رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم به شمار آیند و بتوانند از راویان حدیث گردند و با احادیثی که ایشان- که صلوات و سلام بر او باد- نفرموده‌اند؛ مردم را از راه خداوند باز دارند. خداوند تعالی می‌فرماید:
    {إِذَا جَاءَكَ الْمُنَافِقُونَ قَالُوا نَشْهَدُ إِنَّكَ لَرَسُولُ اللَّهِ ۗ وَاللَّهُ يَعْلَمُ إِنَّكَ لَرَسُولُهُ وَاللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّ الْمُنَافِقِينَ لَكَاذِبُونَ ﴿١﴾ اتَّخَذُوا أَيْمَانَهُمْ جُنَّةً فَصَدُّوا عَن سَبِيلِ اللَّهِ ۚ إِنَّهُمْ سَاءَ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ ﴿٢﴾} صدق الله العظيم [المنافقون].
    سپس خداوند مکر ایشان و مقصود خود از کلامش را برایتان بیان می‌کند:
    {فَصَدُّوا عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ إِنَّهُمْ سَاءَ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ}،
    خداوند به شما خبر می‌دهد روش بازدارندگی آنان با شمشیر نیست؛ بلکه با احادیثی در سنت نبوی است که غیر از فرموده‌های رسول الله علیه الصلاة و السلام هستند. خداوند تعالی می‌فرماید:
    {وَيَقُولُونَ طَاعَةٌ فَإِذَا بَرَزُوا مِنْ عِندِكَ بَيَّتَ طَائِفَةٌ مِّنْهُمْ غَيْرَ الَّذِي تَقُولُ ۖ وَاللَّهُ يَكْتُبُ مَا يُبَيِّتُونَ ۖ فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ وَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ ۚ وَكَفَىٰ بِاللَّهِ وَكِيلًا ﴿٨١﴾ أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ ۚ وَلَوْ كَانَ مِنْ عِندِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِيهِ اخْتِلَافًا كثيراً ﴿٨٢﴾} صدق الله العظيم [النساء].
    در اینجا سند صحت حدیث حقّی آمده است که در اول این بیان ذکر شد:
    محمد رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم فرموده است:
    [ألا وإني أوتيت القرآن ومثله معه]،
    [ به راستی که به من قرآن و چیزی که مانند آن است؛ داده شده است]

    چرا که خداوند علمای امت را مورد خطاب قرار می‌دهد تا حدیث دروغ را به قرآن ارجاع دهند؛ اگر از نزد خدا نباشد بین حدیث و آیات محکم قرآن، اختلاف زیادی پیدا خواهند کرد. ولی من مهدی منتظر حق پروردگارتان؛ منکر سنت محمد رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم نیستم؛ بلکه تمام آنچه که از محمد رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم وارد شده را می‌گیرم؛ چون می‌دانم سنت نبوی مانند قرآن از نزد خداوند تعالی آمده است ولی نسبت به هر روایتی از سنت نبوی که مخالف آیات محکم قرآن عظیم باشد، کافرم چون می‌دانم زمانی که حدیثی بر خلاف محکمات قرآن عظیم باشد؛ جعلی است. البته این بدان معنی نیست که امام ناصر محمد یمانی تنها احادیثی را می‌پذیرد که مطابق قرآن باشند؛ پناه برخدا که از جاهلان باشم. بلکه من تمام احادیث نبوی را حتی اگر برهانی برای آنها در قرآن عظیم نباشد، می‌پذیرم؛ مگر اینکه حدیثی برخلاف آیات محکم قرآن عظیم باشد که در این صورت نسبت به آن حدیث کافرم چون می‌دانم به دروغ از رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم نقل شده است.
    ای اعضای هیئت علمای بزرگ کشور عربستان سعودی و تمام علمای امت اسلامی؛ من از همه‌ی شما دعوت می‌کنم در موارد اختلاف در احادیث سنت، به حکمیت بر اساس آیات محکم قرآن عظیم تن دهید تا احادیث سنت محمدی تصحیح شده -و احادیث حقّ مشخص شوند- و عقایدتان نیز تصحیح گردند و تمام بدعت‌ها و مطالب جدیدی که به دین حنیف اسلام وارد شده نفی گردند و بعد از تفرقه و پراکندگی که درمیانتان روی داده و باعث ناتوانیتان شده است؛ صفوفتان را یکی کرده و شوکتی که از دست داده‌اید را تقویت کنیم و تمام اینها به خاطر مخالفت با فرمان خداوند است که در آیات محکم قرآن صادر شده که در آن به شما درمورد اختلافات هشدار داده شده و از آن نهی شده‌اید و به شما فرمان داده شده در موارد اختلاف در سنت نبوی، بر اساس آیات محکم قرآن حکم کرده و هرحدیث نبوی را که برخلاف محکمات قرآن عظیم یافتید، بدانید از نزد خدا و رسولش نیامده است؛ بلکه از جانب طاغوت-شیطان رجیم – است که به اولیای او از شیاطین جن و انس وحی می‌شود تا با -سخن- باطل در برابر حقّ مجادله کرده و شما را از راه حقّ خارج کنند؛ کما اینکه خداوند شما را از این موضوع باخبر کرده است. اما اگر حدیث روایت شده مخالف محکمات قرآن عظیم نبود؛ به عقلتان مراجعه کنید. هر چه که حق باشد باعث اطمینان قلبیتان می‌شود و عقلتان هم آن را می‌پذیرد؛ مثل حدیث مربوط به مسواک زدن که در قرآن برهانی برای آن نیست ولی عقل آن را پذیرفته و قلب به آن اطمینان پیدا می‌کند. چرا که خداوند به شما فرمان داده از عقل‌هایتان استفاده کنید. تصدیق فرموده خداوند تعالی:
    { وَلَا تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ كُلُّ أُولَٰئِكَ كَانَ عَنْهُ مَسْئُولًا ﴿٣٦﴾ } صدق الله العظيم [الإسراء]
    هم چنین می‌بینید که بیان ناصر محمد یمانی از قرآن؛ مطابق بیان حقّ محمد رسول الله-صلی الله علیه و آله و سلم- در سنت حقّ نبوی است؛ که قبل از اینکه ناصر محمد یمانی برایتان فتوا دهد؛ به شما فتوا داده بود که محکمات قرآن مرجع حل اختلافات شما در احادیث سنت نبوی است. تصدیق احادیث حق محمدٍ رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم در این مورد.
    محمدٌ رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم فرموده است:
    [ألا إني أوتيت القرآن ومثله معه].
    [ به راستی که به من قرآن و چیزی که مانند آن است؛ داده شده است]

    محمدٌ رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم فرموده است:
    [اعرضوا حديثي على الكتاب فما وافقه فهو مني وأنا قلته].
    [ حدیث مرا به کتاب خدا عرضه کنید؛ هرچه که موافق آن بود از من است و من آن را گفته‌ام]

    محمدٌ رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم فرموده است:
    [وإنها ستفشى عني أحاديث فما أتاكم من حديثي فاقرؤوا كتاب الله واعتبروه فما وافق كتاب الله فأنا قلته وما لم يوافق كتاب الله فلم أقله‏].
    [زمانی که حدیثی از جانب من برایتان بیان شد ؛کتاب خداوند را بخوانید و در آن تدبر کنید.اگر با کتاب خداوند موافق بود, من آن را گفته ام و آنچه با کتاب خداوند موافق نباشد را من بیان نکرده ام]
    محمدٌ رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم فرموده است:
    [ستكون عني رواة يروون الحديث فاعرضوه على القرآن فإن وافق القرآن فخذوها وإلا فدعوها].
    [راویان احادیثی را از من نقل خواهند کرد؛ آنها را به قرآن عرضه کنید.اگر با قرآن همسان بودند بپذیرید و درغیر اینصورت کنارشان بگذارید]

    محمدٌ رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم فرموده است:
    [عليكم بكتاب الله وسترجعون إلى قوم يحبون الحديث عني ومن قال عليَّ ما لم أقل فليتبوأ مقعده من النار فمن حفظ شيئاً فليحدث به‏].
    [بر شماست که به کتاب خداوند پای بند باشید ومطمئنا کسانی خواهند آمد که دوست دارند از من چیزی نقل کنند و کس که به من نسبت دروغ بدهد؛ جایگاه و منزلش در آتش است.اگر کسی چیزی را از حفظ داشت(به خاطر داشت) بگوید]

    محمدٌ رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم فرموده است:
    [عليكم بكتاب الله فإنكم سترجعون إلى قوم يشتهون الحديث عني فمن عقل شيئاً فليحدث به ومن افترى عليَّ فليتبوأ مقعداً وبيتاً من جهنم‏].
    [بر شماست که به کتاب خداوند پای بند باشید ومطمئنا کسانی خواهند آمد که دوست دارند از من چیزی نقل کنند اگر کسی چیزی را از حفظ داشت(به خاطر داشت) بگوید و کس که به من نسبت دروغ بدهد؛ جایگاه و منزلش در آتش است]

    محمدٌ رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم فرموده است:
    [ألا إنها ستكون فتنة. قلت : ما المخرج يا رسول الله؟ قال : ( كتاب الله فيه نبأ ما كان قبلكم، وخبر ما بعدكم، حكم ما بينكم ، هو الفصل، ليس بالهزل، من تركه من جبَّار قصمه الله، ومن ابتغى الهدى من غيره أضلَّه الله وهو حبل الله المتين . وهو الذكر الحكيم وهو الصراط لمستقيم هو الذي لا تزيغ به الأهواء، ولا تلتبس به الألسنة، ولا تشبع منه العلماء، ولا يخلق عن كثرة الردّ، ولا تنقضي عجائبه، هو الذي لم تنته الجن إذ سمعته حتى قالوا : {إنا سمعنا قرآناً عجبا يهدي إلى الرشد فآمنا به}، من قال به صدق، ومن عمل به أُجِر، ومن حكم به عدل، ومن دعا إليه هدي إلى صراط مستقيم].
    [بي‌گمان‌ فتنه‌اي‌ در پيش‌ است‌». گفتم‌؛ يا رسول‌الله ! پس‌ راه‌ بيرون‌ رفت‌ از آن‌ فتنه‌ چيست‌؟ فرمودند: «كتاب‌ الله تبارك‌ وتعالي: راه‌ بيرون‌ رفت‌ از آن‌ فتنه‌، كتاب‌ خداي‌ تبارك‌ و تعالي‌ است‌؛ در قرآن‌ خبر پيشينيان‌ شما، خبر پسينيان‌ شما و داوري‌ در ميان‌ شماست‌، قرآن‌ سخني‌ است‌ قاطع و فیصله بخش كه‌ شوخي‌ و بازيچه‌ نيست‌. و عجايب‌ و شگفتي‌هاي‌ آن‌ به‌ پايان ‌نمي‌آيد و قرآن‌ است‌ كه‌ چون‌ جنيان‌ آن‌ را شنيدند، بي‌درنگ‌ گفتند: (ما قرآن‌ عجيبي‌ را شنيديم‌ كه‌ به‌سوي‌ رشد راه‌ مي‌نمايد) « سوره جن‌». و هر كس‌ به‌ قرآن‌ سخن‌ گفت‌، راست‌ گفت‌ و هر كس به آن عمل نمود پاداش گرفت هر كس ‌به‌سوي‌ قرآن‌ دعوت‌ كرد، به‌سوي‌ راه‌ راست‌ هدايت‌ شد»]

    محمدٌ رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم فرموده است:
    [يأتي على الناس زمان لا تطاق المعيشة فيهم إلا بالمعصية حتى يكذب الرجل ويحلف فإذا كان ذلك الزمان فعليكم بالهرب قيل يا رسول الله وإلى أين المهرب قال إلى الله وإلى كتابه وإلى سُنَّة نبيه‏ الحق].
    [دورانی برای مردم می رسد که معیشت آنها بر اساس معصیت است و مرد به دروغ سخن گفته و سوگند می خورد.پس اگر چنین زمانی فرارسید برشماست که بگریزید.سؤال شد ای پیامبر خدا به کجا بگریزیم و ایشان پاسخ دادند به سوی خداوند و کتابش و سنت حق پیامبرش بگریزید]

    محمدٌ رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم فرموده است:
    [ما بال أقوام يشرفون المترفين ويستخفون بالعابدين ويعملون بالقرآن ما وافق أهواءهم، وما خالف تركوه، فعند ذلك يؤمنون ببعض الكتاب ويكفرون ببعض يسعون فيما يدرك بغير سعي من القدر والمقدور والأجل المكتوب والرزق المقسوم، ولا يسعون فيما لا يدرك إلا بالسعي من الجزاء الموفور والسعي المشكور والتجارة التي لا تبور‏].
    [مردم را چه شده است که به مترفان احترام می گذارند و عابدان را حقیر می شمارند و اگر قرآن بر طبق امیالشان باشد به آن عمل می کنند و هرچه بر خلاف خواسته شان باشد فرو می گذارند در آن زمان آنها به قسمتی از کتاب ایمان داشته و به قسمتی از آن کافرند.آنها به دنبال چیزی هستندکه بدون تلاش و بر اساس تقدیرمقدر شده و اجل نوشته شده و رزق تقسیم شده به آنها خواهد رسید ولی به دنبال چیزی که جز با تلاش به دست نخواهد آمد نیستند چیزی که پاداش فراوان تلاشی است که مورد تقدیر و تشکر قرار می گیرد و تجارتی است که در آن زیانی وارد نمی شود]

    محمدٌ رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم فرموده است:
    [من اتَّبع كتاب الله هداه الله من الضلالة، ووقاه سوء الحساب يوم القيامة، وذلك أن الله يقول‏:‏ {‏فَمَنْ اتَّبَعَ هُدايَ فَلا يَضِلّ ولا يَشْقَى‏}].
    [کسی که از کتاب خداوند پیروی کند؛ توسط پروردگار از گمراهی رها شده و هدایت می یابد و از سختی حساب در روز قیامت رهایی می‌یابد و برای همین خداوند می فرماید{کسی که از هدایت من پیروی نماید گمراه نشده و به سختی نمی افتد}]

    محمدٌ رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم فرموده است:
    [يا حذيفة عليك بكتاب الله فتعلمه واتّبع ما فيه‏].
    [ای حذیفه برتوست که کتاب خداوند را بیاموزی و از آنچه که در آن آمده است پیروی کنی]

    محمدٌ رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم فرموده است:
    [مهما أوتيتم من كتاب الله فالعمل به لا عذر لأحد في تركه، فإن لم يكن في كتاب الله فسُنَّة مني ماضية].
    [به هر آنچه که برایتان در کتاب خداوند آمده است باید عمل کنید و هیچ کس بهانه ای برای ترک آن ندارد و اگر در کتاب خداوند نبود سنت من جاری می شود]

    محمدٌ رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم فرموده است:
    [ما هذه الكتب التي يبلغني أنكم تكتبونها، أكتاب مع كتاب الله‏؟‏ يوشك أن يغضب الله لكتابه].
    [این چیز هایی که باخبر شده‌ام آنها را نوشته‌اید چیست؛ آیا با کتاب خداوند کتاب دیگری هست؟ نزدیک است که خداوند برای کتاب خود خشمگین شود]

    محمدٌ رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم فرموده است:
    [يا أيها الناس، ماهذا الكتاب الذي تكتبون‏:‏ أكتاب مع كتاب الله‏؟‏ يوشك أن يغضب الله لكتابه قالوا يا رسول الله فكيف بالمؤمنين والمؤمنات يومئذ‏؟‏ قال‏:‏ من أراه الله به خيراً أبقى الله في قلبه لا إله إلا الله‏].
    [ای مردم این چیزها چیست که می‌نویسید: آیا کتابی با کتاب خداوند (لازم) است؟ نزدیک است که خداوند به خاطر کتابش خشمگین شود. گفتند: ای پیامبرخدا! در آن روز وضع مؤمنان و مؤمنات چگونه است؟ فرمودند خداوند در هر یک از آنان که خیری ببیند در قلبش لا اله الا الله را ثابت می گرداند]

    محمدٌ رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم فرموده است:
    [لا تكتبوا عني إلا القرآن، فمن كتب عني غير القرآن فليمحه، وحدثوا عن بني إسرائيل ولا حرج ومن كذب عليَّ فليتبوأ مقعده من النار].
    [از من مطلبی بجز قرآن ننویسید و هرکس چیزی غیر از قرآن از من نوشته آن را از بین ببرد نقل اخبار بنی اسراییل ایرادی ندارد اما هرکس به من نسبت دروغ بدهد در آتش خواهد بود ]

    محمدٌ رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم فرموده است:
    [لا تسألوا أهل الكتاب عن شيء فإني أخاف أن يخبروكم بالصدق فتكذبوهم أو يخبروكم بالكذب فتصدقوهم، عليكم بالقرآن فإن فيه نبأ من قبلكم وخبر ما بعدكم وفصل ما بينكم‏].
    [از اهل کتاب چیزی نپرسید می ترسم راست بگویند و شما آن را تکذیب کنید و یا دروغ بگویند و شما باور نمایید.پس شما راست به قرآن که از گذشته و آینده خبر می دهد و فصل الخطاب مابین شماست]

    محمدٌ رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم فرموده است:
    [لا تسألوا أهل الكتاب عن شيء فإنهم لن يهدوكم وقد ضلوا، إما أن تصدقوا بباطل وتكذبوا بحق، وإلا لو كان موسى حيَّاً بين أظهركم ما حلَّ له إلا أن يتبعني‏].
    [از اهل کتاب چیزی نپرسیدآنها گمراه شده اند و نمی توانند شما را هدایت کنند مبادا که باطل را پذیرفته و حق را تکذیب کنید .جز این نیست که اگر موسی درمیانتان زنده بود راهی جز پیروی از من نداشت]

    صدق محمد رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم.
    ای جماعت حق‌جویان! آیا اختلافی بین بیان محمد رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم با بیان امام مهدی ناصر محمد یمانی برای قرآن از خود قرآن، پیدا کردید؟ بعد از اینکه با بیان حق قرآن از خود قرآن و سپس بیان حقّ خداوند الرحمن از زبان محمد رسول الله در سنت هدایت‌گر با شما محاجه كردم؛ دیگر حجتی بر علیه مهدی منتظر ناصر محمد یمانی برایتان نمانده است؛ شما اختلافی بین بیان ناصر محمد یمانی از قرآن با سنت هدایت‌گر پیدا نکردید و الآن هرکس با چیزی که مخالف آیات محکم کتاب خداوند و مخالف محکمات سنت بیان از زبان محمدٍ رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم است، با من محاجه کند؛ شهادت می‌دهم که نسبت به کتاب خدا و سنت حق رسولش کافر شده و از آنها روگردانده و در برابر خداوند و رسولش و مهدی منتظر حق پروردگارش عصیان کرده است؛ فرقی ندارد از اهل سنت یا شیعیان باشد یا هر مذهب و فرقه‌ی دیگری و بعد از حق چیزی جز گمراهی نمی‌ماند و سلام علی المرسلین و الحمدلله رب العالمین....
    و گفتگو را با عقیده به برانگیخته شدن امام مهدی که منتظرش هستید، آغاز می‌کنیم. آیا این شما هستید که او را برگزیده و برمی‌انگیزید یا خداوند؟ خداوند مهدی منتظر را خلیفه‌ی خود در زمین و رهبر شما برای جهاد در راه خدا و امامی هدایت‌گر به راه راست-صراط مستقیم- قرار داده است و او را بر تمام علمای شما به حق برتری می‌دهد و به حق به شما فتوا می‌دهم و سزاوار نیست جز حق به خدا نسبت دهم:
    هیچ موجودی از جن و انس گرفته تا ملایکه، حق و شایستگی دخالت در امر انتخاب خلیفه‌ی خدا و معارضه درمورد آن را ندارند. امر برگزیدن خلیفه‌ی خدا در زمین؛ مخصوص به خداوند است؛ خدای مالک الملکی که ملک خود را به هر کس که بخواهد عطا کرده و به خلیفه‌ای که بر شما برگزیده؛ دانش بیشتری نسبت به تمام کسانی که برای خلافت بر آنها گمارده شده؛ عنایت می‌فرماید تا این برهان خلافت و امامت و رهبری او باشد؛ باشد که تقوا کرده و بر اساس فرمان خدا در کتابش و سنت حق رسولش حکمیت کنیم؛ اگر به آن ایمان دارید...
    و من امام مهدی حقّ پروردگار الرحمن در مرحله‌ی اول با قرآن عظیم با شما مجادله می‌کنم و اگر گمشده‌ی خود را در قرآن نیافتم؛ آنگاه به سراغ سنت محمدی صلی الله علیه و آله و سلم می‌روم؛ پس بیا تا قاعده‌ی انتخاب خلیفه را که امری مختص به خداوند یکتا و بی‌شریکی است و در حکمش هیچ شریکی ندارد را به تو بیاموزم. در حدّ بندگان خدا نیست که به جای او خلیفه‌ی خدا را انتخاب کنند؛ سبحان الله! او بهتر می‌داند رسالت خود را در کجا نهد؛ و او عزیز و حکیم است و اگر خداوند از میان بندگانش، خلیفه‌ای را برگزیند؛ به تمام بندگانش فرمان می‌دهد از این خلیفه اطاعت کنند. خداوند تعالی می‌فرماید:
    {وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً قَالُوا أَتَجْعَلُ فِيهَا مَن يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِكُ الدِّمَاءَ وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ قَالَ إِنِّي أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ(۳۰)} صدق الله العظيم [البقرة].
    ای حق‌جو! به پاسخ حقّ خداوند واحد قهار به ملایکه مقرب بنگر که در مورد انتخاب خلیفه‌ خداوند الرحمن نظر دیگری داشتند. بنگر خداوند چه پاسخی به آنان می‌دهد:
    {قَالَ إِنِّي أَعْلَمُ مَا لا تَعْلَمُونَ}
    اگر ملایکه خداوند الرحمن علم كافی برای انتخاب خلیفه‌ی الرحمن را نداشتند؛ چگونه شیعیان اثنی عشری به جای خداوند؛ خلیفه‌ی او را انتخاب می‌کنند! اگر ملایکه‌ خداوند الرحمن حق نظر دادن در مورد انتخاب خلیفه‌ی پروردگار را نداشته باشند؛ چگونه کسانی که پایین‌تر از آنها هستند، می‌توانند چنین حقی داشته باشند. آنگاه خداوند برهان خلافت را برای ملایکه روشن کرد: کسی که خداوند او را به خلافت برمی‌گزیند؛ دانش بیشتری به او عطا می‌نماید. خداوند تعالی می‌فرماید:
    {وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلَائِكَةِ فَقَالَ أَنبِئُونِي بِأَسْمَاءِ هَٰؤُلَاءِ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ ﴿٣١﴾ قَالُوا سُبْحَانَكَ لَا عِلْمَ لَنَا إِلَّا مَا عَلَّمْتَنَا ۖ إِنَّكَ أَنتَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ ﴿٣٢﴾ قَالَ يَا آدَمُ أَنبِئْهُم بِأَسْمَائِهِمْ ۖ فَلَمَّا أَنبَأَهُم بِأَسْمَائِهِمْ قَالَ أَلَمْ أَقُل لَّكُمْ إِنِّي أَعْلَمُ غَيْبَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَأَعْلَمُ مَا تُبْدُونَ وَمَا كُنتُمْ تَكْتُمُونَ ﴿٣٣﴾} صدق الله العظيم [البقرة].
    ای شیعیان اثنی عشری! آیا شما داناترید یا خداوند واحد قهار؟ آیا جواب خداوند به ملایکه را نمی‌بینید که داناتر بودن ملایکه نسبت به خداوند را تکذیب می‌کند؛ آنها می‌دیدند که برگزیده خدا در زمین فساد کرده و خونریزی خواهد کرد؛ انگار که از خدا داناتر بودند ....برای همین خداوند تعالی به آنها می‌گوید:
    {أَنبِئُونِي بِأَسْمَاء هَـؤُلاء إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ}
    چون آنها در امر برگزیدن خلیفه؛ از پروردگارشان داناتر نیستند و برای همین خداوند پاسخ سختی به آنان داد:
    {أَنبِئُونِي بِأَسْمَاء هَـؤُلاء إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ}
    آنگاه ملایکه متوجه شدند در امر انتخاب خلیفه‌ی خدا؛ پا را از حد خود فراتر گذاشته‌اند و پروردگارشان از آنان داناتر است و برای همین تسبیح پروردگار را بجا آوردند که از خداوند سبحان داناتر نیستند. برای همین:
    {قَالُوا سُبْحَانَكَ لَا عِلْمَ لَنَا إِلَّا مَا عَلَّمْتَنَا إِنَّكَ أَنْتَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ}
    به این مقطع کاملا توجه کن؛ خواهی دید که امر انتخاب خلیفه تنها به خداوند اختصاص دارد که از غیب آسمان‌ها و زمین و از آنچه که پنهان و آشکار می‌کنید، باخبر است. خداوند تعالی می‌فرماید:
    {وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلَائِكَةِ فَقَالَ أَنبِئُونِي بِأَسْمَاءِ هَٰؤُلَاءِ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ ﴿٣١﴾ قَالُوا سُبْحَانَكَ لَا عِلْمَ لَنَا إِلَّا مَا عَلَّمْتَنَا ۖ إِنَّكَ أَنتَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ ﴿٣٢﴾ قَالَ يَا آدَمُ أَنبِئْهُم بِأَسْمَائِهِمْ ۖ فَلَمَّا أَنبَأَهُم بِأَسْمَائِهِمْ قَالَ أَلَمْ أَقُل لَّكُمْ إِنِّي أَعْلَمُ غَيْبَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَأَعْلَمُ مَا تُبْدُونَ وَمَا كُنتُمْ تَكْتُمُونَ ﴿٣٣﴾} صدق الله العظيم [البقرة].
    از این آیات؛ تعدادی از احکام مربوط به قاعده‌ی خلافت در کتاب را استنباط می‌کنیم که در ادامه می‌آید:
    ۱-امر انتخاب خلیفة الله مختص خداوند مالک الملک است که ملک خود را به هرکس که بخواهد عطا می‌کند؛ خداوند واسع و علیم است.
    ۲- حتی ملایکه مقرب خداوند الرحمن حق دخالت در امر برگزیدن خلیفه‌ی خدا را ندارند؛ آنها از خدا آگاهتر نیستند و او می‌داند که رسالت خود را در کجا نهد.
    ۳- می بینیم که خداوند برهان خلافتِ کسی را که انتخاب می‌کند؛ به ملایکه می‌آموزد؛ او به خلیفه‌ی خود دانش بیشتری نسبت به کسانی عطا می‌کند که تحت خلافت خلیفه قرار می‌گیرند تا معلم علمی آنان باشد. برای همین خداوند تعالی می‌فرماید:
    {أَنبِئُونِي بِأَسْمَاء هَـؤُلاء إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ(۳۱) قَالُوا سُبْحَانَكَ لَا عِلْمَ لَنَا إِلَّا مَا عَلَّمْتَنَا إِنَّكَ أَنْتَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ قَالَ يَا آدَمُ أَنْبِئْهُمْ بِأَسْمَائِهِمْ} صدق الله العظيم.
    برایمان روشن شد که خداوند به آدم دانش بیشتری نسبت به ملایکه عنایت کرد؛ با اینکه ملایکه، خودشان از علما هستند؛ ولی خداوند به آدم دانش بیشتری عطا کرد تا این را برهان برگزیدن خلیفه کند تا بدانید خلیفه‌ای را که خداوند برای شما برمی‌گزیند؛ داناتر از شماست و خداوند دانش او را برشما فزونی داده است. انبیای الهی و رسولان نیز در امر انتخاب خلیفه؛ دخالتی ندارند و لذا حق ندارند برای بعد از خود، به جای خداوند تعالی، خلیفه انتخاب کنند. به خلیفه‌ی خداوند طالوت بنگر. آیا نبیّ- بنی اسراییل- طالوت را به عنوان رهبر و امام و ملک برگزید؟ خیر بلکه این خداوند بود که او را انتخاب کرد و او را از نظر علمی توانمندتر ساخت؛ خداوندی که ملک خود را به هرکس که بخواهد، عطا می‌کند و خداوند واسع و علیم است. خداوند تعالی می‌فرماید:
    {وَقَالَ لَهُمْ نَبِيُّهُمْ إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَكُمْ طَالُوتَ مَلِكًا قَالُوا أَنَّىٰ يَكُونُ لَهُ الْمُلْكُ عَلَيْنَا وَنَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْكِ مِنْهُ وَلَمْ يُؤْتَ سَعَةً مِّنَ الْمَالِ قَالَ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاهُ عَلَيْكُمْ وَزاده بسطةً فِي الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ وَاللَّهُ يُؤْتِي مُلْكَهُ مَن يَشَاءُ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ(۲۴۷)} صدق الله العظيم [البقرة].
    ای جماعت شیعیان و اهل سنت! خداوند تعالی می‌فرماید:
    {وَقَالُوا لَوْلَا نُزِّلَ هَٰذَا الْقُرْآنُ عَلَىٰ رَجُلٍ مِّنَ الْقَرْيَتَيْنِ عَظِيمٍ ﴿٣١﴾ أَهُمْ يَقْسِمُونَ رَحْمَتَ رَبِّكَ ۚ نَحْنُ قَسَمْنَا بَيْنَهُم مَّعِيشَتَهُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا ۚ وَرَفَعْنَا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجَاتٍ} صدق الله العظيم [الزخرف]
    برای شما شیعیان و اهل سنت هم همین طور است؛ آیا این شما هستید که رحمت خدا را تقسیم کرده و هرکسی را که بخواهید انتخاب می‌کنید؟ آیا این فرموده خداوند تعالی را از فراموش کرده‌اید:
    { قَالَ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاهُ عَلَيْكُمْ وَزاده بسطةً فِي الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ وَاللَّهُ يُؤْتِي مُلْكَهُ مَن يَشَاءُ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ(۲۴۷)} صدق الله العظيم [البقرة].
    آیا پروا نمی‌کنید؟ و اما اهل سنت؛ اینکه خلیفه‌ی خدا خودش را به آنان معرفی کند را براو حرام کرده‌اند و گفتند مهدی منتظر نمی‌داند مهدی منتظر است و آنها هستند که می‌دانند او امام مهدی منتظر است و از شأن او در میان مسلمانان که همانا امام مهدی بودن اوست، باخبرش می‌کنند. ولی به این شرط که او انکار کند که امام مهدی برانگیخته شده از نزد پروردگار عالمیان است! و آنگاه آنان بر امر باطل خود اصرار بیشتری کرده و می‌گویند:" خیر تو امام مهدی هستی ولی خودت نمی‌دانی امام مهدی هستی!" و مجبورش می‌کنند با اکراه و در حالی که ناتوان و خوار است بیعت را بپذیرد؛ با اینکه می‌دانند خداوند امام مهدی را در زمان بروز اختلافات و تفرقه - شدید- بین علمای امت برمی‌انگیزد تا در تمام موارد اختلاف میانشان حکم کرده و صفوفشان را یکی کند و بعد از تفرقه و ناتوانی و از بین رفتن شوکتشان- درست مثل احوال امروز مسلمین- شکست‌هایشان را جبران کند. با اینکه احادیث نبوی حقّی دارند که در آن به اهل سنت فتوا داده شده که این خداوند است که امام مهدی را به سوی آنان فرستاده و برمی‌گزیند. محمد رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم فرموده است:
    [أبشّركم بالمهديّ يُبعث في أمّتي على اختلاف من الناس، وزلازل، فيملأ الأرض قسطاً وعدلاً كما ملئت جوراً وظلماً، يرضى عنه ساكن السماء وساكن الأرض، يقسم المال صفاحاً]،
    [ به شما بشارت مهدی را می‌دهم که در زمانی که انسان‌ها دچار اختلاف هستند و در زمان زمین لرزه‌ها، در میان امت من برانگیخته می‌شود تا زمين را همان گونه که از ظلم و جور اشباع شده بود؛ آکنده از قسط و عدل نماید و ساکنان آسمان و زمین از او راضی بوده و مال را با بخشش بسیار تقسیم می‌کند]

    این آن‌گونه که شما فکر می‌کنید "صحاحا ً " به معنای عادلانه نیست بلکه "صفاحا" است؛ یعنی او همان گونه که شما گندم را با کف دو دست برمی‌دارید؛او با دو كف دست سکه‌های طلا را ( بدون شمردن) میان مردم پخش می‌کند؛ آیا شما می‌توانید بشمارید در کف دست چند دانه-گندم- هست؟ و رسول خداوند که سلام و صلوات بر او باد راست گفت. و این امر بعد از آنکه به اذن خداوند مالک الملک؛ حکومت به من عطا شد رخ خواهد داد؛ خداوندی که ملک خود را به هرکس که بخواهد عنایت نموده و هرکس را که بخواهد بدون حساب رزق می‌بخشد.
    ای جماعت اهل سنت! چگونه معتقدید که خداوند مهدی منتظر را در میان امت محمد - صلى الله عليه وآله وسلم - برمی‌انگیزد اما بر او حرام می‌کنید که بگوید: ای امت محمد - صلى الله عليه وآله وسلم - من امام مهدی هستم و خداوند مرا به سوی شما برانگیخته تا به عدل میان شما حکم نمایم و سخن من کلام آخر و فیصله دهنده است نه شوخی و هزل؛ پس از امر من اطاعت کنید و اگر عصیان ورزید، خداوند با عذابی شدید از جانب خود در طی یک شب درحالی که همگی ناتوان و حقیر شده‌اید مرا بر شما چیره خواهد کرد و خواهید گفت پروردگارا عذاب را از ما بردار ما مؤمن هستیم.
    و اما شیعه؛ و تو چه می‌داني كه شيعه چيست !آنها امام مهدی را قبل از فرا رسیدن زمان مقدر شده در کتاب مسطور برانگیخته و حکم را به پسر کوچکی داده‌اند. به خداوند قسم اگر پنجاه میلیون سال هم منتظر بمانند تا سنگ انگور شود و آب طلا؛ مهدی آنها نخواهد آمد چرا که پروردگار نه در کتاب خداوند و نه در سنت حق رسولش برای این امر برهانی نازل نفرموده است.
    ای شیعیان اثنی عشری! من مهدی منتظر امام دوازدهم از آل بیت پاک و مطهر و ذریه امام حسین بن علي بن ابی طالب رضی الله عنه وأرضاه هستم. مادرم مرا زودتر از موقع مقرر من در کتاب مسطور و به صورت زودرس به دنیا نیاورده است و فرمان خدا روی حساب و برنامه دقیقی است[ اشاره به آیه کریمه
    سوره الأحزاب:وَكَانَ أَمْرُ‌ اللَّـهِ قَدَرً‌ا مَّقْدُورً‌ا ﴿٣٨﴾ ] وسپس در زمان مقدّر به این جا آمدی، ای موسی![اشاره به آیه کریمه سوره طه: ثُمَّ جِئْتَ عَلَىٰ قَدَرٍ‌ يَا مُوسَىٰ ﴿٤٠﴾ ]
    ای شیعیان اثنی عشری؛ ماه بدر در وسط آسمان ظاهر شده است؛ اما شما نمی‌بینید، چگونه کسی که در سرداب تاریک است می‌تواند ماه بدر را در وسط آسمان ببیند؟ خیر چنین نخواهد شد مگر اینکه نسبت به افسانه سرداب سامری کافر شوید. اما اگر سرباز زده و فقط در تاریکی سرداب بمانید؛ وقتی ماه ظاهر شود آن را نخواهید دید و به صاحب علم کتاب ایمان نخواهید آورد و زمانی که بدر در آسمان ظاهر شد آن را نمی‌بینید؛ کسی که در سردابی تاریک است چگونه می‌تواند بدر را ببیند، مگر بعد از رسیدن سیاره عذاب- سیاره سقر- در شبی که شب از روز پیشی می‌گیرد و خورشید از مغرب خود طلوع خواهد کرد؛ شب پیروزی و ظهور مهدی منتظر که خداوند قهار و واحد به حق او را برانگیخته است. پس اگر سرباز زنید؛ خداوند در یک شب مرا بر شما چیره خواهد کرد درحالی که همگی حقیر و ناتوان شده‌اید؛ شب پیروزی و ظهور مهدی منتظر در برابر تمام بشریت؛ شب عبور سیاره دهم؛ سیاره سقر آتش بزرگ خداوند که هر از چند گاهی به سراغ بشریت می‌آید (لواحة للبشر). من و سیاره آتش در زمان مقدر شده در کتاب مسطور به سوی شما آمده‌ایم. آن سیاره در موعد مقرر در نهایت دوران گفتگو قبل از ظهور از راه می‌رسد تا اگر مرا تکذیب کردید؛ خداوند به واسطه آن یک شبه مرا بر تمام بشریت چیره فرماید؛ در شبی که شب از روز پیشی می‌گیرد.
    خورشید به ماه رسیده تا به بشریت هشدار دهد وهرکس از شما که می‌خواهد جلو بیفتد و بیان حق ذکر را تصدیق کند و یا آن را به تأخیر اندازد و خداوند او را با سیاره آتش سقر هلاک نماید . سال سياره عذاب سقر ( زمان دوباره ظاهر شدن آن برای بشر ) مساوی يك ماه از ماه‌های حساب كيهانی ( نزد خداوند ) است و طول سال کیهانی معادل پنجاه هزار سال بر اساس محاسبات شما و سال و ساعت و دقیقه و ثانیه‌های شماست. به این معنی که دوازده دور فلکی سیاره سقر برابر پنجاه هزار سال است. تصدیق فرموده خداوند تعالی:
    { سَأَلَ سَائِلٌ بِعَذَابٍ وَاقِعٍ ﴿١﴾ لِّلْكَافِرِ‌ينَ لَيْسَ لَهُ دَافِعٌ ﴿٢﴾ مِّنَ اللَّـهِ ذِي الْمَعَارِ‌جِ ﴿٣﴾ تَعْرُ‌جُ الْمَلَائِكَةُ وَالرُّ‌وحُ إِلَيْهِ فِي يَوْمٍ كَانَ مِقْدَارُ‌هُ خَمْسِينَ أَلْفَ سَنَةٍ ﴿٤﴾ فَاصْبِرْ‌ صَبْرً‌ا جَمِيلًا ﴿٥﴾ إِنَّهُمْ يَرَ‌وْنَهُ بَعِيدًا ﴿٦﴾ وَنَرَ‌اهُ قَرِ‌يبًا ﴿٧﴾ يَوْمَ تَكُونُ السَّمَاءُ كَالْمُهْلِ ﴿٨﴾ وَتَكُونُ الْجِبَالُ كَالْعِهْنِ ﴿٩﴾ وَلَا يَسْأَلُ حَمِيمٌ حَمِيمًا ﴿١٠﴾يُبَصَّرُ‌ونَهُمْ ۚ يَوَدُّ الْمُجْرِ‌مُ لَوْ يَفْتَدِي مِنْ عَذَابِ يَوْمِئِذٍ بِبَنِيهِ ﴿١١﴾ وَصَاحِبَتِهِ وَأَخِيهِ ﴿١٢﴾ وَفَصِيلَتِهِ الَّتِي تُؤْوِيهِ ﴿١٣﴾ وَمَن فِي الْأَرْ‌ضِ جَمِيعًا ثُمَّ يُنجِيهِ ﴿١٤﴾ كَلَّا ۖ إِنَّهَا لَظَىٰ ﴿١٥﴾ نَزَّاعَةً لِّلشَّوَىٰ ﴿١٦﴾ تَدْعُو مَنْ أَدْبَرَ‌ وَتَوَلَّىٰ ﴿١٧﴾ وَجَمَعَ فَأَوْعَىٰ ﴿١٨﴾ } صدق الله العظيم [المعارج]
    و شما می‌دانید بیان حق این فرموده خداوند تعالی چیست که:
    { سَأَلَ سَائِلٌ بِعَذَابٍ وَاقِعٍ ﴿١﴾ لِّلْكَافِرِ‌ينَ لَيْسَ لَهُ دَافِعٌ ﴿٢﴾ }،
    و درخواستشان را در این فرموده خداوند تعالی می‌یابید که:
    { وَإِذْ قَالُواْ اللَّهُمَّ إِن كَانَ هَـذَا هُوَ الْحَقَّ مِنْ عِندِكَ فَأَمْطِرْ عَلَيْنَا حِجَارَةً مِّنَ السَّمَآءِ أَوِ ائْتِنَا بِعَذَابٍ أَلِيمٍ } صدق الله العظيم [الأنفال:۳۲]
    برادر گرامی؛ مرا به خاطر جواب طولانی که به سؤال اول دادم ملامت مکن و بگو خداوندا بر علم من بیفزا[ ربّ زدنی علماً] ما به تو جواب دادیم و دانش بیشتری در اختیارت گذاشتیم شاید پروا کنی.
    و جواب سؤال دومت:
    اقتباس المشاركة :
    سؤال دوم:
    در یکی از پاسخ‌هایی که در پایگاهی دیگر داده بودی؛ ذکر کردی که شیعیان منتظر مهدی خود در سردابند تا اینکه در تاریکی گمراهی فرو رفته‌اند.
    هم چنین گفتی اهل سنت احادیث یهود را گرفته‌اند. سؤالم این است که احادیثی که اهل سنت از یهود گرفته‌اند کدام است؟من از اهل سنت هستم و برایم مهم است که بدانم
    انتهى الاقتباس
    و جواب:
    می‌بینم به بسیاری از اینها حین پاسخ به سؤال اول؛ جواب داده‌ایم که در مورد دخالت شیعیان و اهل سنت در امر انتخاب خلیفه‌ی خداوند و تجاوز آنها از حدودشان و دخالت در شؤون پروردگارشان بود. شیعیان محمد حسن عسکری را برگزیده و در حالی که کودک بود؛ حکم را به او داده‌اند و او را پنهان شده در سرداب سامرا می‌دانند تا زمان اجل معین شده برای خروجش برسد. سپس از آن خارج شده وراه رفته و خود را به بعضی از آنان نشان می‌دهد. همه کسانی که ادعا می‌کنند با امام مهدی ملاقات داشته‌اند ، دروغ میذگویند و من عدد ائمه آل بیت را تنها ۱۲ نفر می‌دانم نه بیشتر.
    و به خداوند و پروردگار عالمیان قسم؛ او که خلقت هر چیزی را کامل کرد و سپس هدایتش نمود، من در رویای حقّ که تنها به من اختصاص دارد؛ با همه‌ی آنان در یک جا گرد آمدم؛ شبی که در آن محمد رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم مرا نسبت به شأنم آگاه کرد و در مورد برهان -این شأن- برای من و امت فتوا داد و این برهان، نشانه تصدیقی در عالم واقعیات و حقایق است و آن نشانه این است که عالمی نیست که از قرآن با من مجادله کند و بر او پیروز و غالب نگردم و اگر به دنبال حق باشد در سینه‌اش به خاطر قضاوت حقّی که میان آنها کرده‌ام ، حرجی احساس نکند و کاملا سر تسلیم فرود آورد. اگر ناصر محمد یمانی، امام مهدی باشد که خداوند به حقّ او را برگزیده است؛ پس باید کسی که مرا به حقّ برانگیخته؛ از نظر علمی مرا از همه علمای امت از مسلمانان و نصاری و یهودیان؛ توانمندتر کرده و با بیان حق قرآن عظیم مرا بر همه‌ی آنان مهیمن گرداند.
    من یازده امام را دیدم و ما در اتاقی بودیم که در وسط آن ستونی مانند ستون‌های بتونی مساجد وجود داشت. و اما ده نفر از ائمه حلقه‌ای دور من تشکیل داده بودند و من در مرکز این دایره بودم. به صورتشان که نگاه کردم؛ تلألو نور در چهره‌هاشان مشهود بود ولی هیچ یک را نمی‌شناختم. آنگاه از آنان سؤال کردم: مرا به سوی امام علی ابن ابی طالب هدایت کنید. مردی که در مقابل من بود گامی به عقب و سپس به کنار برداشت و به مردی اشاره که کرد که خارج آن دایره ایستاده بود و به من گفت ایشان امام علی ابن ابی طالب هستند. من از آن راهی که برای خارج شدنم از دایره باز شده بود؛ بیرون و به سوی امام علی ابن ابی طالب رفتم. دست چپش را با دو دست خود گرفته و گفتم: مرا نزد مُحمد رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم ببر. چند قدمی مرا پیش برد تا به مردی رسیدم که روی زمین نشسته و به آن ستونی که در وسط اتاق قرار داشت، تکیه داده بود. ایشان مُحمد رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم بودند. پس در کنار ایشان زانو زدم و سرم را درگردن ایشان گذاشته و عزیزم را بارها و بارها الی ما شاء الله بوسیدم و سپس در برابرشان نشستم و ایشان درمورد شأن من به حقّ فتوا دادند.
    کسی که در خواب نسبت دروغ به محمد رسول الله بدهد، مانند این است که در بیداری به ایشان نسبت دروغ داده باشد و جایگاه او در آتش خواهد بود حتی ولو اینکه رویا مختص صاحبش باشد. اما مُحمد رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم از برهان من به شما خبر داد که هرکس با قرآن با من مجادله کند؛ به حق بر او غالب خواهم شد. سپس آنچه که می‌ماند این بود که آیا من امام مهدی هستم یا یمانی که شیعیان می‌گویند؟ آن گاه محمد رسول الله چندین مرتبه(در رؤيا ) در حالی تنها بود به من فتوا داد که
    من امام مهدی شاهد قرآن از نزد خداوند الرحمن هستم. نیازی نیست که رؤیا را برایتان به تفصیل بیان کنم. آنچه که بین من و شماست، کتاب خدا و سنت رسولش است؛ نه وحی جدیدی در کار است و نه دینی جدید؛ بلکه من از شما دعوت می‌کنم به کتاب خدا و سنت حقّ رسولش بازگردید و تمام مذاهب و طوایف را نفی کنید تا از شما امتی واحد بسازیم که در منهاج اولیه نبوتند و شما را به همان مسیری بازگردانیم که مسیر محمد رسول الله و کسانی بود که با تمام وجود همراه او بودند. آنها در مسیر کتاب خدا و سنت حق رسولش بوده و به کتاب خدا و سنت حق متمسک بودند. تصدیق فرموده خداوند تعالی:
    {أَفَأَنتَ تُسْمِعُ الصُّمَّ أَوْ تَهْدِي الْعُمْيَ وَمَن كَانَ فِي ضَلَالٍ مُّبِينٍ ﴿٤٠﴾ فَإِمَّا نَذْهَبَنَّ بِكَ فَإِنَّا مِنْهُم مُّنتَقِمُونَ ﴿٤١﴾ أَوْ نُرِيَنَّكَ الَّذِي وَعَدْنَاهُمْ فَإِنَّا عَلَيْهِم مُّقْتَدِرُونَ ﴿٤٢﴾ فَاسْتَمْسِكْ بِالَّذِي أُوحِيَ إِلَيْكَ ۖ إِنَّكَ عَلَىٰ صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ ﴿٤٣﴾ وَإِنَّهُ لَذِكْرٌ لَّكَ وَلِقَوْمِكَ ۖ وَسَوْفَ تُسْأَلُونَ ﴿٤٤﴾} صدق الله العظيم [الزخرف].
    اما احادیث باطل و نا حقّی که نزد اهل سنت است و این حق‌جو از تفسیر آنها سؤال می‌کند؛ به حقّ در پاسخت می‌گویم: اول اینکه بر شماست که به موضوع حقّی که در کتاب خدا و سنت حق رسولش آمده است؛ اعتراف کنید یعنی فتوای مرجع بودن قرآن در موارد اختلاف علمای حدیث. اگر بر این امر توافق کردیم؛ موضوع و حکم دادن در این مورد به اذن خدا بسیار سهل و آسان خواهد بود و سپس می‌توانم از سنت محمد رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم دفاع کرده و تمام بدعت‌ها و مطالب جدیدی که یهودیان وارد آن کردند و در آن نبوده است(محدثات) را نفی کنم و آنگاه شما را به منهاج اولیه نبوت بازگردانم.
    ای جماعت اهل سنت و شیعیان که دچار اختلاف شده‌اید؛ به حق فتوا می‌دهم همگی در مسیر باطلید و خداوند همان دشمنی و کینه‌ای که بین یهود و نصاری وجود داشت را میان شما قرار داده:
    {وَقَالَتِ الْيَهُودُ لَيْسَتِ النَّصَارَىٰ عَلَىٰ شَيْءٍ وَقَالَتِ النَّصَارَىٰ لَيْسَتِ الْيَهُودُ عَلَىٰ شَيْءٍ وَهُمْ يَتْلُونَ الْكِتَابَ كَذَٰلِكَ قَالَ الَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ مِثْلَ قَوْلِهِمْ فَاللَّهُ يَحْكُمُ بَيْنَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فِيمَا كَانُوا فِيهِ يَخْتَلِفُونَ} صدق الله العظيم [البقرة:١١٣].
    شیعیان هم می‌گویند اهل سنت چیزی از حق نزدشان نیست و اهل سنت هم می‌گویند چیزی از حق نزد شیعیان نیست؛ همانا که مقصود خداوند تعالی در این آیه، شیعیان و اهل سنت هستند:
    {كَذَٰلِكَ قَالَ الَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ مِثْلَ قَوْلِهِمْ فَاللَّهُ يَحْكُمُ بَيْنَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فِيمَا كَانُوا فِيهِ يَخْتَلِفُونَ} صدق الله العظيم [البقرة:١١٣].
    ای جماعت اهل سنت و ای شیعیان؛ سزاوار نیست حقّ پیرو امیال و هواهای شما یا فرقه‌های دیگر باشد. قسم به خداوندی که آسمان‌ها را بدون ستون برافراشته؛ به خداوند یگانه‌ای که زاده نشده و فرزند نمی‌آورد و هیچ کسی مثل و مانند او نیست؛ اگر تمام علمای مسلمین و یهود و نصاری بر سر میز جهانی گفتگو گرد آیند تا در تمام موارد اختلاف براساس قرآن عظیم حکمیت شود؛ با برهان قاطع علمی همه‌ی آنان را خاموش خواهم ساخت تا احدی از حق رونگرداند؛ مگر کسی که به یقین بداند ناصر محمد یمانی؛ امام مهدی حق مبعوث شده‌ی پرورگار عالمیان است ولی از حق روبرگرداند چرا که از آن اکراه داشته و ناخرسند است. اینها از شیاطین بشر سرسخت‌ترین دشمنان خدا و مهدی منتظر هستند که مردم را به سوی بیان حق ذکر دعوت می‌کند. و اگر یکی از علمای امت با قرآن زبان مرا خاموش ساخت؛ ناصر محمد یمانی دروغ‌گویی گستاخ است نه امام مهدی منتظر. به خداوندی که خدا و معبودی جز او نیست قسم، اگر کلمه‌ی"منتظر" را ندیده بودم؛ آن را اضافه نمی‌کردم تا ندانسته به خدا نسبت ندهم و تنها می‌گفتم امام مهدی وبه همین بسنده می‌کردم. اما خداوند حتی کلمه‌ی منتظر را به من نشان داد: "مهدی منتظر". اما رویا مختص صاحب آن است و من نیامده‌ام تا با رویا با شما محاجه کنم؛ چون در این صورت به خاطر رویاها و کثرت دروغ‌ها زمین به فساد کشیده می‌شد. حکم شرعی برای امت بر اساس رویا بنا نمی‌شود. همانا که رویا به صاحب آن اختصاص دارد و آنچه میان من و شماست کتاب خدا و سنت حق رسولش است؛ اگر مؤمن باشید. خداوند مرا آغازگر-دین- قرار نداده است؛ بلکه تابع کتاب خدا و سنت حقّ رسولش هستم که با نبیّ امی برای شما آورده شده است و برای همین نام او همراه نام مهدی منتظر ناصر محمد یمانی است و خداوند همراهی "التواطوء" اسم من با نام محمد را در نام پدرم نهاده است تا نام من نشانه‌ی کار و پرچم امرم باشد. اگر شیعیان و اهل سنت در مورد نام مهدی افترا نزده بودند؛ تعداد کسانی که شخصیت مهدی منتظر را به دروغ به خود نسبت می‌دهند؛ بسیار کم بود. اما به دلیل عجله شما در قضیه‌ نام مهدی؛ باعث به فتنه افتادن مردمان زیادی شدید و در هر نسلی، تعداد زیادی را در سطح جهان پیدا می‌کنید که به دلیل وسوسه ناحق شیاطین چنین ادعایی می‌کنند تا وقتی امام مهدی حق پروردگارتان آمد، بگویید ما به این موضوع عادت کرده‌ایم. سراغ روان پزشک برو خود را درمان کن؛ تو گرفتار مسّ شیطان رجیم شده‌ای و شیاطین با این مکر موفق شدند شما را از راه حق پروردگارتان باز دارند تا گرفتار عذاب شدید خدا گردید.
    ای مردم من یک نصیحت به شما می‌کنم؛ اگر ناصر محمد یمانی مانند دیگر مدعیان دروغین مهدویت است که گرفتار مسّ شیاطین شده‌اند؛ ضعیف‌ترین علمای امت از نظر علمی، بشتابند و بر ناصر محمد یمانی غلبه کنند و کارت او را در پایگاهش بسوزانند تا برای حق‌جویان روشن شود او مهدی منتظر نیست بلکه دروغ‌گویی گستاخ است. آیا از خدا نمی‌ترسید؛ یا مردمی هستید که قادر به تشخیص الاغ از شتر نیستند؟
    ای علمای مذاهب! شیطان شما را از حقّ آمده از نزد پروردگارتان به فتنه نکشاند و حجت به دست خدا ندهید که در این صورت با سیاره‌ی عذابی که در راه است؛ عذاب خواهید شد. ممکن است در احکامی که در مورد مسایل میان شما می‌دهم؛ تصدیق کننده آن مسئله در نزد اهل سنت باشد؛ مثل حکمی که درباره این حدیث حق داده‌ام:
    [تركت فيكم ما إن تمستكم به فلن تضلوا بعدي أبدا كتاب الله وسنتي فإنهم لا يفترقان] صدق محمد رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم،
    [ در میان شما چیزی باقی گذاشتم که اگر به آن تمسک جویید بعد از من به هیچ وجه گمراه نخواهید شد؛ کتاب خدا و سنت من. این دو از هم جدا نبوده و اختلافی ندارند]
    مقصود ایشان از "لا یفترقان" این است که فرقی با هم ندارند و هرچه که برخلاف این دو باشد باطل است.
    و اگر شیعیان به خاطر انکار حدیثشان که می‌گوید:
    [كتاب الله وعترتي آل بيتي]
    از من خشمگین شده و حاضر به پیروی نشده و تابع آنچه که دارند باشند؛ گرفتار خشم خدا و غضب او خواهند شد و وعده‌ی عذاب خوارکننده‌ای را به آنان می‌دهم؛ حقّ از امیال و هواهای آنان پیروی نکرده و نخواهد کرد.
    اهل سنت هم همین طور؛ وقتی حکمی در باره مسئله‌ی عقیده به دیدن خداوند می‌آید و من به حق حکم می‌دهم در مورد عقیده‌ی دیدن آشکار خداوند حق با شیعیان است( و نمی‌توان خداوند را آشکار دید)؛ اهل سنت بر ما خشم گرفته و حاضر به پیروی از من نمی‌شوند تا تابع هواها و امیال خود باشند! آنها هم گرفتار خشم و غضب خدا شده و به آنان هم وعده‌ی عذاب خوار کننده‌ خداوند را می‌دهم.
    ای شیعیان و اهل سنت و ای تمام مذاهب و فرقه‌ها و کسانی که با هم اختلاف دارید؛ همانا که خداوند مرا حکم قرار داده تا در موارد اختلافات‌تان به حق میان شما داوری کنم و حکم نهایی و فیصله دهنده را از کتاب خدا و بعد از آن از سنت حقّ رسولش برایتان بیاورم. خواهید دید که حکم خداوند در قرآن و سنت یکی است و محمد رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم آن را از نزد خداوند حکیم و علیم دریافت کرده است. من به شیعیان یا اهل سنت و هیچ مذهب و فرقه دیگری تمایل ندارم؛ کسانی که دین خود را پراکنده کرده و فرقه فرقه شدند و هر گروه به داشته‌های خود خرسندند...
    و اما مذهب پدران من؛ مذهب پدرم سنی شافعی بود و مذهب مادرم زیدی و من نه از پدرم پیروی می‌کنم و نه از مادرم؛ من پیرو هیچ یک از علمای امت نیستم؛ بلکه تابع جدّم و حبیبم محمد رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم هستم. تصدیق فرموده خداوند تعالى:
    {قُلْ إِن كُنتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ} صدق الله العظيم [آل‌ عمران:٣١].
    و از آنجایی که سنت همانند قرآن از نزد خدا آمده است؛ ندیدم که محمد رسولَ الله صلى الله عليه وآله وسلم تنها به سنت تمسک جسته و قرآن را کنار گذاشته و مهجور رها کرده باشد؛ چون می‌داند قرآن، حجت خدا در برابر او و امتش خواهد بود و اگر تنها به سنت تمسک جویند؛ هم به حق تمسک جسته‌اند و هم به باطل؛ چرا که خداوند به شما وعده نداده که سنت را از تحریف محفوظ نگاه خواهد داشت. اما این قرآن عظیم است که با آیات محکم خود؛ مدافع سنت نبوی است. شما در آیات محکم قرآن؛ دفاع از سنت محمد رسولَ الله صلى الله عليه وآله وسلم را پیدا می‌کنید که تمام بدعت‌ها را نفی کرده و همه‌ی مطالب گمراه کننده را کشف می‌کند. خداوند آیات محکم قرآن را مانند نگهبانی قرار داده که به خواب نمی‌رود؛ چون آیات محکم؛ از سنت نبوی محافظت و پاسداری می‌کنند و به شما خبر می‌دهد که فلان حدیث جعلی و معنی آن به کل با قرآن اختلاف دارد و اگر آیات محکم قرآن را مهجور گذاشته و طبق فرمان خداوند در آیات قرآن و سنت نبوی تدبر نکردید تا مطالب باطلی که در سنت نبوی جاسازی شده‌اند تشخیص دهید؛ در یوم الدین- آیات محکم قرآن- به حق برعلیه شما شهادت خواهند داد؛ اگر به کتاب خدا و سنت حق رسولش ایمان دارید...
    اما اگر می‌خواهید بدون توجه به احادیثی که برخلاف قرآن هستند؛ فقط به سنت تمسک جسته و بگویید سنت نبوی برای ما کافی است؛ اگر آیه‌ای بیاید که موافق روایات سنتی باشد که در دست دارید؛ با مردم با کتاب خدا و سنت رسولش محاجه می‌کنید. اما وقتی آیه‌ای بیاید که مخالف روایات شما در سنت باشد؛ آن را پشت سر انداخته و می‌گویید تأویل آن را تنها خدا می‌داند و سنت هدایت‌گر برای ما کافی است. در این صورت اگر چنین کرده و میان کتاب خدا و سنت رسولش تفاوت قایل شده و آنها را از هم جدا کردید؛ چه کسی شما علمای اهل سنت را از عذاب خدا نجات خواهد داد؟ به خداوندی که خدایی جز او نیست قسم؛ من شما را به خاطر تمسک به احادیثی که مخالف محکمات قرآن عظیم نیستند- ولو این که در قرآن حتی یک برهان هم برای آنها پیدا نکنم-ملامت نمی‌کنم. من امام مهدی؛ حدیث نبوی که موافق قرآن باشد و یا هیچ اختلافی با قرآن نداشته باشد را می‌پذیرم؛ ولو این که حتی یک برهان در قرآن برایش پیدا نکنم. شرط این نیست که تمام احادیث حق نبوی با قرآن توافق داشته باشند؛ بلکه شرط این است که در هیچ موردی برخلاف محکمات قرآن نباشند. هرچه که برخلاف آیات محکم قرآن باشد را زیر پا می‌اندازم چون به یقین می‌دانم این حدیث توسط کسی که از روی هوا و میل سخن نمی‌گفت؛ بیان نشده است؛ بلکه از نزد غیر خدا، یعنی از شیطان رجیم آمده است.
    ای جماعت اهل سنت و شیعیان! آیا به دنبال حقّ هستید؟ پس بدانید من به هیچ وجه در پی به دست آوردن رضایت شما نیستم و نخواهم بود؛ بلکه به حق سخن می‌گویم؛ هرکس می‌خواهد ایمان بیاورد و هرکس می‌خواهد کافر شود و سپس خداوند میان و من و او حکم خواهد کرد که او اسرع الحاسبین است وسلام علی المرسلین و الحمدلله رب العالمین.
    به سراغ جواب سؤال سوم می‌آییم:
    اقتباس المشاركة :
    سؤال سوم:
    رسول صلی الله علیه و سلم از امور زیادی در آخر الزمان به ما خبر داده است. از تو می‌خواهیم این احادیث را برایمان شرح دهی از جمله این موارد را:
    ۱- معرکه آرماگدون کی رخ خواهد داد؟ ۲- گویا فرات از گنجی از طلا پرده برمی‌دارد؛ آیا مقصود طلای واقعی است یا نفت؟ ۳- قبل از وقوع آرماگدون؛ بین روم مسیح و دشمنی دیگر از غیر مسلمانان جنگ رخ می‌دهد. این دشمن کیست؟
    انتهى الاقتباس
    جواب حقّ:
    درباره هر رویدادی به وقتش سخن گفته خواهد شد( لکل حادث حدیث)؛ آیا از من می‌خواهی اسرار جنگی‌ام را برای دشمنانم آشکار کنم؟ به فرموده خداوند تعالی اکتفا می‌کنم:
    {وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ وَلَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضَىٰ لَهُمْ وَلَيُبَدِّلَنَّهُم مِّن بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا يَعْبُدُونَنِي لَا يُشْرِكُونَ بِي شيئاً وَمَن كَفَرَ بَعْدَ ذَٰلِكَ فَأُولَٰئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ} صدق الله العظيم [النور:٥٥]،
    سپس ما به اذن خداوند از مردم امتی واحد تشکیل می‌دهیم و هرکس بعد از آن کافر و پیرو مسیح دجال شود از فاسقان خواهد بود :
    {فَأُوْلَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ}.
    و بزرگ‌ترین جنگ در تاریخ بشریت به رهبری مهدی منتظر و وزیر همراهش عيسى ابن مريم صلى الله عليه وآله وسلم، است و دشمن ما مسیح کذاب است که قصد دارد خود را مسیح عیسی بن مریم معرفی کند و بگوید خداوند و پروردگار عالمیان است در حالی که سزاوار پسر مریم نیست که چنین سخنی بر زبان آورد. برای همین آن شخص مسیح کذاب نامیده می‌شود. او همان طاغوت شیطان رجیم است و همتا و یارانش؛ از ذریه‌ی‌ بشر یأجوج و مأجوج هستند که پدرانشان شیاطین بشر و مادرانشان از شیاطین مونث هستند. آنها از جایی شما را می‌بینند که شما نمی‌توانید آنان را ببینید. آنها در همین حیات دنیوی- نه در آخرت- ساکن زمین دارای دو مشرق هستند و هم چنین سفیران او در سطح این دنیا هستند و هم چنین اولیای مخلص او از شیاطین بشر یهودی؛ مگر کسی که پیرو حق گردد و غرور او را به گناه نکشاند و در پی یافتن حق باشد؛ پس بداند که خداوند تمام گناهان را بخشیده و توبه‌ی بندگانش را می‌پذیرد و اگر از رحمت خدا سرباز زنند؛ بدانند این آخرین فرصت آنان است و پروردگار هر یک از آنان را که بخواهد به خوک مسخ خواهد کرد؛ همان طور که پیشینیان را به بوزینه مسخ کرد. تصدیق فرموده خداوند تعالی:
    {قُلْ هَلْ أُنَبِّئُكُم بِشَرٍّ مِّن ذَٰلِكَ مَثُوبَةً عِندَ اللَّهِ مَن لَّعَنَهُ اللَّهُ وَغَضِبَ عَلَيْهِ وَجَعَلَ مِنْهُمُ الْقِرَدَةَ وَالْخَنَازِيرَ وَعَبَدَ الطَّاغُوتَ أُولَٰئِكَ شَرٌّ مَّكَانًا وَأَضَلُّ عَن سَوَاءِ السَّبِيلِ} صدق الله العظيم [المائدة:٦٠].
    و اما مسخ به بوزینه رخ داده و تمام شده است. تصدیق فرموده خداوند تعالی:
    {فَلَمَّا عَتَوْا عَن مَّا نُهُوا عَنْهُ قُلْنَا لَهُمْ كُونُوا قِرَدَةً خَاسِئِينَ} صدق الله العظيم [الأعراف:١٦٦].
    سپس به یهودیان که قرآن عظیم را تکذیب می‌کنند یادآوری می‌کند که با اصحابشان چه کرده است و برای همین به آنها هشدار می‌دهد. خداوند تعالی می‌فرماید:
    {وَلَقَدْ عَلِمْتُمُ الَّذِينَ اعْتَدَوْا مِنكُمْ فِي السَّبْتِ فَقُلْنَا لَهُمْ كُونُوا قِرَدَةً خَاسِئِينَ} صدق الله العظيم [البقرة:٦٥].
    سپس به کسانی که نسبت به قرآن کافرند و از آن پیروی نمی‌کنند هشدار می‌دهد و گروهی از اهل کتاب را تهدید به مسخ شدن می‌کند. خداوند تعالی می‌فرماید:
    {يَا أَيُّهَا الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ آمِنُوا بِمَا نَزَّلْنَا مُصَدِّقًا لِّمَا مَعَكُم مِّن قَبْلِ أَن نَّطْمِسَ وُجُوهًا فَنَرُدَّهَا عَلَىٰ أَدْبَارِهَا أَوْ نَلْعَنَهُمْ كَمَا لَعَنَّا أَصْحَابَ السَّبْتِ وَكَانَ أَمْرُ اللَّهِ مَفْعُولًا} صدق الله العظيم [النساء:٤٧].
    به سراغ جواب سؤال چهارم می‌آییم:
    اقتباس المشاركة :
    سؤال چهارم:
    احادیثی در مورد اسم اعظم خداوند وجود دارد؛ گفته شده در آیت الکرسی است؛ برخی می‌گویند در سوره اخلاص است و برخی گفته‌اند در بسم الله الرحمن الرحیم است و هم چنین از رسول الله نقل شده که در دعای یونس علیه السلام است:لا اله الا انت سبحانك اني كنت من الظالمين.
    انتهى الاقتباس

    برادر گرامی خداوند تعالى می‌فرماید:
    {قُلِ ادْعُوا اللَّهَ أَوِ ادْعُوا الرَّحْمَنَ أَيًّا مَا تَدْعُوا فَلَهُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى} صدق الله العظيم [الإسراء:١١٠].
    تفاوت قایل شدن بین اسامی خداوند جایز نیست و اسمی که بزرگ‌تر از اسم دیگر باشد وجود ندارد. تمام این اسامی؛ نام‌های خداوند واحد و احد است. علت اینکه به عنوان اسم اعظم وصف می‌شود این است که حقیقت رضوان نفس خداوند نسبت به بندگانش در آن نهفته است و این بندگان رضوان نفس خدا را به صورت نعیمی در نفس خود احساس می‌کنند که با حالت طمأنینه و آرامش و فراغ بال در قلب همراه است و این انعکاس رضوان خدا بر آنان است و هر یک از آنان که از این امر آگاه باشد؛ به حق شهادت خواهد داد نعیم رضوان نفس خداوند بر بنده؛ از نعیم دنیا و آخرت بزرگ‌تر است. تصدیق فرموده خداوند تعالی:
    {وَعَدَ اللهُ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا وَمَسَاكِنَ طَيِّبَةً فِي جَنَّاتِ عَدْنٍ وَرِضْوَانٌ مِنَ اللهِ أَكْبَرُ ذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ} صدق الله العظيم [التوبة:۷۲].
    اسم اعظم الهی در این آیه است: و این فرموده خداوند تعالی است که:
    {وَرِضْوَانٌ مِنَ اللهِ أَكْبَرُ ذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ} صدق الله العظيم
    یعنی نعیمی که از نعیم بهشت خداوند بزرگ‌تر است و برای همین به صورت اعظم توصیف می‌شود؛ یعنی نعیمی نفسانی-روحی- که از نعیم بهشت مادی بسیار بزرگ‌تر است و این حقیقت اسم اعظم خداوند است: " نعیم اعظم". یعنی نعیمی که از نعیم بهشت بزرگ‌تر است نه اینکه بزرگ‌تر از دیگر اسمای الهی باشد. بین اسامی خداوند سبحان و تعالی فرقی وجود ندارد و شما در این باره مورد سؤال واقع خواهید شد. چون -این نعیم اعظم- هدف خلقت شماست و زیاده اندوزی در حیات دنیوی شما را به خود مشغول و از این نعیم غافل ساخته است و روزی در باره این نعیم مورد سؤال قرار خواهید گرفت و هدف خلقت شما این است که نعیم رضوان خداوند بر شما را عبادت کنید.سبحانه وتعالى علوَّا كبيراً....
    به سراغ جواب سؤال پنجم می‌آییم:
    اقتباس المشاركة :
    سؤال پنجم:
    نشانه‌ی کیهانی که از آن یاد کردی؛ دلیل این نیست که تو مهدی هستی؛ شاید دلیلی بر وجود مهدی دیگری است. اینکه قبل از وقوع خبرش را داده‌ای به دلیل علم نجوم است نه معجزه. اما در مورد قبور قوم عاد که در ربع خالی قرار دارد؛ من این را ۸ سال قبل دیدم و از قبل کشف شده است و این تو نیستی که این موضوع را کشف کرده باشی. و همین طور در مورد یأجوج و مأجوج و اینکه در داخل زمین هستند و زمین تو خالی است؛ این دلیل محسوسی نیست چون من نمی‌توانم به قطب شمالی یا جنوبی بروم تا مطمین شوم و تصاویر دلیل قاطعی نیستند و تو تصاویر را از ماهواره‌ها گرفته‌ای که قبل از تو کشف شده است.
    انتهى الاقتباس
    و جواب حقّ:
    به تو می‌گویم از خدا بترس و مردم را از راه حقَ باز مدار؛ آیا من از کتاب‌های دانشمندان نجوم برایتان دلیل آوردم؟ بلکه برهان من از کتاب خداوند است که بیش از ۱۴۳۰ سال قبل از علوم شما نازل شده تا حقیقت این قرآن را به جهانیان ثابت کند و اینکه محمد رسول الله آن را از نزد خداوند حکیم و علیم دریافت کرده است. برای همین با دانشی که خداوند آنان را نسبت به آن احاطه داده؛ با ایشان محاجه می‌کنم؛ چرا که خداوند این دانش را قبل از اینکه آنان به آن احاطه یابند؛ در قرآن عظیم نازل کرده است تا حق بودن آن از نظر علمی درعالم واقعیات و حقایق برایشان روشن شود.
    به سراغ جواب سؤال ششم می‌آییم:
    اقتباس المشاركة :
    سؤال ششم:
    در بسیاری از احادیثی که در آنها از مهدی سخن به میان آمده؛‌گفته شده است بیعت بین رکن و مقام است نه در یمن و اینکه او با اکراه به بیعت تن می‌دهد.
    انتهى الاقتباس
    و جواب:
    برادر گرامی گوش کن؛ بدان گفتگو با مهدی منتظر قبل از ظهوراست و بعد از تصدیق؛ برای بیعت با علمای امت در کنار بیت العتیق ظاهر خواهم شد و شما هم چنان در دوران گفتگو قبل از ظهور هستید؛ ظهور هنوز رخ نداده بلکه بعد از تصدیق در کنار بیت العتیق حاضر خواهیم شد ان شاء الله.
    وسلامٌ على المُرسلين، والحمدُ لله ربّ العالمين..
    الإمام المهديّ ناصر محمد اليماني.

    اقتباس المشاركة 92870 من موضوع فتاوى الإمام ناصر محمد اليماني والردّ على أسئلة أهل السُنَّة ..


    الإمام المهديّ ناصر محمد اليماني
    __________


    فتاوى الإمام ناصر محمد اليماني والردّ على أسئلة أهل السُنَّة ..


    بسم الله الرحمن الرحيم، والصلاة والسلام على خاتم الأنبياء والمُرسلين والتابعين للحقّ إلى يوم الدين:

    السؤال الأول:
    اقتباس المشاركة :
    علماء السُّنة أي علماء المذاهب الأربعة اختلفوا فيما بينهم فلم يدَّعِ أحدٌ منهم أنه أعلم الناس وأنّه هو المهديّ؛ لذلك الاختلاف واردٌ وحتى الإسلام نفسه فيه مذاهب. فما تعليقك؟
    انتهى الاقتباس
    الجواب على السؤال الأول:
    أخي الباحث عن الحقّ لقد صدقنا عهدك أنك لا تُريد غير الحقّ وإلى الجواب الحق حقيق لا أقول إلا الحق والحق أحق أن يُتبع وأفتيك بالحقّ في قولك لماذا لم يقل أحد عُلماء المذاهب الأربعة أنه الإمام المهديّ، وذلك لأنه لا يستطيع أن يثبت بالعلم والسُلطان أنّه الإمام المهديّ لأنّ لو كان أحدهم الإمام المهديّ الحقّ لاستطاع أن يحكم بينهم فيما كانوا فيه يختلفون ويأتي بحكمه من كتاب الله حتى لا يجدوا في صدورهم حرجٌ مما قضى بينهم بالحقّ فيسلموا تسليماً، ثمّ يوحّد المذاهب والفِرق فيجمعهم على منهاج النبوّة الحقّ كتاب الله وسنّة رسوله الحقّ وما بعد الحقّ إلا الضلال، وذلك لأنّ الإمام المهديّ قائد الأمّة وملِكَها إذا كان حقاً اصطفاه الله عليهم خليفةً وملِكاً وإماماً ليحكم بينهم بالعدل ويقول فصلاً وما هو بالهزل، لذلك فلا بدّ أن يؤيِّده الله ببرهان الاصطفاء له من ربّه وهو أن يزيده بسطةً في العلم على كافة علماء الأمّة كما اصطفى الله الملِك طالوت فجعله قائداً وملِكاً وإماماً لبني إسرائيل. وقال الله تعالى:
    {وَقَالَ لَهُمْ نَبِيُّهُمْ إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَكُمْ طَالُوتَ مَلِكًا قَالُوا أَنَّىٰ يَكُونُ لَهُ الْمُلْكُ عَلَيْنَا وَنَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْكِ مِنْهُ وَلَمْ يُؤْتَ سَعَةً مِّنَ الْمَالِ قَالَ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاهُ عَلَيْكُمْ وَزاده بسطةً فِي الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ وَاللَّهُ يُؤْتِي مُلْكَهُ مَن يَشَاءُ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ} صدق الله العظيم [البقرة:٢٤٧].

    يا معشر علماء الأمّة وأتباعهم على مُختلف طوائفهم، لو لم تزالوا على الهُدى لما جاء قدري وعصر ظهوري، فهل تعلمون متى عصر بعث الإمام المهديّ؟ إنه يكون في أمّة آخر الزمان حين يصبح الإسلام ليس إلا جنسيةٌ ينتسبون إليها ولم يبقَ إلا الاسم فلا يسلم الناس من شرّ يده ولا من لسانه، والمُسلم من سلم الناس من شرّ يده وشرّ لسانه. ويظلم القوي منهم الضعيف فلا يبقى من الإسلام إلا اسم لهم ومن القرآن إلا رسمه بين أيديهم ويتخذونه مهجوراً بحجّة أنه لا يعلمُ تأويله إلا الله! وإنما يقصد المٌتشابه. ولكنهم معرضون عن آياته المحكمات الواضحات البيِّنات أمّ الكتاب لا يزيغ عنهنّ فيتبع ظاهر المُتشابه إلا من في قلبه زيغٌ عن الحقّ.
    وأما السّنة المحمديّة فيرون السُنَّة بدعةً والبدعة سُنَّةً؛ أي أنّهم يرون الحقّ منها باطلاً والباطل الموضوع المخالف لمُحكم القرآن هو الحقّ! فيضِلّ عُلماؤهم عن الحقّ ثم يُضلّوا أمّتهم حتى إذا لم يبقَ من الإسلام إلا اسم لهم ولا يتعاملون به، ومن القرآن إلا رسمه محفوظٌ بين أيديهم ويتخذونه مهجوراً وإن درسوه فلا يتدبّروه فلا يهتمون إلا بدراسة منطق لفظه ومخارج حروفه في حلقاتهم ويذرون الأساس وهو التدبر في كلمات القرآن العظيم؛ حتى إذا خرج عُلماء المُسلمين عن الصراط المُستقيم وأخرجوا أمّتهم فلا يتعاملون بينهم بالدين، وأصبح الكفار أعدلَ منهم في تعاملهم وحتى نسيَ المُسلمون ما ذكِّروا به وضلَّ عُلماؤهم وأضلّوا أمّتهم في أمّة آخر الزمان التي تطلع الشمس من مغربها في عصرهم، ومن ثمّ يبعث الله إليهم الإمام المهديّ ليهديهم فيعيدهم إلى الصراط المُستقيم على منهاج النبوّة الأولى فيدعوهم إلى الاحتكام إلى كتاب الله وسنّة رسوله الحقّ التي لا تُخالف لمحكم القرآن العظيم، ومن ثم يعرض عنه عُلماؤهم ويأبون الاحتكام إلى مُحكم القرآن لأنه سوف يأتي مُخالفاً للباطل الذي هم به مُستمسكون من الأحاديث وروايات الفتنة الموضوعة المخالفة لمُحكم القرآن العظيم، وتلك الأحاديث والروايات جاءت من عند غير الله فيتّبعونها برغم علمهم أنّها مُخالفةٌ لمحكم القرآن؛ أولئك مُعرضون عن كتاب الله وكذلك أعرضوا عن سنّة رسوله الحقّ ويرون الحقّ منها باطلاً والباطل حقاً، أولئك أشرّ عُلماءٍ في أمّة محمد صلى الله عليه وآله وسلم من جميع المذاهب، ومثلهم كمثل عُلماء اليهود والنصارى استمسكوا بما جاء من عند غير الله من عند الطاغوت الشيطان الرجيم، ومنهم عُلماء اليوم وأمّتهم في آخر أمّة الإسلام في عصر الدعوة للحوار للمهديّ المنتظَر قُبيل طلوع الشمس من مغربها، وعُلماء هذه الأمّة وأتباعهم هم الذين قال عنهم محمدٌ رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم
    : [سيأتي زمان علي أمتي يحبون خمسا وينسون خمسا، يحبون الدنيا وينسون الآخرة، ويحبون المال وينسون الحساب، ويحبون الخلق وينسون الخالق، ويحبون الذنوب وينسون التوبة، ويحبون القصور وينسون القبور‏. قالوا: وسيأتي هذا الزمان يا رسول الله؟ قال: بل سيأتي أعظمُ منه، قالوا: وما هو؟ قال: لا يأمرون بالمعروف ولا ينهون عن المُنكر. قالوا: وسيأتي هذا الزمان يا رسول الله على أمة محمد؟ قال: بل سيأتي أعظمُ منه. قالوا: وما هو؟ قال: يرون الحق باطلاً والباطل حقاً] صدق عليه الصلاة والسلام.

    وقال عنهم محمد رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم:
    [سيأتي زمان على أمتي لا يبقى من القرآن إلا رسمه، ولا من الإسلام إلا اسمه يسمون به، و هم أبعد الناس منه، مساجدهم عامرة، وهي خراب من الهدى، فقهاء ذلك الزمان شر فقهاء تحت ظل السماء، منهم خرجت الفتنة، وإليهم تعود].

    وقال رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم:
    [يأتي على الناس زمان بطونهم آلهتهم ونساؤهم قبلتهم، ودنانيرهم دينهم، وشرفهم متاعهم، لا يبقى من الإيمان إلا اسمه، ومن الإسلام إلا رسمه، ولا من القرآن إلا درسه، مساجدهم معمورة، وقلوبهم خراب من الهدى، علماؤهم أشر خلق الله على وجه الأرض . حينئذ ابتلاهم الله بأربع خصال: جور من السلطان، وقحط من الزمان، وظلم من الولاة والحكام، فتعجب الصحابة وقالوا: يا رسول الله أيعبدون الأصنام؟ قال: نعم، كل درهم عندهم صنم].

    وقال رسول الله صلى الله عليه وأله وسلم:
    [سيأتي على أمتي زمان تخبث فيه سرائرهم، و تحسن فيه علانيتهم، طمعاً في الدنيا، لا يريدون به ما عند الله عز وجل، يكون أمرهم رياء، لا يخالطه خوف، يعمهم الله منه بعقاب، فيدعونه دعاء الغريق فلا يستجاب لهم].

    قال رسول الله صلّى الله عليه وآله:
    [يأتي على الناس زمان وجوههم وجوه الآدميين، وقلوبهم قلوب الشياطين، كأمثال الذئاب الضواري، سفّاكون للدماء، لا يتناهون عن منكر فعلوه، إن تابعتهم ارتابوك، وإن حدثتهم كذّبوك، وإِن تواريت عنهم اغتابوك، السُّنة فيهم بدعة، والبدعة فيهم سُنة، والحليم بينهم غادر، والغادر بينهم حليم، والمؤمن فيما بينهم مستضعف، والفاسق فيما بينهم مشرّف، صبيانهم عارم، ونساؤهم شاطر، وشيخهم لا يأمر بالمعروف ولا ينهى عن المنكر، الالتجاء إليهم خزي، والاعتزاز بهم ذل، وطلب ما في أيديهم فقر، فعند ذلك يحرمهم الله قطر السماء في أوانه، وينزّله في غير أوانه، يسلط عليهم شرارهم فيسومونهم سوء العذاب] صدق مُحمد رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم.

    ويا معشر علماء الأمّة، أقسمُ بالله الواحدُ القهار الذي يُدرك الأبصار ولا تُدركه الأبصار الذي خلق الجان من مارجٍ من نارٍ وخلق الإنسان من صلصالٍ كالفخار إنّني أنا الإمام المهديّ الحقّ من ربّكم ابتعثني الله إليكم لأهديكم أنتم وعُلماءكم إلى كتاب الله وسنّة رسوله الحقّ، حقيقٌ لا أقول على الله ورسوله غير الحقّ، وآمركم بما أمركم الله به ورسوله وأنهاكم عمَّا نهاكم عنه الله ورسوله، ولم يبتعثني الله بدينٍ جديدٍ بل لأعيدكم إلى كتاب الله وسنّة رسوله الحقّ كما كانت الأمّة الأولى على منهاج النبوّة الحقّ، وبما أنّي الإمام المهديّ الحقّ من ربكم فلا ينبغي للحقّ أن يتبع أهواءكم ولا يطلب رضوانكم ولا يخشاكم شيئاً، وأقول الحقّ من ربكم ومن شاء فليؤمن ومن شاء فليكفر فيحكم الله بيني وبينه بالحقّ وهو خير الحاكمين فيظهرني الله عليه في ليلةٍ ببأسٍ شديدٍ من لدنه وهو من الصاغرين.

    ويا معشر علماء الأمّة، إنّي أنا الإمام المهديّ لكم من بعد ضلالكم فلو لم تزالوا على الهُدى لما جاء قدر عصري وظهوري.
    ويا معشر علماء الأمّة، وإني على إثبات أنكم لضالون مُضلّون لقديرٌ وعلى الهيمنة بالحقّ عليكم لجديرٌ وأتلقّى العلم من لدُنِ عليمٍ خبيرٍ، وأبدأ بالبرهان المُبين فآتيكم به من مُحكم القرآن العظيم، وأفتيكم أنّكم تركتم كتاب الله وسنّة رسوله الحقّ وتمسّكتم بما خالف أمر الله في مُحكم القرآن العظيم واتَّبعتم أمر الشيطان وقلتم على الله ما لا تعلمون وأعرضتم عن أمر الرحمن أن لا تقولوا على الله ما لا تعلمون، وفتنتكم أحاديث من لدُن شيطانٍ رجيمٍ في الأحاديث التي جاءت من عند غير الله ورسوله؛ بل من عند الشيطان الرجيم على لسان أوليائه الذي قال لكم اختلاف أمّتي رحمة! فأطعتم أمر الشيطان وعصيتم أمر الرحمن في مُحكم القرآن العظيم في قول الله تعالى:
    {أَقِيمُوا الدِّينَ وَلَا تَتَفَرَّقُوا فِيهِ} صدق الله العظيم [الشورى:١٣].

    وكذلك نهاكم الله يا معشر علماء المُسلمين وأتباعهم أن تكونوا كمثل أهل الكتاب فتفرقوا دينكم شيعاً، فتجدون أمر الله الصادر في محكم كتابه في قوله تعالى:
    {فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا ۚ فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا ۚ لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ۚ ذَٰلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَٰكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ ﴿٣٠﴾ مُنِيبِينَ إِلَيْهِ وَاتَّقُوهُ وَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَلَا تَكُونُوا مِنَ الْمُشْرِكِينَ ﴿٣١﴾ مِنَ الَّذِينَ فَرَّقُوا دِينَهُمْ وَكَانُوا شِيَعًا ۖ كُلُّ حِزْبٍ بِمَا لَدَيْهِمْ فَرِحُونَ ﴿٣٢﴾} صدق الله العظيم [الروم].

    وكذلك أمر الله الصادر في قوله تعالى:
    {شَرَعَ لَكُم مِّنَ الدِّينِ مَا وَصَّىٰ بِهِ نُوحًا وَالَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ وَمَا وَصَّيْنَا بِهِ إِبْرَاهِيمَ وَمُوسَىٰ وَعِيسَىٰ أَنْ أَقِيمُوا الدِّينَ وَلَا تَتَفَرَّقُوا فِيهِ كَبُرَ عَلَى الْمُشْرِكِينَ مَا تَدْعُوهُمْ إِلَيْهِ اللَّهُ يَجْتَبِي إِلَيْهِ مَن يَشَاءُ وَيَهْدِي إِلَيْهِ مَن يُنِيبُ} صدق الله العظيم [الشورى:١٣].

    وكذلك في قوله تعالى:
    {إِنَّ الَّذِينَ فَرَّقُوا دِينَهُمْ وَكَانُوا شِيَعًا لَّسْتَ مِنْهُمْ فِي شَيْءٍ إِنَّمَا أَمْرُهُمْ إِلَى اللَّهِ ثُمَّ يُنَبِّئُهُم بِمَا كَانُوا يَفْعَلُونَ} صدق الله العظيم [الأنعام:١٥٩].

    وكذلك أمر الله الصادر في محكم كتابه في قوله تعالى:
    {وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَلَا تَفَرَّقُوا وَاذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُم بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا وَكُنتُمْ عَلَىٰ شَفَا حُفْرَةٍ مِّنَ النَّارِ فَأَنقَذَكُم مِّنْهَا كَذَٰلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ} صدق الله العظيم [آل‌ عمران:١٠٣].

    وكذلك أمر الله الصادر في محكم كتابه في قوله تعالى:
    {وَلَا تَنَازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَتَذْهَبَ رِيحُكُمْ} صدق الله العظيم [الأنفال:٤٦].

    ولكن عُلماء المُسلمين تفرّقوا ثمّ فشلوا ثمّ ذهبت ريحكم كما هو حالكم يا معشر المسلمين ومن ثم ذهب عزّكم إلى أعدائكم، فأصبحوا في عزّةٍ وشقاقٍ لدينكم بحجّة الإرهاب وأيَّدهم على ذلك قاداتكم فأصبح الذين كانوا يدعون إلى الحقّ من عُلمائكم مُستضعفين يخافون أن يتخطفهم الناس ولا ذنب لهم بسبب الذين يقتلون الناس بغير الحقّ ويزعمون أنّهم مُصلحون! ألا إنّهم هم المُفسدون ولكن لا يعلمون؛ العالمين، فابتعثني الله بقدرٍ مقدورٍ في الكتاب المسطور لأحكم بينكم في جميع ما كُنتم فيه تختلفون في الدين بالحُكم الفصل وما هو بالهزل لجمع شملكم وتوحيد صفّكم ولجبر كسركم فصدقوا بالحقّ من ربّكم وكونوا من الشاكرين يا أمّة المهديّ المنتظَر في عصر الحوار من قبل الظهور، وأُقسم لكم بربي وربكم الله الواحد القهار بأنّي أنا المهديّ المنتظَر الحقّ من ربكم ولم يجعل الله حُجتي عليكم في القسَم ولا في الاسم بل جعل حُجّتي عليكم في العلم فزادني على جميع علماء الأمّة بسطةً في علم البيان الحقّ للقرآن العظيم لكي يجعلني قادراً على الحُكم بين عُلماء المُسلمين في جميع ما كانوا فيه يختلفون فأستنبط لهم الحُكم الحقّ من مُحكم القرآن العظيم حتى لا يجدوا في صدورهم حرجاً مما قضيت بينهم بالحقّ من ربهم فيُسلّموا تسليماً.

    وأول شيء أبدأ الحُكم فيه بينهم بالحقّ هو في اختلافهم في السُّنة النّبويّة الحقّ فطائفةٌ تركت سُنّة محمدٍ رسول الله الحقّ واستمسكت بالقرآن وحده فضلّوا وأضاعوا فرضين من الصلوات عمود الدين، وأخرى تمسكت بسُنّة محمد رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم وتركت القرآن فضلّوا وأضلّتهم الأحاديث الموضوعة التي تختلف مع مُحكم القرآن العظيم، وأخرى يبحثون عن كتاب فاطمة الزهراء ويُبالغون في آل البيت بغير الحقّ، وأخرى يفترون على الله بالعلم اللدُنّي، وأخرى تتّبع البدع والمُحدثات بأعياد الميلاد والمُبالغة في عباد الله المُقرّبين وغلَّواً في دينهم بغير الحقّ، وجميعكم أُخرجتم من النور إلى الظُلمات إلا من اتَّبع الحقّ الذي يدعوكم إلى منهاج النبوّة الأولى (كتاب الله وُسنّة رسوله الحقّ)، ولا يؤمن ببعض الكتاب ويكفر ببعض فلا يستمسك بالسُنّة وحدها ويتخذ القرآن مهجوراً ولا يستمسك بما جاء في القرآن ويترك السُّنة النّبويّة الحقّ ويكفر بما خالف من السّنة لمحكم القرآن فيذر الأحاديث التي تُخالف لمُحكم القرآن وراء ظهره فيعتصم بالقرآن والسّنة الحقّ التي لا تُخالف لمُحكم القرآن؛ أولئك كانوا على ما كان عليه مُحمد رسول الله والذين معه وكان منهجهم كتاب الله والسُّنة النّبويّة الحقّ، الذين أجابوا دعوة الحقّ منكم أولئك على منهاج النبوّة الأولى لا يفرّقون بين كتاب الله وسنّة رسوله الحقّ؛ ذلك لأنّ القرآن من عند الله والسُّنة النّبويّة الحقّ من عند الله تركهم فيكم رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم وعلَّمكم أنهما لا يفترقان فيختلفان إلى يوم الدين، وما خالف لمُحكم القرآن من السُّنة النّبويّة فاعلموا أنّ ذلك الحديث جاء من عند غير الله لعلكم تتقون.

    وأنا الإمام المهديّ المنتظَر الحقّ من ربكم أشهد أن لا إله إلا الله وأشهدُ أنّ محمداً رسول الله، وأشهدُ أنّ القرآن من عند الله وأشهد أنّ السُّنة النّبويّة الحقّ من عند الله كما القرآن من عند الله، وأشهدُ أنّ القُرآن محفوظٌ من التحريف ليجعله الله المرجع لما اختلف فيه عُلماء الحديث في السُّنة النّبويّة، وأشهد أنَّ الله لم يعِدُكم بحفظ السُّنة النّبويّة من التحريف ولذلك جعل الله مُحكم القرآن هو المرجع فيما اختلفتم فيه من علم الحديث في السُّنة النّبويّة، وأشهد لله شهادة الحقّ اليقين أنّه لا يجادلني عالِمٌ بالقرآن العظيم إلا أخرست لسانه بالحقّ فيُسلم تسليماً لأنه لن يستطيع أن يُنكر سُلطان علمي عليه بالحقّ من مُحكم القُرآن العظيم أو يأتي بالبيان للقرآن هو خيرٌ من تفسير ناصر محمد اليماني وأحسن تأويلاً إلى يوم يقوم الناس لربّ العالمين وإنا لصادقون، ولكُل دعوى بُرهان والكذب حباله قصيرة. وبما أنّ الله جعلني حَكَماً بين جميع عُلماء المُسلمين بالحقّ فحقيقٌ لا أقول على الله ورسوله إلا الحقّ وأفتي بالحقّ لمن أراد أن يتّبع الحق فليستمسك بمن يستمسك بكتاب الله وسنّة رسوله الحقّ فيعتصم بنور القرآن والسُّنة النّبويّة الحقّ نور على نور وهُدًى للمؤمنين.

    وبما أنّي المهديّ المنتظَر الحقّ من ربِّكم جعلني الله حكماً بينكم في جميع ما اختلف فيه عُلماء الدين فسوف أبدأ بالحُكم بينكم بالحقّ مُقدماً مُعلناً الفتوى بالحقّ بأنّ السُّنة النّبويّة الحقّ من عند الله كما القرآن من عند الله، وكذلك أفتي بالحقّ أنّ السُّنة النّبويّة لم يعدكم الله بحفظها من التحريف ولكنه وعدكم بحفظ القرآن العظيم من التحريف ليجعل آيات أمّ الكتاب في القرآن العظيم هُنَّ المرجع لما اختلفتم فيه من السُّنة النّبويّة، وبما أنّي أفتيتُ بأنّ السُّنة النّبويّة جاءت من عند الله كما جاء القرآن العظيم فقد وجب على الإمام ناصر محمد اليماني أن يُلجم بالبرهان المُبين من مُحكم القرآن العظيم أنّ السُّنة النّبويّة الحقّ جاءت من عند الله كما جاء هذا القرآن العظيم، وأعلن الفتوى بالحقّ عن الحديث الحقّ الذي جاء من عند الله على لسان رسوله، وقال عليه الصلاة والسلام وآله:
    [ألا وإني أوتيت القرآن ومثله معه] صدق محمد رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم.

    ولا حاجة لي بالبحث عن مصدر هذا الحديث ولا عن الثُّقات الوارد عنهم؛ بل آتيكم بسند هذا الحديث الحقّ مُباشرة من مُحكم القرآن العظيم. قال محمد رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم:
    [ألا وإني أوتيت القرآن ومثله معه]، وسند هذا الحديث الحقّ تجدونه في مُحكم القرآن العظيم، فإذا تدبرتم القُرآن كما أمركم ربكم فسوف تجدون سنده بالضبط في سورة النساء الآية رقم (81) و(82) وذلك في قول الله تعالى: {مَّن يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ ۖ وَمَن تَوَلَّىٰ فَمَا أَرْسَلْنَاكَ عَلَيْهِمْ حَفِيظًا ﴿٨٠﴾ وَيَقُولُونَ طَاعَةٌ فَإِذَا بَرَزُوا مِنْ عِندِكَ بَيَّتَ طَائِفَةٌ مِّنْهُمْ غَيْرَ الَّذِي تَقُولُ ۖ وَاللَّهُ يَكْتُبُ مَا يُبَيِّتُونَ ۖ فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ وَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ ۚ وَكَفَىٰ بِاللَّهِ وَكِيلًا ﴿٨١﴾ أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ ۚ وَلَوْ كَانَ مِنْ عِندِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِيهِ اخْتِلَافًا كثيراً ﴿٨٢﴾ وَإِذَا جَاءَهُمْ أَمْرٌ مِّنَ الْأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ أَذَاعُوا بِهِ ۖ وَلَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَإِلَىٰ أُولِي الْأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِينَ يَسْتَنبِطُونَهُ مِنْهُمْ ۗ وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ لَاتَّبَعْتُمُ الشَّيْطَانَ إِلَّا قَلِيلًا ﴿٨٣﴾} صدق الله العظيم [النساء].

    ومن ثم نستنبط لكم سند الحديث الحقّ من هذه الآيات فأجده في قول الله تعالى:
    {وَيَقُولُونَ طَاعَةٌ فَإِذَا بَرَزُوا مِنْ عِندِكَ بَيَّتَ طَائِفَةٌ مِّنْهُمْ غَيْرَ الَّذِي تَقُولُ ۖ وَاللَّهُ يَكْتُبُ مَا يُبَيِّتُونَ ۖ فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ وَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ ۚ وَكَفَىٰ بِاللَّهِ وَكِيلًا أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ ۚ وَلَوْ كَانَ مِنْ عِندِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِيهِ اخْتِلَافًا كثيراً﴿٨١﴾} صدق الله العظيم.

    ويا معشر هيئة كُبار العُلماء، إن ما جاء في سورة النساء في الآية (81) و(82) قد جعلهنَّ الله الأساس لدعوة المهديّ المنتظَر لعُلماء المُسلمين إلى طاولة الحوار العالميّة (موقع الإمام ناصر محمد اليماني) لجميع علماء الأمّة الإسلاميّة، وكلا ولا ولن تستطيعوا إنكار ما جاء فيهنَّ أبداً إلا من كفر بكتاب الله وسنّة رسوله الحقّ فيحكم الله بيني وبينه بالحقّ وهو أسرع الحاسبين.

    ويا معشر هيئة كُبار العلماء بالمملكة العربيّة السعوديّة وجميع علماء الأمّة الإسلاميّة أُحذِّركم تفسير القُرآن بالرأي وبالظنّ الذي لا يُغُني من الحقّ شيئاً وبالاجتهاد من قبل الوصول إلى البُرهان المُبين بعلمٍ وسُلطانٍ مُنيرٍ لأنّ القرآن كلام الله ربّ العالمين..
    ألا وإنّ تفسير القرآن هو المعنى المراد في نفس الله من كلامه وما يقصده بالضبط، فإذا قلتم على الله ما لا تعلمون بقول الظنّ والاجتهاد الذي لا يُغني من الحقّ شيئاً فإن فعلتم ذلك فاعلموا بأنكم لم تطيعوا أمر الله ورسوله بل أطعتم أمر الشيطان الرجيم الذي يأمر بالسوء والفحشاء وأن تقولوا على الله ما لا تعلمون. وقال الله تعالى: {وَلَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ ۚ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُّبِينٌ ﴿١٦٨﴾ إِنَّمَا يَأْمُرُكُم بِالسُّوءِ وَالْفَحْشَاءِ وَأَن تَقُولُوا عَلَى اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ ﴿١٦٩﴾} صدق الله العظيم [البقرة].

    وأنتم تعلمون بأنَّ الله حرَّم على المؤمنين أن يقولوا على الله ما لا يعلمون، وذلك في مُحكم كتاب الله في قوله تعالى:
    {قُلْ إِنَّمَا حَرَّمَ رَبِّيَ الْفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَمَا بَطَنَ وَالْإِثْمَ وَالْبَغْيَ بِغير الحقّ وَأَن تُشْرِكُوا بِاللَّهِ مَا لَمْ يُنَزِّلْ بِهِ سُلْطَانًا وَأَن تَقُولُوا عَلَى اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ} صدق الله العظيم [الأعراف:٣٣].

    مع احترامي لعلماء الأمّة الذين لا يقولون على الله ما لا يعلمون ولكن للأسف فإنّ كثيراً من عُلماء المُسلمين يتبعوا ما ليس لهم به علم دون أن يستخدموا عقولهم؛ هل ذلك منطقيّ وهل أفئدتهم مُطمئنة لذلك؟ وعن ذلك سوف يُسألون. تصديقاً لقول الله تعالى:
    {وَلَا تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ كُلُّ أُولَٰئِكَ كَانَ عَنْهُ مَسْئُولًا} صدق الله العظيم [الإسراء:٣٦].

    وبسبب اتِّباعكم لتفاسير الذين يقولون على الله ما لا يعلمون من قبلكم ؛ أضلوكم حتى عن بعض مُحكم القرآن العظيم كمثال قول الله تعالى:
    {أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَلَوْ كَانَ مِنْ عِندِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِيهِ اخْتِلَافًا كثيراً} صدق الله العظيم [النساء: ٨٢].

    وقال الذين يقولون على الله ما لا يعلمون بأنّ الله يُخاطب الكُفار! أفلا يتدبرون القرآن، وأن لو كان من عند غير الله لوجدوا فيه اختلافاً كثيراً؟ ولكني أُحذّر المُفسرين فصل آيةٍ عن أخواتها وهُنَّ في نفس الموضوع لكي تكون يتيمةً فيؤولها على هواه كيف يشاء، وفإذا أردتم تدبر القرآن فلا تفصلوا الآية عن أخواتها بل تأخذوا جميع الآيات التترى واحدةً تلو الأخرى اللاتي في نفس الموضوع حتى لا يحرِّفون كلام الله عن مواضعه بالبيان الباطل حتى يتبيّن لكم الحقّ من الباطل وحرصاً منكم أن لا تقولوا على الله غير الحقّ، وإذا أخذنا الآيات اللاتي تتكلم عن موضوعٍ مُعينٍ فسوف نفهم المقصود في نفس الله من كلامه حتى لا نقول على الله غير الحقّ. وأضرب لكم على ذلك مثلاً في قول الله تعالى:
    {وَيَقُولُونَ طَاعَةٌ فَإِذَا بَرَزُوا مِنْ عِندِكَ بَيَّتَ طَائِفَةٌ مِّنْهُمْ غَيْرَ الَّذِي تَقُولُ ۖ وَاللَّهُ يَكْتُبُ مَا يُبَيِّتُونَ ۖ فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ وَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ ۚ وَكَفَىٰ بِاللَّهِ وَكِيلًا ﴿٨١﴾ أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ ۚ وَلَوْ كَانَ مِنْ عِندِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِيهِ اخْتِلَافًا كثيراً ﴿٨٢﴾} صدق الله العظيم [النساء].

    فإذا قام أحد المُفسرين بأخذ الآية رقم (82) قول الله تعالى:
    {أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآَنَ وَلَوْ كَانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِيهِ اخْتِلَافًا كثيراً} صدق الله العظيم، ثم فسَّرها وقال: "إن الله يُخاطب الكُفار أن يتدبروا القرآن وأن لو كان من عند غير الله لوجدوا فيه اختلافاً كثيراً". ومن اطَّلع على هذا التفسير فلن يشك مثقال ذرة أنه غير صحيح برغم أنه تمّ تحريف كلام الله عن موضعه المقصود، وذلك لأنّ الله لا يُخاطب الكفار في هذا الموضع بل يُخاطب عُلماء المُسلمين بأنهم إذا أرادوا أن يكشفوا الأحاديث النّبويّة التي من عند غير الله افتراءً على رسوله بأنّ عليهم أن يتدبروا القرآن ليقوموا بالمُطابقة للأحاديث الواردة مع مُحكم القرآن العظيم وعلَّمهم الله بأنّ ما كان من الأحاديث النّبويّة من عند غير الله فسوف يجدون بينهنّ وبين مُحكم القرآن العظيم اختلافاً كثيراً، وهذا دليلٌ داحضٌ للجدل بأنّ السُّنة النّبويّة لا شك ولا ريب أنها حقاً جاءت من عند الله كما جاء القرآن من عند الله، وإنما جعل مُحكم القرآن هو المرجع لما اختلفتم فيه من الأحاديث النّبويّة وذلك لأنه محفوظ من التحريف، وأما السُنَّة فلم يعدكم الله بحفظها من التحريف فإن كنتم من أولي الألباب تدبروا الآيتين تجدوا ما جاء في بياني هذا هو الحقّ لا شك ولا ريب، فتدبروا يا أولي الألباب قول الله تعالى: {وَيَقُولُونَ طَاعَةٌ فَإِذَا بَرَزُوا مِنْ عِندِكَ بَيَّتَ طَائِفَةٌ مِّنْهُمْ غَيْرَ الَّذِي تَقُولُ ۖ وَاللَّهُ يَكْتُبُ مَا يُبَيِّتُونَ ۖ فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ وَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ ۚ وَكَفَىٰ بِاللَّهِ وَكِيلًا ﴿٨١﴾ أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ ۚ وَلَوْ كَانَ مِنْ عِندِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِيهِ اخْتِلَافًا كثيراً ﴿٨٢﴾} صدق الله العظيم [النساء].

    وفيهما يخبركم الله بأنها توجد طائفةٌ بين المؤمنين جاءت إلى محمدٍ رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم وأعلنت الطاعة وقالت: "نشهد أن لا إله إلا الله ونشهد أنّ مُحمداً رسول الله" كذباً! وإنّما يريدون أن يكونوا من صحابة رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم ظاهر الأمر ليكونوا من رواة الحديث فيصدوا عن سبيل الله بأحاديث لم يقلها عليه الصلاة والسلام. وقال الله تعالى:
    {إِذَا جَاءَكَ الْمُنَافِقُونَ قَالُوا نَشْهَدُ إِنَّكَ لَرَسُولُ اللَّهِ ۗ وَاللَّهُ يَعْلَمُ إِنَّكَ لَرَسُولُهُ وَاللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّ الْمُنَافِقِينَ لَكَاذِبُونَ ﴿١﴾ اتَّخَذُوا أَيْمَانَهُمْ جُنَّةً فَصَدُّوا عَن سَبِيلِ اللَّهِ ۚ إِنَّهُمْ سَاءَ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ ﴿٢﴾} صدق الله العظيم [المنافقون].

    ومن ثم بيَّن الله لكم مكرهم والمقصود من قوله:
    {فَصَدُّوا عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ إِنَّهُمْ سَاءَ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ}، وعلَّمكم أنهم لم يصدّوا عن الحقّ بالسيف بل بأحاديث غير التي يقولها عليه الصلاة والسلام في السُّنة النّبويّة. وقال الله تعالى: {وَيَقُولُونَ طَاعَةٌ فَإِذَا بَرَزُوا مِنْ عِندِكَ بَيَّتَ طَائِفَةٌ مِّنْهُمْ غَيْرَ الَّذِي تَقُولُ ۖ وَاللَّهُ يَكْتُبُ مَا يُبَيِّتُونَ ۖ فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ وَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ ۚ وَكَفَىٰ بِاللَّهِ وَكِيلًا ﴿٨١﴾ أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ ۚ وَلَوْ كَانَ مِنْ عِندِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِيهِ اخْتِلَافًا كثيراً} صدق الله العظيم [النساء].

    وجاء في هذا الموضع سنداً للحديث الحق في أول البيان: قال محمد رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم:
    [ألا وإني أوتيت القرآن ومثله معه]، وذلك لأنّ الله يُخاطب علماء الأمّة بأنّ الحديث المُفترى يتم إرجاعه للقرآن فإذا كان من عند غير الله فسوف يجدون بينه وبين مُحكم القرآن اختلافاً كثيراً، ولكني المهديّ المنتظَر الحقّ من ربكم لا أنكر سُنّة محمد رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم بل آخذ بجميع ما ورد عن محمدٍ رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم، وذلك لأني أعلم أنّ السُّنة النّبويّة جاءت من عند الله كما جاء القرآن من عنده تعالى، وإنما أكفر بما خالف منها لمحكم القرآن العظيم لأنّي أعلم أنّه حديث مُفترى ما دام جاء مُخالفاً لمُحكم القرآن العظيم وليس معنى ذلك أنّ الإمام ناصر محمد اليماني لم يأخذ إلا ما تطابق مع القرآن وأعوذ بالله أن أكون من الجاهلين؛ بل آخذ بجميع الأحاديث النّبويّة حتى ولو لم يكن لها بُرهان في القرآن العظيم فأني آخذ بها، وإنما أكفر بما جاء مُخالفاً لمحكم القرآن العظيم لأني علمت أنه حديث مُفترى عن رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم.

    ويا هيئة كُبار عُلماء المسلمين بالمملكة العربيّة السعوديّة وكذلك جميع علماء الأمّة الإسلاميّة إنّي أدعوكم إلى الاحتكام إلى مُحكم القرآن العظيم فيما كنتم فيه تختلفون من أحاديث السّنة من أجل تصحيح أحاديث السّنة المحمديّة الحقّ وتصحيح عقائدكم ونفي كافة البدع والمُحدثات في الدين الإسلامي الحنيف فنوحّد صفّكم من بعد تفرقكم وفشلكم فتقوى شوكتكم من بعد أن ذهبت ريحكم نظراً لمُخالفة أمر الله الصادر في آيات القرآن المُحكمات ينهاكم ويحذِّركم بعدم الاختلاف والاحتكام إلى مُحكم القرآن فيما اختلفتم فيه من السّنة فما وجدتموه جاء مُخالفاً لمحكم القرآن العظيم فاعلموا أن هذا الحديث النّبويّ جاء من عند غير الله ورسوله؛ بل من عند الطاغوت الشيطان الرجيم وأوليائهم من شياطين الجنّ والإنس يوحون إليهم بالباطل ليُجادلوا به الحقّ ليخرجوكم عن الحقّ كما علمكم الله بذلك، وأما إذا لم يخالف الحديث المروي لمحكم القرآن العظيم فأرجعوا ذلك لعقولكم والحقّ منها تطمئن إليه قلوبكم وتقبله عقولكم كمثل حديث السواك ليس له بُرهان في القرآن ولكنه يقرّه العقل ويطمئن إليه القلب ذلك لأنّ الله أمركم باستخدام عقولكم. تصديقاً لقول الله تعالى:
    {وَلَا تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ كُلُّ أُولَٰئِكَ كَانَ عَنْهُ مَسْئُولًا} صدق الله العظيم [الإسراء:٣٦].

    وكذلك تجدون بيان ناصر محمد اليماني للقرآن مُطابقاً للبيان الحقّ لمحمدٍ رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم في السُّنة النّبويّة الحقّ الذي أفتاكم من قبل أن يأتيكم ناصر محمد اليماني بأنّ مُحكم القرآن هو المرجع لما اختلفتم فيه من أحاديث السُّنة النّبويّة تصديقاً للأحاديث الحقّ في هذا الشأن عن محمدٍ رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم.

    قال محمدٌ رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم:
    [ألا إني أوتيت القرآن ومثله معه].

    قال محمدٌ رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم:
    [اعرضوا حديثي على الكتاب فما وافقه فهو مني وأنا قلته].

    قال محمدٌ رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم:
    [وإنها ستفشى عني أحاديث فما أتاكم من حديثي فاقرؤوا كتاب الله واعتبروه فما وافق كتاب الله فأنا قلته وما لم يوافق كتاب الله فلم أقله‏].

    قال محمدٌ رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم:
    [ستكون عني رواة يروون الحديث فاعرضوه على القرآن فإن وافق القرآن فخذوها وإلا فدعوها].

    قال محمدٌ رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم:
    [عليكم بكتاب الله وسترجعون إلى قوم يحبون الحديث عني ومن قال عليَّ ما لم أقل فليتبوأ مقعده من النار فمن حفظ شيئاً فليحدث به‏].

    قال محمدٌ رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم:
    [عليكم بكتاب الله فإنكم سترجعون إلى قوم يشتهون الحديث عني فمن عقل شيئاً فليحدث به ومن افترى عليَّ فليتبوأ مقعداً وبيتاً من جهنم‏].

    قال محمدٌ رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم:
    [ألا إنها ستكون فتنة. قلت : ما المخرج يا رسول الله؟ قال: ( كتاب الله فيه نبأ ما كان قبلكم، وخبر ما بعدكم، وحكم ما بينكم، هو الفصل، ليس بالهزل، من تركه من جبَّار قصمه الله، ومن ابتغى الهدى من غيره أضلَّه الله وهو حبل الله المتين . وهو الذكر الحكيم وهو الصراط لمستقيم هو الذي لا تزيغ به الأهواء، ولا تلتبس به الألسنة، ولا تشبع منه العلماء، ولا يخلق عن كثرة الردّ، ولا تنقضي عجائبه، هو الذي لم تنته الجن إذ سمعته حتى قالوا: {إنا سمعنا قرآناً عجبا يهدي إلى الرشد فآمنا به}، من قال به صدق، ومن عمل به أُجِر، ومن حكم به عدل، ومن دعا إليه هدي إلى صراط مستقيم].

    قال محمدٌ رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم:
    [يأتي على الناس زمان لا تطاق المعيشة فيهم إلا بالمعصية حتى يكذب الرجل ويحلف فإذا كان ذلك الزمان فعليكم بالهرب قيل يا رسول الله وإلى أين المهرب قال إلى الله وإلى كتابه وإلى سُنَّة نبيه‏ الحق].

    قال محمدٌ رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم:
    [ما بال أقوام يشرفون المترفين ويستخفون بالعابدين ويعملون بالقرآن ما وافق أهواءهم، وما خالف تركوه، فعند ذلك يؤمنون ببعض الكتاب ويكفرون ببعض يسعون فيما يدرك بغير سعي من القدر والمقدور والأجل المكتوب والرزق المقسوم، ولا يسعون فيما لا يدرك إلا بالسعي من الجزاء الموفور والسعي المشكور والتجارة التي لا تبور‏].

    قال محمدٌ رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم:
    [من اتَّبع كتاب الله هداه الله من الضلالة، ووقاه سوء الحساب يوم القيامة، وذلك أن الله يقول‏:‏ {‏فَمَنْ اتَّبَعَ هُدايَ فَلا يَضِلّ ولا يَشْقَى‏}].

    قال محمدٌ رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم:
    [يا حذيفة عليك بكتاب الله فتعلمه واتّبع ما فيه‏].

    قال محمدٌ رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم:
    [مهما أوتيتم من كتاب الله فالعمل به لا عذر لأحد في تركه، فإن لم يكن في كتاب الله فسُنَّة مني ماضية].

    قال محمدٌ رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم:
    [ما هذه الكتب التي يبلغني أنكم تكتبونها، أكتاب مع كتاب الله‏؟‏ يوشك أن يغضب الله لكتابه].

    قال محمدٌ رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم:
    [يا أيها الناس، ماهذا الكتاب الذي تكتبون‏:‏ أكتاب مع كتاب الله‏؟‏ يوشك أن يغضب الله لكتابه قالوا يا رسول الله فكيف بالمؤمنين والمؤمنات يومئذ‏؟‏ قال‏:‏ من أراه الله به خيراً أبقى الله في قلبه لا إله إلا الله‏].

    قال محمدٌ رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم:
    [لا تكتبوا عني إلا القرآن، فمن كتب عني غير القرآن فليمحه، وحدثوا عن بني إسرائيل ولا حرج ومن كذب عليَّ فليتبوأ مقعده من النار].

    قال محمدٌ رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم:
    [لا تسألوا أهل الكتاب عن شيء فإني أخاف أن يخبروكم بالصدق فتكذبوهم أو يخبروكم بالكذب فتصدقوهم، عليكم بالقرآن فإن فيه نبأ من قبلكم وخبر ما بعدكم وفصل ما بينكم‏].

    قال محمدٌ رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم:
    [لا تسألوا أهل الكتاب عن شيء فإنهم لن يهدوكم وقد ضلوا، إما أن تصدقوا بباطل وتكذبوا بحق، وإلا لو كان موسى حيَّاً بين أظهركم ما حلَّ له إلا أن يتبعني‏]. صدق محمد رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم.

    ويا معشر الباحثين عن الحقّ فهل وجدتم اختلاف شيء بين بيان محمدٍ رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم وبين بيان الإمام المهديّ ناصر مُحمد اليماني للقرآن من ذات القرآن؟ فلا حجّة لكم على المهديّ المنتظَر ناصر محمد اليماني بعد إذا حاجَجْتكم بالبيان الحقّ للقرآن من ذات القرآن ثم بالبيان الحقّ من عند الرحمن على لسان محمدٍ رسول الله في السّنة المُهداة فلم تجدوها تختلف مع بيان ناصر محمد اليماني للقرآن ومن حاجّني الآن بما خالف لمحكم كتاب الله وبما خالف لمحكم سنة البيان على لسان محمدٍ رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم فاشهدوا عليه بالكفر والإعراض عن كتاب الله وسنّة رسوله الحقّ وعصى الله ورسوله والمهديّ المنتظَر الحقّ من ربه سواء كان من أهل السُّنة أو من الشيعة أو من أي المذاهب والفرق وما بعد الحقّ إلا الضلال، وسلامٌ على المُرسلين، والحمدً لله ربّ العالمين..

    ونبدأ بالحوار في عقيدة بعث الإمام المهديّ الذي له تنتظرون، فهل أنتم من يصطفيه ويختاره ويبتعثه أم الله؟ وجعل الله المهديّ المنتظَر خليفة الله في الارض قائداً لكم للجهاد في سبيل الله، وإماماً هادياً إلى الصراط المُستقيم ويزيده الله بسطةً على كافة عُلمائكم بالحقّ، وأفتيكم بالحقّ والحقَّ أقول حقيق لا أقول على الله إلا الحقّ:
    إنّ اصطفاء خليفة الله لا ينبغي للإنس والجنّ والملائكة التدخل في شأنه أو المُعارضة فيه، وأمر اصطفاء خليفة الله في الأرض يختصّ به الله مالك الملك الذي يؤتي ملكه من يشاء فيزيد خليفته الذي اصطفاه عليكم بسطةً في العلم على كافة من استخلف عليهم ليجعل الله ذلك بُرهان الخلافة والإمامة والقيادة لعلكم تتقون فلنحتكم إلى الله في كتاب الله وسنّة رسوله الحقّ إن كنتم مؤمنين.

    وأنا الإمام المهديّ الحقّ من الرحمن أجادلكم أولاً من القرآن العظيم فإذا لم أجد ضالّتي فيه فمن ثمّ أذهب إلى السّنة المحمديّة صلى الله عليه وآله وسلم، فتعال لأعلِّمك ناموس اصطفاء الخليفة بأنّ شأنه يختصّ به الله وحده لا شريك له ولا يُشرك في حُكمه أحداً، وما ينبغي لعباده أن يصطفوا خليفة الله من دونه سُبحانه! وهو أعلمُ حيث يجعل رسالته وهو العزيز الحكيم، فإذا اصطفى الله خليفته من عباده أصدر الأمر إلى عباده أجمعين بطاعته. وقال الله تعالى:
    {وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً قَالُوا أَتَجْعَلُ فِيهَا مَن يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِكُ الدِّمَاءَ وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ قَالَ إِنِّي أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ} صدق الله العظيم [البقرة:٣٠].

    فانظر أيها الباحثُ عن الحقّ لردّ الله الواحدُ القهار على ملائكته المُقربين الذين أبدوا لهم رأياً آخر في اصطفاء خليفة الرحمن، فانظر إلى ردّ الله عليهم:
    {قَالَ إِنِّي أَعْلَمُ مَا لا تَعْلَمُونَ}، فإذا كان ملائكة الرحمن ينقصهم العلم الواسع في اصطفاء خليفة ربهم، فكيف يصطفون خليفة الله الشيعة الاثني عشر من دونه! فإذا كان لا يحقّ لملائكة الرحمن الرأي في اصطفاء خليفة ربّهم فكيف يحقّ لمن هم من دونهم، ومن ثم بيَّن الله لملائكته بُرهان الخلافة لمن اصطفاه الله أنه يزيده بسطةً في العلم عليهم. وقال الله تعالى: {وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلَائِكَةِ فَقَالَ أَنبِئُونِي بِأَسْمَاءِ هَٰؤُلَاءِ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ ﴿٣١﴾ قَالُوا سُبْحَانَكَ لَا عِلْمَ لَنَا إِلَّا مَا عَلَّمْتَنَا ۖ إِنَّكَ أَنتَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ ﴿٣٢﴾ قَالَ يَا آدَمُ أَنبِئْهُم بِأَسْمَائِهِمْ ۖ فَلَمَّا أَنبَأَهُم بِأَسْمَائِهِمْ قَالَ أَلَمْ أَقُل لَّكُمْ إِنِّي أَعْلَمُ غَيْبَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَأَعْلَمُ مَا تُبْدُونَ وَمَا كُنتُمْ تَكْتُمُونَ ﴿٣٣﴾} صدق الله العظيم [البقرة].

    ويا معشر الشيعة الاثني عشر، هل أنتم أعلم أم الله الواحد القهار؟ أفلا ترون ردّ الله على ملائكته بالتكذيب أنّهم أعلمُ من ربِّهم ويرون من اصطفاه سوف يفسد في الأرض ويسفك الدماء وكأنهم أعلمُ من الله؟ ولذلك قال الله تعالى لهم:
    {أَنبِئُونِي بِأَسْمَاء هَـؤُلاء إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ} لأنهم ليسُوا أعلم من ربِّهم في اصطفاء الخليفة، ولذلك كان ردّاً عليهم قاسياً من الله: {أَنبِئُونِي بِأَسْمَاء هَـؤُلاء إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ}، ومن ثمّ أدرك الملائكة أنّهم تجاوزوا حدودهم في شأن اصطفاء خليفة الله، وربّهم أعلمُ منهم ولذلك سبّحوا لربّهم من أن يكونوا أعلم منهُ سُبحانه، لذلك {قَالُوا سُبْحَانَكَ لَا عِلْمَ لَنَا إِلَّا مَا عَلَّمْتَنَا إِنَّكَ أَنْتَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ}، فتدبّر المقطع كاملاً تجد أنّ شأن اصطفاء الخليفة يختصّ به من يعلم الغيب في السماوات والأرض ويعلمُ ما تبدون وما كنتم تكتمون. وقال الله تعالى: {وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلَائِكَةِ فَقَالَ أَنبِئُونِي بِأَسْمَاءِ هَٰؤُلَاءِ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ ﴿٣١﴾ قَالُوا سُبْحَانَكَ لَا عِلْمَ لَنَا إِلَّا مَا عَلَّمْتَنَا ۖ إِنَّكَ أَنتَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ ﴿٣٢﴾ قَالَ يَا آدَمُ أَنبِئْهُم بِأَسْمَائِهِمْ ۖ فَلَمَّا أَنبَأَهُم بِأَسْمَائِهِمْ قَالَ أَلَمْ أَقُل لَّكُمْ إِنِّي أَعْلَمُ غَيْبَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَأَعْلَمُ مَا تُبْدُونَ وَمَا كُنتُمْ تَكْتُمُونَ ﴿٣٣﴾} صدق الله العظيم [البقرة].

    ونستنبط من هذه الآيات أحكاماً عدةً في ناموس الخلافة في الكتاب كالتالي:
    1- إنّ شأن اصطفاء خليفة الله يختصّ به مالك المُلك الذي يؤتي مُلكه من يشاء والله واسعٌ عليم.
    2- إن اصطفاء الخليفة لا يحقّ حتى لملائكة الرحمن المُقربين التدخل فيه، فليسوا هم أعلمُ من الله وهو أعلمُ حيث يجعلُ علم رسالته.
    3- نجد أنّ الله علَّم ملائكته بالبرهان لمن اصطفاه الله خليفة أنه يزيده بسطةً في العلم على من استخلفه عليهم ليجعله مُعلماً لهم العلم، ولذلك قال الله تعالى: {أَنبِئُونِي بِأَسْمَاء هَـؤُلاء إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ قَالُوا سُبْحَانَكَ لَا عِلْمَ لَنَا إِلَّا مَا عَلَّمْتَنَا إِنَّكَ أَنْتَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ قَالَ يَا آدَمُ أَنْبِئْهُمْ بِأَسْمَائِهِمْ} صدق الله العظيم.

    فتبيَّن لنا أنّ آدم زاده الله بسطةً في العلم على الملائكة برغم أنّ الملائكة عُلماء، ولكنّ الله زاد آدم بسطةً في العلم عليهم ليجعل ذلك بُرهان الاصطفاء لكي تعلموا خليفة الله الذي اصطفى عليكم بأنّكم تجدوا أنّ الله قد زاده بسطةً في العلم عليكم، وشأن الخلافة كذلك لا يتدخل فيه أنبياء الله ورسله، فكذلك لا يحقّ لهم أن يصطفوا خليفة الله من بعدهم من دونه تعالى، فانظر لخليفة الله طالوت، فهل نبيُّهم هو من اصطفى طالوت عليهم قائداً وإماماً وملكاً؟ بل الله الذي اصطفاه وزاده بسطةً في العلم عليهم الذي يؤتي مُلكه من يشاء والله واسعٌ عليم. وقال الله تعالى:
    {وَقَالَ لَهُمْ نَبِيُّهُمْ إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَكُمْ طَالُوتَ مَلِكًا قَالُوا أَنَّىٰ يَكُونُ لَهُ الْمُلْكُ عَلَيْنَا وَنَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْكِ مِنْهُ وَلَمْ يُؤْتَ سَعَةً مِّنَ الْمَالِ قَالَ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاهُ عَلَيْكُمْ وَزاده بسطةً فِي الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ وَاللَّهُ يُؤْتِي مُلْكَهُ مَن يَشَاءُ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ} صدق الله العظيم [البقرة:٢٤٧].

    ويا معشر الشيعة والسُّنة، قال الله تعالى:
    {وَقَالُوا لَوْلَا نُزِّلَ هَٰذَا الْقُرْآنُ عَلَىٰ رَجُلٍ مِّنَ الْقَرْيَتَيْنِ عَظِيمٍ ﴿٣١﴾ أَهُمْ يَقْسِمُونَ رَحْمَتَ رَبِّكَ ۚ نَحْنُ قَسَمْنَا بَيْنَهُم مَّعِيشَتَهُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا ۚ وَرَفَعْنَا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجَاتٍ} صدق الله العظيم [الزخرف:31-32].

    وكذلك أنتم يا معشر الشيعة والسُّنة ءأنتم من يُقسم رحمة الله فتصطفوا من تشاءون ونسيتم قول الله تعالى:
    {قَالَ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاهُ عَلَيْكُمْ وَزاده بسطةً فِي الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ وَاللَّهُ يُؤْتِي مُلْكَهُ مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ}، أفلا تتقون؟ فأما السُنَّة فحرَّموا على خليفة الله أن يُعرِّفهم بنفسه وقالوا إنّ المهديّ المنتظَر لا يعلمُ أنّه المهديّ المنتظَر وأنّهم هم من يعلمُ أنّهُ الإمام المهديّ المنتظَر فيُعرِّفونه على شأنه في المُسلمين أنّه الإمام المهديّ شرط أن يُنكر أنّه الإمام المهديّ مبعوثٌ من ربّ العالمين! ومن ثم يزدادون إصراراً على الباطل: "بل أنت الإمام المهديّ ولكنك لا تعلم أنك الإمام المهديّ"، فيجبرونه على البيعة كرهاً وهو من الصاغرين برغم أنّهم يعلمون أنّ الإمام المهديّ يبتعثه الله إليهم على اختلافٍ بين علماء الأمّة وتفرقةٍ ليحكم بينهم فيما كانوا فيه يختلفون فيوحّد صفّهم ويلُم شملهم ويجبر كسرهم من بعد أن تفرقوا وفشلوا وذهبت ريحهم كما هو حال المُسلمين اليوم، وبرغم الأحاديث النّبويّة الحقّ التي تفتي أهل السُّنة أنَّ الله هو من يبعث الإمام المهديّ إليهم. وقال محمد رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم: [أبشّركم بالمهديّ يُبعث في أمّتي على اختلاف من الناس، وزلازل، فيملأ الأرض قسطاً وعدلاً كما ملئت جوراً وظلماً، يرضى عنه ساكن السماء وساكن الأرض، يقسم المال صفاحاً]، وليس صِحاحاً كما يزعمون بل صِفاحاً أي يحثو جُنيهات الذهب للناس حثواً بصفحتي يداه كما يحثو أحدكم القمح حثواً بصفحتي يداه، فهل ترونه يعدّ كم حبةٍ في الحثوة الواحدة؟ صدق عليه الصلاة والسلام. ويحدث بعد أن يؤتيني الله المُلك بإذن الله مالك الملك الذي يؤتي مُلكه من يشاء ويرزق من يشاء بغير حساب.

    فكيف أنكم تعتقدون يا معشر السنة أنّ الله يبعث المهديّ في أمّة محمد صلى الله عليه وآله وسلم ومن ثم تُحرِّمون عليه أن يقول لكم يا أمّة مُحمد صلى الله عليه وآله وسلم إني الإمام المهديّ ابتعثني الله إليكم لأحكم بينكم بالعدل وأقول فصل وما هو بالهزل فأطيعوا أمري وإن عصيتم أظهرني الله عليكم ببأسٍ شديدٍ من لدنه في ليلةٍ وأنتم صاغرين فتقولون ربنا اكشف عناّ العذاب إنَّا مؤمنون..

    وأما الشيعة وما أدراك ما الشيعة! فقد ابتعثوا الإمام المهديّ قبل قدره المقدور في الكتاب المسطور وآتوه الحُكم صبياً؛ ألا والله لا يأتيهم مهديّهم الذي له ينتظرون لو انتظروا له خمسين مليون سنة حتى يجعلوا الأحجار عنباً والماء ذهباً ذلك لأنه ما أنزل الله به من سُلطان لا في كتابٍ الله ولا سنّة رسوله الحقّ.

    ويا معشر الشيعة الاثني عشر، إنّي أنا المهديّ المنتظَر الإمام الثاني عشر من آل البيت المُطهّر من ذُرية الإمام الحُسين بن علي بن أبي طالب رضي الله عنه وأرضاه ولم تلدني أمي في يكلاء مسقط رأسها قبل قدري المقدور في الكتاب المسطور وكان أمر الله قدراً مقدوراً، وجئت على قدٍر يا موسى.

    ويا معشر الشيعة الاثني عشر، لقد ظهر البدر وصار وسط السماء ولكنكم لا تُبصرون فكيف يُبصرُ البدر وسط السماء من كان في سردابٍ مُظلم؟ وكلا ولن تبصروا البدر حتى تكفروا بأسطورة سرداب سامراء، أما إذا أبيتم إلا المكوث في ُظلمات السرداب فلن تؤمنوا بصاحب علم الكتاب ولن تروا البدر حين يظهر في السماء، فكيف يرى البدر في السماء من كان في سردابٍ مُظلم حتى مجيء كوكب العذاب كوكب سقر ليلة يسبق الليل النهار لطلوع الشمس من مغربها ليلة النصر والظهور للمهديّ المنتظَر من الله الواحدُ القهار الذي ابتعثه بالحقّ، فإن أبيتم أظهرني الله عليكم في ليلةٍ واحدة وأنتم صاغرون ليلة النصر والظهور للمهديّ المنتظَر على كافة البشر ليلة مرور الكوكب العاشر سقر نار الله الكُبرى اللواحةُ للبشر من عصرٍ إلى آخر، وجئتكم أنا وكوكب النار على قدرٍ في الكتاب المُسطور فيأتيكم في موعده المُقرر في نهاية عصر الحوار من قبل الظهور حتى إذا كذَّبتم أظهرني الله به على كافة البشر في ليلةٍ يسبق الليل النهار، وقد أدركت الشمس القمر نذيراً للبشر لمن شاء منكم أن يتقدم فيُصدّق بالبيان الحقّ للذِّكر أو يتأخر فيهلكه الله بكوكب النار سقر سنتها شهرٌ من شهور السنة الكونيّة، وطول السَّنة الكونيّة خمسين ألف سنةٍ بحساب أيامكم وسنينكم وساعاتكم ودقائقكم وثوانيكم بمعنى أنّ اثني عشر دورة فلكيّة لكوكب سقر يعدل خمسين ألف سنةٍ. تصديقاً لقول الله تعالى:
    {سَأَلَ سَائِلٌ بِعَذَابٍ وَاقِعٍ ﴿١﴾ لِّلْكَافِرِينَ لَيْسَ لَهُ دَافِعٌ ﴿٢﴾ مِّنَ اللَّهِ ذِي الْمَعَارِجِ ﴿٣﴾ تَعْرُجُ الْمَلَائِكَةُ وَالرُّوحُ إِلَيْهِ فِي يَوْمٍ كَانَ مِقْدَارُهُ خَمْسِينَ أَلْفَ سَنَةٍ ﴿٤﴾ فَاصْبِرْ صَبْرًا جَمِيلًا ﴿٥﴾ إِنَّهُمْ يَرَوْنَهُ بَعِيدًا ﴿٦﴾ وَنَرَاهُ قَرِيبًا ﴿٧﴾ يَوْمَ تَكُونُ السَّمَاءُ كَالْمُهْلِ ﴿٨﴾ وَتَكُونُ الْجِبَالُ كَالْعِهْنِ ﴿٩﴾ وَلَا يَسْأَلُ حَمِيمٌ حَمِيمًا ﴿١٠﴾ يُبَصَّرُونَهُمْ ۚ يَوَدُّ الْمُجْرِمُ لَوْ يَفْتَدِي مِنْ عَذَابِ يَوْمِئِذٍ بِبَنِيهِ ﴿١١﴾ وَصَاحِبَتِهِ وَأَخِيهِ ﴿١٢﴾ وَفَصِيلَتِهِ الَّتِي تُؤْوِيهِ ﴿١٣﴾ وَمَن فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا ثُمَّ يُنجِيهِ ﴿١٤﴾ كَلَّا ۖ إِنَّهَا لَظَىٰ ﴿١٥﴾ نَزَّاعَةً لِّلشَّوَىٰ ﴿١٦﴾ تَدْعُو مَنْ أَدْبَرَ وَتَوَلَّىٰ ﴿١٧﴾ وَجَمَعَ فَأَوْعَىٰ ﴿١٨﴾} صدق الله العظيم [المعارج].

    وأنتم تعلمون البيان الحقّ لقول الله تعالى:
    {سَأَلَ سَائِلٌ بِعَذَابٍ وَاقِعٍ (1) لِلْكَافِرينَ لَيْسَ لَهُ دَافِعٌ(2)}، وتجدون دعوتهم في قول الله تعالى: {وَإِذْ قَالُوا اللَّهُمَّ إِن كَانَ هَٰذَا هُوَ الْحَقَّ مِنْ عِندِكَ فَأَمْطِرْ عَلَيْنَا حِجَارَةً مِّنَ السَّمَاءِ أَوِ ائْتِنَا بِعَذَابٍ أَلِيمٍ} صدق الله العظيم [الأنفال:٣٢].

    فلا تلمُني أخي الكريم على طول الإجابة للسؤال الأول وقل ربّ زدني علماً، فأجبناك وزدناك لعلك تخشى.

    الجواب على سؤالك الثاني:
    اقتباس المشاركة :
    السؤال الثاني
    ذكرت في أحد ردودك في منتديات أخرى بأن الشيعه ينتظرون مهديهم في السرداب حتى أصبحوا في ظلام
    وقلت كذلك السنه أخذوا بأحاديث اليهود وسؤالي ماهي أحاديث السنه التي أخذوها من اليهود .
    وخا صةً انا سُني فيهمني أن أعرف؟
    انتهى الاقتباس
    الجواب: أرى بأني قد أجبتك على كثيرٍ منه في إجابة السؤال الأول بتدخل الشيعة والسُّنة في اصطفاء خليفة الله وتجاوزوا حدودهم في التدخل في شؤون ربهم، واصطفى الشيعة محمد الحسن العسكري وأتوه الحُكم صبياً وجعلوه يختفي في سردابٍ سامراء إلى أجل مُسمّى ثم يخرج ويتمشى فيظهر لبعض منهم، وإنهم لكاذبون جميع الذين زعموا أنّهم التقوا بالإمام المهديّ ولا أعلمُ بأئمة بعدد أئمة آل البيت إلا اثني عشر إماماً.

    وأقسمُ بالله ربّ العالمين الذي أتمّ كُل شيءٍ خلقه ثم هدى أنّي اجتمعت بهم جميعاً في الرؤيا الحقّ التي تُخصني ليلة عرَّفني محمد رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم على شأني وأفتاني بالبرهان لي وللأمّة جميعاً بآية التصديق على الواقع الحقيقي أنه العلم فلا يجادلني عالِمٌ من القرآن إلا غلبته بالحقّ إن كان يريد الحقّ حتى لا يجدوا في صدرهم حرجاً مما قضيت بينهم بالحقّ ويُسلموا تسليماً، وإذا كان ناصر محمد اليماني هو الإمام المهديّ الحقّ الذي اصطفاه الله بالحقّ فلا بُد لمن ابتعثني بالحقّ أن يزيدني بسطةً في العلم بالحقّ على كافة علماء الأمّة جميعاً من المُسلمين والنصارى واليهود فجعلني الله مُهيمناً عليهم جميعاً بالبيان الحقّ للقرآن العظيم.

    وقد رأيت أحدَ عشرَ إماماً ونحن في غرفةٍ واحدةٍ يتوسطها عمودٌ كأعمدة المساجد الإسمنتيّة، فأما عشرة من الأئمة فكانوا دائرة من حولي وأنا كنت في مركز الدائرة فنظرت إلى وجوههم فرأيتها تتلألأ نوراً ولكني لم أعرف أحداً منهم، ومن ثم سألتُهم وقلتُ: دُلّوني على الإمام علي بن أبي طالب، فاستأخر رجلٌ كان أمامي خطوةً للوراء ثم خطوةً إلى الجنب ثم أشار بيده إلى رجلٍ كان واقفاً خارج الدائرة، وقال لي ذلك الإمام علي بن أبي طالب، ومن ثم خرجتُ من الفتحة التي فتحها لي في الدائرة وانطلقتُ نحو الإمام علي بن أبي طالب وأمسكتُه بيديّ الاثنتين من يده اليسرى وقلت: له دُلّني على مُحمدٍ رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم، فأخذني عدة خطوات إلى رجلٍ كان جالساً على الأرض ومتكئاً إلى العمود وسط الغرفة التي نحن فيها، فإذا هو محمدٌ رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم، ومن ثمّ جثمت بجانبه وجعلت وجهي في عنقه وقبّلت حبيبي في الله ما شاء الله عدد من القبلات، ومن ثم جلستُ بين يديه وهو من أفتاني بالحقّ في شأني.

    ومن افترى على محمد رسول الله في الحُلم فكأنما افترى عليه في العلم فليتبوأ مقعداً في قعر نار جهنم حتى ولو كانت الرؤيا تخصُّ صاحبها، غير أنّ محمداً رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم قد علَّمكم بالبرهان أنّه لن يجادلني أحدٌ من القرآن إلا غلبته بالحقّ، ومن ثم بقي معي؛ هل أنا الإمام المهديّ أم اليماني الذي يقوله الشيعة؟ ومن ثم أفتاني محمدٌ رسول الله عدة مرات وهو لوحده
    بأني الإمام المهديّ شاهد القرآن من عند الرحمن، ولا داعي لتفصيل الرؤيا لكم وبيني وبينكم هو كتاب الله وسنة رسوله، فلا وحيٌ جديد ولا دين جديد بل أدعوكم للرجوع إلى كتاب الله وسنّة رسوله الحقّ ونفي الطائفيّة والمذهبيّة جميعاً فأجعلكم أمّةً واحدةً على منهاج النبوّة الأولى فأعيدكم إلى ما كان عليه مُحمد رسول الله والذين معه قلباً وقالباً وكانوا على نهج كتاب الله وسنّة رسوله الحقّ ومستمسكين بكتاب الله والسُّنة الحقّ. تصديقاً لقول الله تعالى: {أَفَأَنتَ تُسْمِعُ الصُّمَّ أَوْ تَهْدِي الْعُمْيَ وَمَن كَانَ فِي ضَلَالٍ مُّبِينٍ ﴿٤٠﴾ فَإِمَّا نَذْهَبَنَّ بِكَ فَإِنَّا مِنْهُم مُّنتَقِمُونَ ﴿٤١﴾ أَوْ نُرِيَنَّكَ الَّذِي وَعَدْنَاهُمْ فَإِنَّا عَلَيْهِم مُّقْتَدِرُونَ ﴿٤٢﴾ فَاسْتَمْسِكْ بِالَّذِي أُوحِيَ إِلَيْكَ ۖ إِنَّكَ عَلَىٰ صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ ﴿٤٣﴾ وَإِنَّهُ لَذِكْرٌ لَّكَ وَلِقَوْمِكَ ۖ وَسَوْفَ تُسْأَلُونَ ﴿٤٤﴾} صدق الله العظيم [الزخرف].

    وأما الأحاديث غير الحقّ التي يستفسر عنها الباحث عن الحقّ لدى أهل السُّنة فأجيبك بالحقّ، وأقول: عليكم أولاً أن تعترفوا بالحقّ في كتاب الله وسنّة رسوله الحقّ بالفتوى الحق أنّ مُحكم القرآن هو المرجع لما اختلف فيه عُلماء الحديث، فإذا اتّفقنا صار الأمر والحُكم هيناً جداً وعلينا يسيراً بإذن الله، ومن ثم أستطيع أن أدافع عن سنة محمد رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم وأنفي كافة البدع والمُحدثات اليهوديّة، ومن ثم أعيدكم إلى منهاج النبوّة الأولى.

    و يا معشر السُّنة والشيعة المُختلفين أفتيكم بالحقّ أنكم على الباطل جميعاً، وجعل الله بينكم ما بين اليهود والنصارى من العدواة والبغضاء:
    {وَقَالَتِ الْيَهُودُ لَيْسَتِ النَّصَارَىٰ عَلَىٰ شَيْءٍ وَقَالَتِ النَّصَارَىٰ لَيْسَتِ الْيَهُودُ عَلَىٰ شَيْءٍ وَهُمْ يَتْلُونَ الْكِتَابَ كَذَٰلِكَ قَالَ الَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ مِثْلَ قَوْلِهِمْ فَاللَّهُ يَحْكُمُ بَيْنَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فِيمَا كَانُوا فِيهِ يَخْتَلِفُونَ} صدق الله العظيم [البقرة:١١٣].

    وكذلك قالت الشيعة ليست أهل السُّنة على شيءٍ وكذلك قال أهل السُّنة ليست الشيعة على شيء، ألا وإن الشيعة والسُّنة هم المقصودون بقول الله تعالى:
    {كَذَٰلِكَ قَالَ الَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ مِثْلَ قَوْلِهِمْ فَاللَّهُ يَحْكُمُ بَيْنَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فِيمَا كَانُوا فِيهِ يَخْتَلِفُونَ} صدق الله العظيم [البقرة:١١٣].

    و يا معشر السُّنة والشيعة، ما كان للحقّ أن يتّبع أهواءكم ولا أهواء الفِرق الأخرى، وأقسمُ بالذي رفع السماء بلا عمد؛ الله الأحد لم يلد ولم يولد ولم يكن له كفواً أحد لو اجتمع كافة عُلماء المُسلمين واليهود والنصارى في طاولة الحوار العالميّة للاحتكام إلى القرآن العظيم في جميع ما كانوا فيه يختلفون لألجمتهم أجمعين بسُلطان العلم حتى لا يُعرض عن الحقّ إلا من علِم علْم اليقين أنّ ناصر محمد اليماني هو حقاً الإمام المهديّ الحقّ المبعوث من ربّ العالمين ثم يعرض عن الحقّ لأنهم للحقّ كارهون؛ أولئك من شياطين البشر ألدّ أعداء الله والمهديّ المنتظَر الداعي بالبيان الحقّ للذِّكر، وإنْ أخرسَ لساني أحدُ علماء الأمّة من القرآن، فقد أصبح ناصر محمد اليماني كذاباً أشراً وليس الإمام المهديّ المنتظَر؛ ألا والله الذي لا إله إلا هو ولا معبودَ سواه لولا أنّي رأيت حتى كلمة المنتظَر لما أضفتها حتى لا أقول على الله ما لم أعلم، ولكان قلت الإمام المهديّ وحسبي ذلك، ولكن الله أراني حتى كلمة المنتظَر (المهديّ المنتظَر)، ولكن الرؤيا تخصُّ صاحبها وما جئت أحاجكم بالرؤيا إذاً لفسدت الأرض من جرَّاء الرؤيا ومن كثرة الافتراء، ولا يُبنى على الرؤيا حُكمٌ شرعيٌّ للأّمّة وإنّما الرؤيا تخصُّ صاحبها وبيني وبينكم هو كتاب الله وسنّة رسوله الحقّ إن كنتم مؤمنين، ولم يجعلني الله مُبتدعاً بل مُتبعاً لكتاب الله وسنّة رسوله الحقّ الذي جاءكم به النبي الأميّ، ولذلك واطأ اسمه في اسم المهديّ المنتظَر ناصر محمد اليماني وجعل الله موضع التواطؤ للاسم مُحمد في اسمي في اسم أبي وذلك لكي يجعل في اسمي خبري وراية أمري، ولو لم يفترِ الشيعة والسُّنة باسم المهديّ لكان المفترون قليلاً لشخصيّة المهديّ المنتظَر، ولكن بسبب استعجالكم على الاسم فتنتم قوماً كثيراً ففي كُل جيل تجدونهم عدداً كبيراً على مستوى العالمين بسبب وسوسة الشياطين لهم بغير الحقّ، حتى إذا جاءكم الإمام المهديّ الحقّ من ربكم فتقولوا هذا شيء تعوّدنا عليه، فاذهب لطبيب نفسي وتعالج فلديك مسّ شيطانٍ رجيمٍ، وبذلك المكر نجحت الشياطين في صدكم عن اتّباع الحقّ من ربّكم حتى يعذبكم عذاباً نكراً.

    ويا قوم، إنما أعظكم بواحدةٍ وهي إن كان ناصر محمد اليماني مثله كمثل المهديين المُفترين الذين اعترتهم مسوس الشياطين فُسرعان ما يُلجم ناصرَ محمد اليماني أقل علماءُ الأمّة علماً فيحرقوا كرته في موقعه ويتبيّن للباحثين عن الحقّ أنه كذّابٌ أشِرٌ وليس المهديّ المنتظَر، أفلا تتقون أم إنكم قوم لا تفرقون بين الحمير والبعير؟

    ويا معشر عُلماء المذاهب، لا يفتنكم الشيطان عن الحقّ من ربكم فتجعلوا لله عليكم سُلطاناً فيعذبكم بكوكب العذاب القادم، ولربما يأتي في حكمي لبعض المسائل بينكم فتجدوه مُصدقاً لهذه المسألة لدى أهل السُّنة كمثل حُكمي في الحديث الحق:
    [تركت فيكم ما إن تمستكم به فلن تضلوا بعدي أبدا كتاب الله وسنتي فإنهم لا يفترقان] صدق محمد رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم، ومعنى قوله لا يفترقان أي لا يختلفان وما خالفهم فهو باطل.

    وإذا سخط علينا الشيعة نظراً لإنكار حديثهم:
    [كتاب الله وعترتي آل بيتي] وأبوا الاتّباع حتى أتّبعَ ما لديهم فقد نالوا بسخطٍ من الله وغضبٍ عليهم وأعدَّ لهم عذاباً مُهيناً، ولا ولن يتبع الحقُّ أهواءهم.
    وكذلك أهل السُّنة حين يأتي حُكمٌ في مسألة العقيدة في رؤية الله وأحكم أنّ الحقّ مع الشيعة في عقيدة رؤية الله جهرةً، ومن ثم يسخط علينا أهل السُّنة ويأبوا اتِّباعي حتى أتبع أهواءهم! فقد نالوا بسخط من الله وغضب عليهم وأعدًّ لهم عذاباً مُهيناً.

    ويا معشر الشيعة والسُّنة وكافة المذاهب والفرق والمختلفين، إنما جعلني الله حكماً بينكم بالحقّ فيما كنتم فيه تختلفون وآتيكم بالحكم الفصل بينكم من كتاب الله ثم من سنّة رسوله الحقّ فتجدون حكم الله في القرآن والسُّنة حكماً واحداً تلقَّاه محمد رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم من لدُن حكيمٍ عليمٍ، ولستُ أنتمي للشيعة الاثني عشر ولا لأهل السُّنة ولا لأيٍّ من المذاهب والفرق الذين فرّقوا دينهم شيعاً وكُلّ حزبٍ بما لديهم فرحون.
    وأما مذهب آبائي فأبي مذهبه شافعي سُنيّ، وأمّا والدتي فمذهبها زيدي، ولم أتّبع أبي ولم أتّبع والدتي، ولم أتّبع أحداً من علماء الأمّة جميعاً؛ بل اتَّبعت جدّي وحبيبي محمد رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم. تصديقاً لقول الله تعالى:
    {قُلْ إِن كُنتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ} صدق الله العظيم [آل‌ عمران:٣١].

    وبما أنّ السّنة من عند الله كما القرآن من عند الله فلم أجد محمداً رسولَ الله صلى الله عليه وآله وسلم كان مُستمسكاً بالسنة وحدها ويذر القرآن واتخذ القرآن مهجوراً لأنه يعلم أنّ القرآن حجّة الله عليه وعلى أمّته، وإذا استمسكوا بالسّنة وحدها فإنّهم سوف يستمسكوا بالحقّ والباطل المُفترى نظراً لأنّ السنة لم يعدكم الله بحفظها من التحريف، ولكن الذي يدافع عن السُّنة النّبويّة هو القرآن العظيم في آياته المُحكمات تجدون فيهنَّ الدفاع عن سنة محمد رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم، فتنفي كُلّ بدعةٍ وتكشف كُلّ ضلالةٍ، وجعل الله مُحكم القرآن العظيم كالحارس الذي لا ينام ذلك لأنّ الآيات المُحكمات يحرسنَ السُّنة النّبويّة فيخبرنّكم إنّ ذلك الحديث الفلاني موضوعٌ مختلفٌ معناه جملةً وتفصيلاً، فيشهدن بالحقّ عليكم يوم الدين لئن اتَّخذتم محكم القرآن مهجوراً فلم تتدبروه كما أمركم الله بالتدبر في آياته وفي سنة نبيّه لتعلموا الباطل المدسوس في السُّنة النّبويّة؛ ذلك إن كنتم تؤمنون بكتاب الله وسنّة رسوله الحقّ.

    أما إذا كنتم تريدون أن تستمسكوا بالسنة وحدها بغض النظر لما يخالف القرآن وتقولوا حسبنا السُّنة النّبويّة، فإذا جاءت آية موافقة لما لديكم في السنة فعند ذلك تحاجوا الناس بكتاب الله وسنة رسوله ولكن حين تأتي آية مُخالفة لما لديكم في السنة فعند ذلك تتخذونه وراء ظهوركم وتقولون لا يعلم تأويله إلا الله وحسبنا السنة المُهداة، فمن ذا الذي ينقذكم إذاً من عذاب الله يا معشر عُلماء السُنَّة لئن فعلتم وفرقتم بين كتاب الله وسنة رسوله؟ ألا والله الذي لا إله إلا هو لا ألومكم على تمسككم بأحاديث لا تُخالف لمحكم القرآن العظيم حتى ولو لم يوجد لها بُرهانٌ واحدٌ في القرآن فإني الإمام المهديّ آخذ بالحديث النّبويّ الذي يتفق مع القرآن أو لا يخالف القرآن في شيءٍ فآخذ به ولو لم يكن له بُرهانٌ واحدٌ في القرآن فليس شرطاً أن تتفق جميع الأحاديث النّبويّة الحقّ للقرآن العظيم؛ بل المهم أن لا تخالف لمحكم القرآن في شيء، وما خالف لمحكم القرآن فإني أفركه بنعل قدمي لأني أعلمُ علم اليقين أنه لم ينطق به الذي لا ينطق عن الهوى وأنها جاءت إلينا من عند غير الله أي من لدى شيطانٍ رجيمٍ.

    و يا معشر السُّنة والشيعة هل تريدون الحقّ؟ فاعلموا أنّي لا ولن أسعى لرضوانكم أبداً بل أنطق بالحقّ ومن شاء فليؤمن ومن شاء فليكفر ثم يحكم الله بيني وبينه بالحقّ وهو أسرعُ الحاسبين، وسلامٌ على المُرسلين، والحمدُ لله ربّ العالمين..

    ونأتي للجواب على السؤال الثالث:
    اقتباس المشاركة :
    السؤال الثالث
    الرسول صلى الله عليه وسلم اخبرنا عن امور كثيره اخر الزمان ونريد منك شرح هذه الاحاديث واين نحن منها
    الاول ــ متى معركة هيرمجدون ومتى
    الثاني ــ يكاد الفرات ان ينحسر عن كنز من ذهب فهل هو ذهب حقيقي او مقصود البترول
    الثالث ــ هناك حرب تقع قبل هيرمجدون بين الروم المسيح وبين عدوا اخر من غير المسلمين
    فمن هو العدو)
    انتهى الاقتباس
    الجواب بالحقّ:
    لكُل حادثٍ حديث، فهل تريدني أبين أسرار حربي لأعدائي؟ وأكتفي بقول الله تعالى:
    {وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ وَلَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضَىٰ لَهُمْ وَلَيُبَدِّلَنَّهُم مِّن بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا يَعْبُدُونَنِي لَا يُشْرِكُونَ بِي شيئاً وَمَن كَفَرَ بَعْدَ ذَٰلِكَ فَأُولَٰئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ} صدق الله العظيم [النور:٥٥]، ثم نجعل الناس أمّةً واحدةً بإذن الله، ومن كفر بعد ذلك واتّبع المسيح الدجال {فَأُوْلَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ}.

    وأكبر حرب في تاريخ البشرية هي بقيادة المهديّ المنتظَر ومعه وزيره المسيح عيسى ابن مريم صلى الله عليه وآله وسلم، وخصمنا هو المسيح الكذاب الذي يريد أن يقول أنّه المسيح عيسى ابن مريم ويقول أنه الله ربّ العالمين، وما كان لابن مريم أن يقول ذلك، ولذلك يُسمّى المسيح الكذاب؛ بل هو الطاغوت الشيطان الرجيم وقبيله من ذرّيات البشر من يأجوج ومأجوج، أباؤهم من شياطين البشر وأمهاتهم من إناث الشياطين، إنهم يرونكم من حيث لا ترونهم وهم في الأرض ذات المشرقين في الحياة الدُنيا وليس الآخرة، وكذلك لدينا سُفراؤه في ظاهر الحياة الدنُيا وأولياؤه المُخلصون من شياطين البشر من اليهود إلا من اتّبع الحقّ ولم تأخذه العزّة بالإثم وأراد أن يتّبع الحقّ فليعلم إنّ الله يغفر الذنوب جميعاً ويقبل التوبة عن عباده، وإن أبوا رحمة الله فهي آخر فرصةً لهم ويمسخ الله من يشاء منهم إلى خنازير كما مسخ الذين من قبلهم إلى قردة. تصديقاً لقول الله تعالى:
    {قُلْ هَلْ أُنَبِّئُكُم بِشَرٍّ مِّن ذَٰلِكَ مَثُوبَةً عِندَ اللَّهِ مَن لَّعَنَهُ اللَّهُ وَغَضِبَ عَلَيْهِ وَجَعَلَ مِنْهُمُ الْقِرَدَةَ وَالْخَنَازِيرَ وَعَبَدَ الطَّاغُوتَ أُولَٰئِكَ شَرٌّ مَّكَانًا وَأَضَلُّ عَن سَوَاءِ السَّبِيلِ} صدق الله العظيم [المائدة:٦٠].

    فأمّا المسخ إلى قردة فقد مضى وانقضى. تصديقاً لقول الله تعالى:
    {فَلَمَّا عَتَوْا عَن مَّا نُهُوا عَنْهُ قُلْنَا لَهُمْ كُونُوا قِرَدَةً خَاسِئِينَ} صدق الله العظيم [الأعراف:١٦٦].

    ومن ثمّ يذكر اليهود المُكذِّبين بالقرآن العظيم ما فعل بأصحابهم لذلك يُحذرهم. وقال الله تعالى:
    {وَلَقَدْ عَلِمْتُمُ الَّذِينَ اعْتَدَوْا مِنكُمْ فِي السَّبْتِ فَقُلْنَا لَهُمْ كُونُوا قِرَدَةً خَاسِئِينَ} صدق الله العظيم [البقرة:٦٥].

    ومن ثم يحذّر الكفار بالقرآن وعدم اتِّباعه فصدر تحذير لطائفة من أهل الكتاب بالتهديد بالمسخ. وقال الله تعالى:
    {يَا أَيُّهَا الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ آمِنُوا بِمَا نَزَّلْنَا مُصَدِّقًا لِّمَا مَعَكُم مِّن قَبْلِ أَن نَّطْمِسَ وُجُوهًا فَنَرُدَّهَا عَلَىٰ أَدْبَارِهَا أَوْ نَلْعَنَهُمْ كَمَا لَعَنَّا أَصْحَابَ السَّبْتِ وَكَانَ أَمْرُ اللَّهِ مَفْعُولًا} صدق الله العظيم [النساء:٤٧].

    ومن ثم نأتي للإجابة عن السؤال الرابع:
    اقتباس المشاركة :
    السؤال الرابع
    هناك احديث عن اسم الله الاعضم
    فقيل انه في اية الكرسي
    وقيل في سورة الاخلاص
    وقيل في بسم الله الرحمن الرحيم
    وقيل ايضا عن الرسول صلى الله عليه وسلم هي في دعوة يونس علي السلام
    لا اله الا انت سبحانك اني كنت من الظالمين.
    انتهى الاقتباس
    أخي الكريم قال الله تعالى: {قُلِ ادْعُوا اللَّهَ أَوِ ادْعُوا الرَّحْمَنَ أَيًّا مَا تَدْعُوا فَلَهُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى} صدق الله العظيم [الإسراء:١١٠].

    فلا يجوز التفريق بين أسماء الله ولا يوجد هناك اسم أعظم من اسم، وجميعها لواحدٍ أحد، وإنما يوصف الاسم الأعظم بالأعظم لأنه حقيقة رضوان نفسه تعالى على عباده فيجدون رضوان نفس الله نعيماً في أنفسهم طمأنينة وسكينة وراحة بال في قلوبهم انعكاساً لرضوان الله عليهم ومن علم بذلك سوف يشهد بالحقّ أنّ نعيم رضوان نفس الله على عبده نعيمٌ أكبر من نعيم الدُنيا والآخرة. تصديقاً لقول الله تعالى:
    {وَعَدَ اللهُ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا وَمَسَاكِنَ طَيِّبَةً فِي جَنَّاتِ عَدْنٍ وَرِضْوَانٌ مِنَ اللهِ أَكْبَرُ ذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ} صدق الله العظيم [التوبة:72].

    ويوجد اسم الله الأعظم في هذه الآية، وهو قول الله تعالى:
    {وَرِضْوَانٌ مِنَ اللهِ أَكْبَرُ ذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ} صدق الله العظيم؛ أي نعيمٌ أعظمُ من نعيم الجنة، ولذلك يُوصف بالأعظم؛ أي نعيمٌ نفسيٌّ أعظم من نعيم الجنة الماديّة، وتلك حقيقة اسم الله الأعظم وهو( النعيم الأعظم)؛ أي نعيمٌ أعظمُ من نعيم الجنة وليس أعظم من أسماء الله الأخرى، فلا فرق بين أسماء الله سبحانه وتعالى علوَّا كبيرا، وعن ذلك سوف تُسألون لأنه الهدف من خلقكم وألهاكم عنه التكاثر في الحياة الدنيا لتسألن يومئذ عن النعيم وهو الهدف من خلقكم لتعبدوا نعيم رضوانه عليكم سبحانه وتعالى علوَّا كبيراً.

    ومن ثم نأتي للإجابة عن السؤال الخامس:
    اقتباس المشاركة :
    السؤال الخامس:
    الآيه الكونيه التي ذكرتها ليست دليل على انك المهديّ وربما دليل ان يوجد مهديّ اخر
    وكونك انت اخبرت عنها قبل حدوثها فهذه من علم الفلك وليست معجزه
    اما عن قبور قوم عاد وانها في الربع الخالي فهذه رأيتها قبل 8 سنوات واكتشفت من قبل ولست انت التي اكتشفتها وانا يأجوج ومأجوج وانهم في داخل االارض وان الارض مجوفه فهذا ليس دليل محسوس
    لان ليس بمقدوري ان اذهب للقطب الجنوبي او الشمالي لكي اتأكد والصور ليست دليل قاطع
    فالصور انت اخذتها من الاقمار الصناعيه والتي سبقوك في اكتشافها.
    انتهى الاقتباس
    الجواب بالحقّ:
    أقول لك اتقِ الله ولا تصدّ عن الحقّ وهل أتيتُكم بالبرهان من كتب علماء الفلك؛ بل كتاب الله الذي نزل قبل علمكم بأكثر من 1430 عاماً لكي أثبت حقيقة هذا القرآن للعالمين أنّ مُحمداً رسول الله تلقّاه من لدن حكيمٍ عليمٍ، ولذلك أحاجّهم بما أحاطهم الله من العلم لأنّ الله قد أنزل ذلك العلم في القرآن العظيم قبل أن يحيطوا بعلمه ليتبيّن لهم أنّه الحقّ بالعلم والمنطق على الواقع الحقيقي.

    ونأتي للإجابة عن السؤال السادس:
    اقتباس المشاركة :
    السؤال السادس
    في الاحاديث التي تتحدث عن المهديّ كثيره منها
    ان مبايعته بين الركن والمقام وليس في اليمن
    كذلك يبايع وهو كاره)
    انتهى الاقتباس
    الجواب:
    اسمع أخي الكريم، اعلم أنّ الحوار للمهديّ المنتظَر يأتي من قبل الظهور، ومن بعد التصديق أظهر للمُبايعة لعلماء الأمّة عند البيت العتيق، ولا تزالون في عصر الحوار من قبل الظهور فلم نظهر بعدُ بل من بعد التصديق أظهر لكم عند البيت العتيق إن شاء الله.

    وسلامٌ على المُرسلين، والحمدُ لله ربّ العالمين..
    الإمام المهديّ ناصر محمد اليماني.
    ــــــــــــــــــ


    اضغط هنا لقراءة البيان المقتبس..


المواضيع المتشابهه
  1. مشاركات: 0
    آخر مشاركة: 19-12-2019, 08:04 PM
  2. پاسخ امام مهدی ناصر محمد یمانی به عمر السعدي ..
    بواسطة فاطمه في المنتدى فارسي
    مشاركات: 0
    آخر مشاركة: 18-09-2017, 01:39 PM
  3. مشاركات: 0
    آخر مشاركة: 28-02-2017, 11:57 AM
  4. مشاركات: 4
    آخر مشاركة: 04-12-2015, 05:16 AM
ضوابط المشاركة
  • لا تستطيع إضافة مواضيع جديدة
  • لا تستطيع الرد على المواضيع
  • لا تستطيع إرفاق ملفات
  • لا تستطيع تعديل مشاركاتك
  •